eitaa logo
「 شھـادت + دهــ‌‌⁸⁰ـه 」
642 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1هزار ویدیو
38 فایل
بـه‌نـام‌خـداونـدمـھـربان🌱 ‌ مـا‌دهـه‌هشـتادیـا،تـا‌ظـھـورمنـجی جـھانـیان‌ازپـای‌نخـواهیم‌نـشسـت‌ تـا‌شـھـادت‌دررکـاب‌مـولا✌️🏻😎 ‌ 📞📻 ¦ ارتـبـاط‌بـا‌مـا : @a22111375 📞📻 ¦ نـاشـنـاسـمـون: https://harfeto.timefriend.net/16090015668784
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 ● ای صاحب عزا توبه این روضه های ما ● می آیی و بدون صدا گریه میکنی ■ گاهی نجف،مدینه،گهی کربلا وگاه ■ درمشهدامام رضا گریه میکنی ● بر کشته فتاده به هامون کربلا ● بر داغ سیدالشهدا گریه میکنی ■ این روزها به حال دل زینب اسیر ■ درماجرای شام بلا گریه می کنی ● بر راس های رفته به بالای نیزه ها ● باخیزران و طشت طلا گریه میکنی ■ حالا دوباره چشم تورا خون گرفته است ■ با غصه های آل عبا گریه میکنی 🖤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🖤 @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞شهادت + دهه هشتاد💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اربعین یک گوشه ای از جلوه های ِ زینب است بی قراری ِ دل از شور و نوایِ زینب است هر کجایِ کربلا رفتی بدان که هر وجب بی گمان یک جلوه ای از خاک پایِ زینب است...!!✨🖤 @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
🎤 |•حاج حسین یکتا: رفقــا..📢 کاری که برای خدا☝️شروع بشه، خدا کمک میکنه😊کارش میگیره😍 راهش نشون داده میشه👌 و اهلش جمع میشن... و کارهایی که میخواد خـ💚ـدایی شروع بشه، از وسط سختی‌ها شروع میشه... @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞شهادت + دهه هشتاد💞
#پروفایل_اربعین🖤🍃 ●•●🍭•●•🌸●•●🎈•●• @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد💞
#پروفایل_اربعین🖤🍃 ●•●🍭•●•🌸●•●🎈•●• @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد💞
نـمـاز بـراۍ بـنـده😇 مـثل شـارژر مـےمونہ بـراۍ بـاطـرۍ👌❤ 🌱
🍂🖤🍂 بنده به عنوان مسئول حفاظت قرارگاه رعد ، به سربازان نگهبان دستور داده بودم تا شبها پس از خاموشی ، برای ورود و خروج به قرارگاه ، ایستِ شبانه بدهند. یکی از شب‌ ها نگهبان پاس دو ، که نوبت پاسداری اش از ساعت دو الی چهار صبح بود ، سراسیمه مرا از خواب بیدار کرد و گفت ، در ضلع جنوبی قرارگاه شخصی هست که فکر می‌کنم برایش مشکلی پیش آمده. پرسیدم ، مگر چه کار می کند؟ گفت ، او خودش را روی خاک‌ ها انداخته و پیوسته گریه می‌کند. من بی درنگ لباس پوشیدم و همراه سرباز به طرف محلی که او نشان می‌داد رفتم. به او گفتم که تو همین جا بمان. سپس آهسته به طرف صدا نزدیک شدم. صدا به نظرم آشنا آمد ، نزدیکتر که رفتم او را شناختم. تیمسار بابایی ، فرمانده قرارگاه بود. او به بیابان خشک پناه برده بود و در دل شب آنچنان غرق در مناجات و راز و نیاز به درگاه خداوند بود ، که به اطراف خود توجهی نداشت. من به خودم اجازه ندادم که خلوت او را برهم بزنم..... 📕 پرواز تا بی نهایت ، ص233 @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا