#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷
#پدری_نمونه_ومهربان✨
عبدالحسین دررابطه بابچهها یک پدرنمونه بود فرزندانم چیزهایی ازپدرشان یادگرفتند که آثارو رفتارهای سید را در وجود آنهامی بینم🌹 همسرم خیلی به تربیت دینی فرزندان مان اهمیت می داد پسرمان را آنقدر باخودش مسجدمیبرد که گاهی جلوتراز آقاسیدخودش به مسجد می رفت😍 بدون آنکه حرفی بزند با#عملش نشان می داد که راه درست کدام است آقاسید بچه هاراخیلی دوست داشت ولی نسبت به دخترمان علاقه عجیبی داشت ومی گفت سفارش شده #جدمـ است❤️ علاقه اوشب عروسی دخترم به من ثابت شدوقتی این پدرودخترهمدیگه رابغل کردندآن قدرباشدت گریه می کردندکه مهمان هاهم شروع به گریه کردند😭
روزی که خبر #شهادت سید را آوردند دخترم ازدیدن عکس اعلامیه پدرش فریادی زدو ازحال رفت..تاهفت روز #کمرش خم مانده بود معنی شکستن کمررادخترم همان جافهمید...😔💔
✍به روایت همسربزرگوار
#شهید_موسوی_نژاد
#برشے_از_زندگینامه_شهید🌷
#پدرے_نمونه_ومهربان✨
عبدالحسین دررابطه بابچه هایک پدرنمونه بودفرزندانم چیزهایی ازپدرشان یادگرفتندکه آثارو رفتارهای سیدرادروجودآنهامی بینم همسرم خیلی به تربیت دینی فرزندان مان اهمیت می داد پسرمان راآنقدرباخودش مسجدمی بردکه گاهی جلوترازآقاسیدخودش به مسجدمی رفت بدون آنکه حرفی بزندبا#عملش نشان می دادکه راه درست کدام است آقاسیدبچه هاراخیلی دوست داشت ولی نسبت به دخترمان علاقه عجیبی داشت ومی گفت سفارش شده #جدمـ است علاقه اوشب عروسی دخترم به من ثابت شدوقتی این پدرودخترهمدیگه رابغل کردندآن قدرباشدت گریه می کردندکه مهمان هاهم شروع به گریه کردند
روزی که خبر#شهادت سیدرا آوردنددخترم ازدیدن عکس اعلامیه پدرش فریادی زدوازحال رفت..تاهفت روز#کمرش خم مانده بودمعنی شکستن کمررادخترم همان جافهمید...
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_موسوی_نژاد
علقمه موج شد،عکسِ #قمرش ریخت به هم😭
دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم
تا که ازگیسویِ اولختۀ خون ریخت به مشک😭
کیـسویِ #دختـرکِ منتـظرش، ریخت به هم
تیـر را با سـرِ زانـوش کشیـد از #چشـمش😭
حیف ازآن چشم،که مژگانِ ترش ریخت به هم
#خواهرش خوردزمین، مادرِاصغر غش کرد😭
او که افتاد زمیـن ، دور و برش ریخت به هم
قبـل از آنیـکه #بـرادر بـرسـد #بـالیـنش 😭
#پـدرش از نجف آمـد، پدرش ریخت به هم
به سـرش بـود بیـاید به سـرش #ام بنـین 😭
عوضش #فاطمه آمـدبه سرش ریخت به هم
#کِتـف ها را کـه تکان داد ، #حسیـن افتـادو😭
دست بگذاشت به رویِ #کمـرش، ریخت به هم
خواست تـاخیمه رساند، #بغـلش کـرد،ولی😭
#مـادرش گفت به خیـمه نبرش، ریخت به هم
نـه فقط ضـرب #عمـود آمـد و ابـرو واشد😭
خورد برفرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم
#تیـر بود و تبـر و دِشـنه، ولـی #مـادر دید😭
نیزه ازسینه که ردّشد، #جگرش ریخت به هم
بـه سـرِ #نیـزه ز پهـلو #سرش آویـزان بود😭
#آه😭 بـا سنگ زدنـد و گـذرش ریخت به هم
(حسن لطفی)
#ما_ملت_امام_حسینیم