#سیره_شهدا ✨🌸
همیشه حاضر بود ،
هیچ وقت خودش رو کنار نمیکشید ،
حتی وقتی بنی صدر خلع درجه اش کرد ، با لباس بسیجی می رفت سپاه ؛
مثل یه بسیجی صفر کیلومتر کار می کرد ،
طرح میداد و برنامه ریزی ستادی میکرد ،
اصلا براش مهم نبود که تا دیروز سرهنگ بوده و امروز یه بسیجی ساده است ؛
فقط به خدمت فکر میکرد ،
فقط خدمت ...
#شهیدعلی_صیاد_شیرازی
📕 یادگاران
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#سیــــره_شهــــدا 🌺🍃
عملیات تا سه صبح طول کشید، خیلی خسته بودیم😞؛ رفتیم کمی استراحت کنیم اما صدای شلیک تانکها هر از گاهی بیدارمان میکرد، وقتی بیدار شدم، ساعت هشت و نیم صبح شده بود. بچهها را بیدار کردم تا صبحانه بخوریم، وقتی فرهاد را بیدار کردم گفتم: عجب عملیاتی بود پسر، با کمترین تلفات شهر را آزاد کردیم😁✌️
با حسرت گفت: چه فایده وقتی #نماز صبحمون قضا شد...😔
#شهید_فرهاد_خوشهبر
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#سیره_شهدا 🌸☘
بچه ها می گفتند ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده می دیدیم ، نمی دانستیم چه کسی واکس میزند ؟!
بعدآ فهمیدیم کسی هست که وقتی نیروها خوابند ، واکس را برمی دارد و هر کفشی که نیاز به واکس دارد ، واکس می زند ، مشخص شد این فرد همان فرمانده گردان است ....
#شهیدعبدالحسین_برونسی
📕 ستارگان خاکی ، ج22ص102
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#سیره_شهدا🌺🍃
دختری داشت که مریض بود و مدام ایشان را برای مداوا نزد پزشک میبردند ،
حین عملیات فتح المبین بود که همسرش نامه نوشت که دخترمان به شدت بیمار است ؛ شما هم به بالین دخترت بیا.
در پاسخ به نامه همسرش نوشته بود ،
نزد دخترم ، خاله ، عمه و بستگان دیگر هستند که کمکش کنند و نیازی به وجود من نیست ، اما اینجا به من نیاز هست .
پس از گذشت حدود یک ماه ، دختر شهید فوت کرد.
تلگراف زدند که دخترمان فوت کرده خودت را برسان ،
جواب تلگراف را اینطور داد که ،
آنجا کسی هست که فرزند من را تشییع کند ، اما اینجا ۱۲ هزار بچه هستند که کسی بالای سرشان نیست .
عملیات را رها نکرد تا به عزیزان خود برسد ، بلکه بعد از اتمام عملیات و بعد از گذشت چهل روز از فوت فرزندش به خانه برگشت ...
امیر سرلشکر
#شهیدسیدمسعود_منفردنیاکی
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#سیره_شهدا 🌺
بچه ها می گفتند ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده می دیدیم ، نمی دانستیم چه کسی واکس میزند ؟!
بعدآ فهمیدیم کسی هست که وقتی نیروها خوابند ، واکس را برمی دارد و هر کفشی که نیاز به واکس دارد ، واکس می زند ، مشخص شد این فرد همان فرمانده گردان است ....
#شهیدعبدالحسین_برونسی
📕 ستارگان خاکی ، ج22ص102
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#سیره_شهدا 🌺🍃
دانشجو بابایی ، ساعت دو بعد از نیمه شب می دود تا شیطان
را از خودش دور کند!
👈 این جمله یکی از داغ ترین خبرهایی بود که بولتن خبری پایگاه "ریس" آمریکا چاپ کرده بود.
عباس گفت:
چند شب پیش ، کلنل "باکستر" فرمانده پایگاه و همسرش که از یه مهمونی شبونه بر میگشتند ، من رو در حال دویدن توی میدون چمن پایگاه دیدند و برای دویدن در اون موقع شب توضیح خواستند.
گفتم:
خوابم نمی اومد ؛ خواستم ورزش کنم تا خسته بشم.
هر دو با تعجب نگاهم کردند.
فهمیدم جوابم قانع کننده نبوده ، ادامه دادم ،
مسائلی که اطرافم می گذره باعث میشه شیطان با وسوسه هاش من رو به گناه بکشه ، در دین ما سفارش شده این وقت ها بدویم یا دوش آب سرد بگیریم.
حرفم که تموم شد ، تا چند دقیقه بهم میخندیدند.
طبیعی هم بود ، با ذهنیتی که اون ها در مورد مسائل جنسی داشتند ، نمی تونستند رفتار من رو درک کنند....
#شهیدعباس_بابایی
📕 پرواز تا بی نهایت، ص۳۶
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🌺🌺🌺
#سیره_شهدا
یه روز به من گفت ، وقتی اذان صبح میشود ، پس از اینکه وضو گرفتی ، به طرف قبله بایست و بگو ، خدایا این دستت را بر روی سر من بگذار و تا صبح فردا بر ندار !!
به شوخی دلیل این کار را پرسیدم
گفت
اگر دست خدا روی سرمان باشد ، شیطان هرگز نمی تواند ما را فریب بدهد ....
#خلبان_شهیدعباس_بابایی
📕 ستارگان خاکی ، ج22ص69
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#سیره_شهدا 🌺🍃
همه نماز جماعتش را دوست داشتند
زياد طولش نمى داد...
اگر مى ديد يا مى شنيد امام جماعتى ، نمازش طولانى است ، تذکر مىداد.
بعد از هر نمازش سه بار طلب شهادت مىکرد.
عوضش نمازهاى فُرادايش را آهسته مى خواند ، با سجده هاى طولانى و گريه هاى زياد....
#شهیدعبدالله_ميثمی
📕 مسیر عشق
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#سیره_شهدا 🌸🍃
بالای کوه آب نبود ، باید می رفتند از پایین کوه برف های آب شده را می آورند بالا !
رسیده بودیم بالای قله پس از 3 ساعت پیاده روی ، با اینکه کلی آب خورده بودیم باز هم تشنه بودیم .
حاجی قبل از ما رسیده بود ، علی مسئول قله برایمان شربت آورد ، همه برداشتیم غیر حاجی !!
گفتم ، حاجی چرا شربت نمی خوری !؟
گفت ، ما میریم پایین ، آب هست ،
شما زحمت کشیدید ، این آب ذخیره ی شماست .....
#جاویدالاثر_حاج_احمدمتوسلیان
📕 ستارگان خاکی ، ج22ص95
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#سیره_شهدا 🌺🍃
مهدی از شناسایی اومد ، سه چهار روزی میشد توی خاک دشمن بود. اومد افتاد توی سنگر !
لب ها خشک ،ضعیف ، پر از گرد و خاک !!
یه کمپوت براش وا کردم گذاشتم جلوش ، گفت ، امروز سهمیه بچه ها کمپوت بوده یا نه؟!
صدامو براش بردم بالا ، مگه اونا ۳ ، ۴ روز توی خاک دشمن بودن؟!
گفت ، رحیم شلوغش نکن ، امروز سهمیه بچه ها کمپوت بوده یا نه !
گفتم نه ، نبوده !
گفت ، اینو بردار یه پارچ آب بیار...
#شهیدمهدی_باکری
📕 یادگاران
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#سیره_شهدا 🌺🍃
بعد از کفش خودش ، کفش پسر بزرگمون هم واکس زد ، علت این کارش را که پرسیدم گفت ،
پسرمون جوانه ! ، ممکنه اگر مستقیم بهش بگم جواب نده ! ،
باید به طور عملی واکس زدن رو بهش یاد بدم .....
#شهیدعلی_صیادشیرازی
📕 ستارگان خاکی ، ج22ص60
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞