#حجاب🍃
#تلنڱر
👈🔺 #بازنــدهاصلـے🔺👉
⛔️بازنده اصلے مسابقه دلبرے و #بے_حجابے و نهایتاً #بے_عفتے قطعاً خود زن ها هستن!!
میدونے چرا⁉️
به دو دلیل:👇
1⃣هرچیزے ڪه زیادي دم دست باشه #بے_ارزش میشه...
وقتے بے ارزش شد.... باید #حراج بشه ؛تازه اگه دور انداخته نشه....
2⃣هیچ زنے نمیتونه تو این مسابقہ برنده باشه و دیر یا زود میبازه...
☝️باور ڪنیم ڪه این مسابقه خسته ڪننده هیچ برنده اے نداره...
#حجابــ
#امنیتـــ
#ارزش
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
🎯رهبری دست این اقایون رو خوندن.
دارن کلید واژه امنیت میدن
یه شب امنیت نبود چه اتفاقاتی ک نیوفتاد
اینا محبتشون به صفر رسیده
درنتیجه #امنیت رو هدف میگیرن
اگه رهبر مخالفت میکردن شورش داخلی میشد و کشور مثل سوریه میشد..
می گفتن ببینین رهبر مخالف قانونه
بنزین رو ۳تومن کردن
رهبر رو سپر کاراشون قرار میدن🛡
🗣خانوووووووووم......شماره بدم؟
🚗خانوم خوشگله برسونمت؟؟
💁♂ #خوشگله چن لحظه از وقتتو به ما میدی؟؟
☝️اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!‼️
بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد😔
🎋 تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد...
🌸روزی به امامزاده ی نزدیک #دانشگاه رفت…
👈شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!‼️
🍁دخترک وارد حیاط امامزاده شد
خسته… انگار فقط آمده بود #گریه کند…
دردش گفتنی نبود…!!!
🍃رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد
وارد #حرم شد و کنار ضریح نشست🌸
😔زیر لب چیزی می گفت انگار!!! ‼️
😭خدایا کمکم کن…
☝️چند ساعت بعد،دختر که کنار #ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…
👩💼خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان #زیارت کنن!!!‼️
😧دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند…
💃به سرعت از آنجا خارج شد… وارد #شهر شد…
اما… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
😯 انگار محترم شده بود… #نگاه #هوس_آلودی تعقیبش نمی کرد!‼️
🌼احساس #امنیت کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام #مستجاب
شده باشه!!!!
🙎فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! ‼️اما اینطور نبود!
🌿یک لحظه به خود آمد…
🌸دید #چادر #امامزاده را سر جایش نگذاشته…!☺️