#سلام_مولا_جانم 🖤
● ای صاحب عزا توبه این روضه های ما
● می آیی و بدون صدا گریه میکنی
■ گاهی نجف،مدینه،گهی کربلا وگاه
■ درمشهدامام رضا گریه میکنی
● بر کشته فتاده به هامون کربلا
● بر داغ سیدالشهدا گریه میکنی
■ این روزها به حال دل زینب اسیر
■ درماجرای شام بلا گریه می کنی
● بر راس های رفته به بالای نیزه ها
● باخیزران و طشت طلا گریه میکنی
■ حالا دوباره چشم تورا خون گرفته است
■ با غصه های آل عبا گریه میکنی
🖤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🖤
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞شهادت + دهه هشتاد💞
اربعین یک گوشه ای از جلوه های ِ زینب است
بی قراری ِ دل از شور و نوایِ زینب است
هر کجایِ کربلا رفتی بدان که هر وجب
بی گمان یک جلوه ای از خاک پایِ زینب است...!!✨🖤
#محسن_راحت_حق
#السلام_علیک_یا_زینب_کبری_س
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#اعمال_روز_اربعین
#اربعین_حسینی
التماس دعا
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞شهادت + دهه هشتاد💞
motie-sh-arbaen-93-01.mp3
زمان:
حجم:
8.91M
#روضه
#اربعین
🎤حاج #میثم_مطیعی
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع 🖤🍃
http://eitaa.com/joinchat/3753705487Ce3eef1932e
کانال💞 شهادت + دهه هشتاد💞
#روایتگری🎤
|•حاج حسین یکتا:
رفقــا..📢
کاری که برای خدا☝️شروع بشه،
خدا کمک میکنه😊کارش میگیره😍
راهش نشون داده میشه👌
و اهلش جمع میشن...
و کارهایی که میخواد
خـ💚ـدایی شروع بشه،
از وسط سختیها شروع میشه...
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞شهادت + دهه هشتاد💞
#زیــارتــــاربعیـــن🌱✨
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞شهادت + دهه هشتاد💞
نـمـاز بـراۍ بـنـده😇
مـثل شـارژر مـےمونہ بـراۍ بـاطـرۍ👌❤
#حَےِعَلیْالَصلاة 🌱
#خاطرات_شهدا🍂🖤🍂
بنده به عنوان مسئول حفاظت قرارگاه رعد ، به سربازان نگهبان دستور داده بودم تا شبها پس از خاموشی ، برای ورود و خروج به قرارگاه ، ایستِ شبانه بدهند.
یکی از شب ها نگهبان پاس دو ، که نوبت پاسداری اش از ساعت دو الی چهار صبح بود ، سراسیمه مرا از خواب بیدار کرد و گفت ،
در ضلع جنوبی قرارگاه شخصی هست که فکر میکنم برایش مشکلی پیش آمده.
پرسیدم ، مگر چه کار می کند؟ گفت ، او خودش را روی خاک ها انداخته و پیوسته گریه میکند.
من بی درنگ لباس پوشیدم و همراه سرباز به طرف محلی که او نشان میداد رفتم.
به او گفتم که تو همین جا بمان. سپس آهسته به طرف صدا نزدیک شدم.
صدا به نظرم آشنا آمد ، نزدیکتر که رفتم او را شناختم.
تیمسار بابایی ، فرمانده قرارگاه بود.
او به بیابان خشک پناه برده بود و در دل شب آنچنان غرق در مناجات و راز و نیاز به درگاه خداوند بود ، که به اطراف خود توجهی نداشت.
من به خودم اجازه ندادم که خلوت او را برهم بزنم.....
#شهیدعباس_بابایی
📕 پرواز تا بی نهایت ، ص233
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد💞