eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
303 دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
او ایستاد پای امام زمان خویش... 🌹 امروز ۴ دی سالروز شهادت شهید مدافع حرم " " گرامی باد. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📋 این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 🕊شهید مدافع حرم قاسم تیموری 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح پرفتوح شهید . @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
انا لله و انا الیه راجعون ☑️مادر سه شهید والامقام (عبدالخلیل،جلیل و منصور کارکوب زاده) جانباز شهیده خانم زهرا کارکوب زاده به فرزندان شهیدش پیوست. 🔸وی عمر خود را در عرصه دفاع از اسلام و انقلاب گذراند 🔸همزمان با آغاز جنگ تحمیلی علیه انقلاب اسلامی، فرزندانش را راهی جبهه های حق علیه باطل کرد و در سال اول جنگ عبدالخلیل در آبادان به شهادت رسید. 🔸جلیل فرزند دوم نیز در همان سال در عملیات منطقه تپه های مدن در 18سالگی به شهادت رسید. 🔸محمد رضا و منصور نیز در سال سوم دفاع مقدس در عملیاتی به اسارت در می آیند که محمدرضا در سال69 به میهن بازمی گردد ولی تا امروز خبری از منصور 16 ساله خانم کرکوب زاده نمشد. 🔸سالها غم دوری از فرزندان و دلتنگی فرزند 16 ساله مفقود الاثر مانع فعالیت های انقلابی خانم کارکوب نبوده و منزل ایشان پایگاه اجتماعی جوانان انقلابی بوده است. 🔸در سفر مقام معظم رهبری به قم در سال 89 و حضور رهبری معظم در منزل این خانواده شهید حضرت آقا خطاب به خانم کارکوب زاده می فرمایند:"من امشب بنا نبود قم بمانم ،فقط بخاطر نامه شما ماندم، برای اینکه بتوانم شما را ببینم" @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔴 آیا مومنان نمیخواهند از خواب غفلت بیدار شوند ؟؟ 📍أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ (سوره حدید آیه ۱۶) 📍ﺁﻳﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﺁﻥ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻗﺮﺁﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﻧﺮم ﻭ ﻓﺮﻭﺗﻦ ﺷﻮﺩ ؟ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ [ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻱ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺩﺭﺍﺯ ] ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻃﻮﻟﺎﻧﻲ ﮔﺸﺖ ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺳﺨﺖ ﻭ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻧﻌﻄﺎﻑ ﺷﺪ ، ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ .✳✳✳ 📍 ﻗﺮﺁﻥ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺳﺨﺖ ﻣﻠﺎﻣﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﺎﺷﻊ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻧﺪ؟، ﻭ ﭼﺮﺍ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﺍﻣﺘﻬﺎﻯ ﭘﻴﺸﻴﻦ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺑﻴﺨﺒﺮﻯ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ؟ ﻫﻤﺎﻥ ﻏﻔﻠﺘﻰ ﻛﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺁﻥ ﻗﺴﺎﻭﺕ ﺩﻝ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﺴﺎﻭﺗﻰ ﻛﻪ ﺛﻤﺮﻩ ﺁﻥ ﻓﺴﻖ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﺳﺖ! ﺁﻳﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﺩﻋﺎﻯ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻛﺮﺩﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﻬﻢ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﻰ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﻭ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻣﺮﻓﻪ ﺳﭙﺮﺩﻥ، ﺩﺭ ﻧﺎﺯ ﻭ ﻧﻌﻤﺖ ﺯﻳﺴﺘﻦ، ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻋﻴﺶ ﻭ ﻧﻮﺵ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﺍﺳﺖ؟!✴✴✴
🔺 کلامی از علما ⭕️ آیت‌الله بهجت ⁉️کدام گردنه در قیامت نمیتوان از آن عبور کرد ؟
🔴سیاست امروز استكبار، سیاست اندلسی کردن ایران است ♦️امام خامنه ای :تاکستانهایی را وقف کردند تا شراب آنها را به‌طور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند! ♦️ موضوعی که من با شما در میان میگذارم شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت - که شما جوانان باشید - در میان گذاشته میشود... اروپاییها وقتی خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلند مدّت کردند... آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند. یکی از کارها این بود که تاکستانهایی را وقف کردند تا شراب آنها را به‌طور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند! را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! گذشت زمان راههای فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمیکند. امروز هم آنها همین کار را میکنند. ۸۱/۱۲/۰۶
🌅 برخیز! دیگر انتظار به سرآمده؛ باید به زمین بازگردی... و تو سال‌هاست که منتظر این لحظه‌ای. چه لحظه باشکوهی است آن هنگام که با او به نماز می‌ایستی ❤️ اینک تو و تمام جهانیان حواریون مهدی شده‌اید 🌸 ولادت مبارک باد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔻گزارش سری ساواک از کمبود سوخت در دوران پهلوی و ابراز نارضایتی شدید مردم از این لحاظ 🗞سند ساواک ۶ دی ۱۳۵۷
خندیـــد لب شما، لب ما خندیـــد بارید دو چشمتان، دو چشمم بارید شما تمام زندگـــی مایـــی تا ڪور شود هر آنڪه نتواند دید 🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸 ↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز هم با کوله بارش از راه رسید .. سلام! تشنه‌ی دیدار توام .. دلم را دریاب @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
شور عشقی به دلم ریخت، غمی پیرم کرد "یا حسین" گفتم و این اسم نمک گیرم کرد... سلام ارباب @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
عشــق را تدريس کن.. تا من در هر صبــح، تو را از بَر کنم.. وقتی گنجشکان سر و صدا به راه می اندازند و من در نگاهم به نقطه ی اتّصال نگاهت، بودنت را، فرياد می زنم ... 🌷شهید محمدعلی ابوحسن🌷 شهید فیس بوک چی حزب الله 📎سلام ،صبحـتــون شهــدایــی🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
: ما انقلاب کردیم که اضطرارامام زمان(عج)را به استقرارتبدیل کنیم.ورسیدن به این هدف هزینه دارد وهزینه آن همین درسوریه وعراق شهید دادن است. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب زندگینامه سپهبد شهید @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 1⃣3⃣2⃣ آن لحظه اميدبخش، ساعت ٤/٣٠ بامداد روز دوم خرداد بود که به قرارگاه اعلام شد که جاده ی شلمچه _ خرمشهر و پل نو آزاد شد. با اين حساب، ارتباط زميني عراق با خرمشهر قطع شد. حالا تنها اميد صدام به آن پل شناوري بود که در چند روز اخير از " جزيره بوبيان " بر روي اروند زده بودند. پيش از اين که تعدادي از يگان ها به سوي آن رهسپار شوند، نيروي هوايي مأموريت بمباران آن را پيدا کرد. صدام، در يكي از پاسگاه هاي شلمچه سربازانش را به مقاومت فرا ميخواند که خبر محاصره خرمشهر را شنيد. آشكارا زانوانش لرزيد. دست به ديوار گرفت و خود را به بيسيم رساند. فرمانده ی نيروهايش را در خرمشهر خواست. گفته شد، اتومبيل " سرهنگ احمد زيدان " روي ميدان مين رفته و کشته شده است. فوراً سرهنگ ستاد " خميس مخيلف " را به جاي او نصب کرد و قبل از هر چيز دستور داد: « تخليه ی جسد سرهنگ زيدان به هر صورت که باشد، انجام پذيرد. » او گمان مي کرد نيروهاي خرمشهر از سرنوشت فرمانده شان بي اطلاع اند. خوب مي دانست که اين خبر مي تواند همه ی آنها را به فرار وادارد. از قضا همين هم شد. سرهنگ در تقلا بود تن مجروح خود را از میدان بیرون بكشد که فرار سپاهش را ديد. اما دستور دوم صدام اين گونه صادر شد: « شكستن حلقه ی محاصره به عهده ی فرمانده جديد مي باشد. اين مأموريت فردا صبح انجام مي پذيرد. » اما هرگز اين مأموريت انجام نپذيرفت. صبح فردا، قرارگاه کربلا دستور ورود به خرمشهر را به يگان هايش صادر کرد. آنان سر راهشان تنها در ايستگاه راه آهن و منطقه ی انبارهاي عمومي با مقاومت خفيفي روبه رو شدند. فوج فوج، سربازان عراقي که دست هاي خود را بالاي سرگرفته بودند، با شعارها و ... تسليم شدن خود را اعلام مي کردند. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 2⃣3⃣2⃣ * « آنها حمله کردند. درست يك ساعت بعد که ساعت هشت صبح بود، متوجه داد و بيداد حاج حسين خرازي از بيسيم شديم. خيلي جا خورديم. حاجي مي گفت: " ما زديم به مواضع دشمن، کارمان هم خوب گرفت اما نيروهاي عراقي جلو ما دست هايشان را بالا گرفته اند و مي خواهند تسليم شوند تعدادشان آنقدر زياد است که نمي توانيم بشماريم، چه کار کنيم؟ " مسأله ی خيلي عجيبي بود يك هليکوپتر ٢١٤ را مأمور کرديم تا برود بالاي منطقه و اوضاع را گزارش کند. هنگامي که رفت بالاي مواضع فتح شده و بالاي شهر خرمشهر، خلبان با شوق زياد پشت بيسيم داد ميزد: ـ« تا چشم کار مي کند، توي کوچه ها و خيابان هاي خرمشهر سرباز عراقي است که پشت سر هم صف بسته اند و دست هايشان را بالا گرفته اند. اصلاً قابل شمارش نيست. » مانده بوديم با اين اوضاع و احوال چه بكنيم به سربازان عراقي که نميشد بگويم برويد توي سنگرهاي خودتان ما نيرو نداريم. اين در حالي بود که سنگرهاي مستحكم عراقي پر بود از مهمات و انواع آذوقه و تدارکات. طوري که اگر ده روز هم در محاصره بودند، مي توانستند بجنگند اما حالا بدون مقاومت، همه پشت سر يكديگر دست ها را بالا برده بودند و تسليم شده بودند. همان جا تدبيري انديشيديم. از خرمشهر به اهواز، ١٦٥ کيلومتر راه بود. ما وسيله اي هم نداشتيم تا اسرا را به عقب بفرستيم. به نيروهايي که در خط مقدم داشتيم، گفتيم که به صورت دشتبان و در يك صف در غرب جاده ی خرمشهر به اهواز بايستند تا اين که وصل شوند به يكديگر. سپس اسلحه هاي اسرا را گرفتيم و به آنها فهمانديم فعلاً بايد در جاده خرمشهر به طرف اهواز حرکت کنند. » * ظهر آن روز، نيروهاي ايران از سه طرف وارد خرمشهر شدند و در مسجد جامع به هم پيوستند. پرچم جمهوري اسلامي ايران، بربام مسجد برافراشته شد و خونين شهر دوباره خرمشهر شد. در آن لحظه ی با شكوه که ساعت ٢ و بيست دقيقه بود، مردم ايران گوش به راديو سپرده بودند که داشت اخبار فتوحات فرزندانشان را مي گفت که ناگهان گوينده ی خبر به هيجان آمد و داد زد: 📣 " شنوندگان عزيز، شنوندگان عزيز، توجه فرماييد! به خبري که هم اکنون به دست من رسيد، توجه فرماييد! 🇮🇷 خونين شهر آزاد شد! " 🇮🇷 ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 3⃣3⃣2⃣ ناگهان بانگ تكبير با اشك شوق همه ی ايران درهم آميخت. زمين و زمان به وجد آمد. پير و جوان، کودك و بزرگ و زن و مرد به خيابان ها ريختند و به شادي و شكرگزاري در مساجد پرداختند (۱) ________________________ ۱. یکی از فرماندهان عراقی که از خرمشهر جان سالم به در برده بود در خاطراتش می نویسد: « در روز ۵/۲۶، تمام تیپ هایی که سالم مانده بودند، عقب نشینی کردند. روز بسیار بدی بود چون فرماندهی نظامی دستور اعدام بسیاری از افسران را صادر کرد. اما به من و سرهنگ احمد زیدان نشان شجاعت اعطا کرد. سرهنگ احمد به علت زخمی شدن با عصا راه می رفت.... هنگام توزیع نشان شجاعت، صدام گفت: " من از مقاومت شما در خرمشهر راضی نیستم. این نشان ها برای سرپوش گذاشتن به تلفات ما در مقابل افکار عمومی است. کاش کشته می شدید و عقب نشینی نمی کردید. " او خشمگین به ما نگاه می کرد. بعد به طرفمان تف انداخت و گفت: "چهره ی ما و چهره ی تاریخ را سیاه کردید چرا از سلاح های شیمیایی استفاده نکردید؟ من آرام نمی شوم تا روزی که سرهای شما را زیر چرخ تانک ها ببینم. " صدام حرف های زیادی زد که همه ی آنها را نمی توانم بازگو کنم. در این زمان به سنگدلی صدام پی بردم. شاید در آن زمان خواست خدا همراه ما بود که توانستیم از چنگ صدام نجات پیدا کنیم. چرا که او به حدی ناراحت و عصبی بود که لیوان آبی را که در دستش بود، بر زمین کوبید و ذرات خرد شده لیوان را به سمت ما پاشید. سپس یکی از لیوان های مقابل خود را روی میز کوبید که خرده های آن در سالن پخش شد. بعد فریاد زد: " ای وای! خرمشهر از دست رفت. دیگر چطور می توانیم آن را پس بگیریم؟ " در این موقع، سرتیپ ستاد، " ساجت الدیلمی " ، برخاست و گفت: " ببخشید قربان... " صدام، خشمگین به او نگاه کرد و گفت: " خفه شو احمق ترسو. همه تان ترسویید و باید اعدام شوید. " من خود را برای مرگ آماده کردم و در دل گفتم ای کامل،ای پسر جابر، امشب خواهی مرد و جسدت هم گم و گور خواهد شد. صدام فریاد زد: " چرا به آنها شیمیایی نزدید؟ " یکی از افسران گفت: " قربان در این صورت، سلاح شیمیایی بر سربازان خودمان هم اثر می کرد چون ما نزدیک دشمن بودیم. " صدام فریاد زد: " به درک آیا خرمشهر مهمتر بود یا جان سربازان؟ ای مردک پست! " او یکسره دشنام می داد. آن قدر که به این نتیجه رسیدم این مرد بویی از آدمیت نبرده است. وقتی سرتیپ ستاد، " نبیل الربیعی " شروع به صحبت کرد. فکر کردم صدام او را می بخشد. اما تا صحبت های او تمام شد صدام کفش خود را در آورد و به طرف او پرتاپ کرد. کفش او به میان افسران رفت. محافظان، بعداً کفش را به صدام برگرداندند. او در پایان سخنانش گفت: " من در مقابل خود مرد نمی بینم. به خدا قسم که همه تان از زن کمترید. زن های عراقی از شما برترند. " باز به‌ صورت ما تف انداخت و رفت. محافظانش شروع کردند ما را با چوب زدن. این در حالی بود که افسران عالی رتبه، گریه می کردند و می گفتند: " زنده باد صدام. " » ( مجله کمان، سال چهارم، شماره ۸۹، آخرین شب خرمشهر از کامل جابر ) ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 4⃣3⃣2⃣ آنطور که ايران و بلكه همه ی جهان، فكر مي کردند، با آزادسازي خرمشهر، جنگ تمام نشد. با اين شكست، پايه هاي حكومت صدام حسين لرزيد و او تا آستانه ی سرنگوني پيش رفت. اين را خبرگزاري هاي جهان اعلام کردند و سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا و شوروي هم تأييد کردند. اکنون جنگي که براي پايان دادن به حيات جمهوري اسلامي ايران تدارك ديده شده بود، مي رفت تا ريشه متجاوز را بخشكاند. به راستي چطور شد ورق برگشت؟ براي بررسي همين موضوع هيأتي از کميته ی روابط خارجي سناي آمريكا، به منطقه سفر کردند. آنها بعد از بازگشت اعلام کردند: « پيروزي هاي هشت ماه اخير ايران نتيجه ی تجديد قواي نيروهاي مسلح ايران، نيروي انساني بيشتر ايران و هماهنگي بهتر ارتش منظم و پاسداران انقلابي است. » (۱) آمريكا به خود آمد. " واينبرگر "، وزير دفاع ايالت متحده گفت: « پيروزي هاي ايران به نفع آمريكا نخواهد بود. » (۲) " ژنرال هيك "، وزير خارجه شان هم اعلام کرد: « آمريكا در برابر هرگونه تغيير اساسي در منطقه ی خليج فارس که ناشي از جنگ ايران و عراق باشد، بي تفاوت نخواهد بود. » هم او گفت : « اکنون لحظه ی ورود آمريكا به منطقه است » (۳) دولت آمريكا، دستور زبان ديپلماتيك و ادعاي بي طرفي اش را از ياد برد و سراسيمه به ياري حاکم عراق شتافت و حمايت هاي پي درپي و کمك هاي بي دريغش از عراق را آغاز کرد که به نام " کمك هاي حياتي به بغداد " مشهور شد . نام عراق از ليست کشورهاي تروريست خارج شد و محدوديت فروش تسليحات به آن لغو گرديد. کمك هاي اطلاعاتي و حمايت هاي سياسي و تبليغاتي آمريكا از عراق به نحو چشمگيري افزايش يافت. در پاسخ به اين همه دست و دلبازي، دليل آوردند: « اين عمل آمريكا به منظور تنبيه ايران و بازکردن راهي براي عراق از بن بست موجود مي باشد و ايران در جنگ با عراق از برتري محسوسي برخودار است و اين ناخوشايند براي آمريكاست. »(۴) ________________________ ۱. " گزارش رسمی کمیته ی روابط خارجی آمریکا پس از سفر به منطقه "، ترجمه ی خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، دی ۱۳۶۳ ۲. آغاز و پایان جنگ، ص ۶۰ ۳. منبع پیشین ۴. از خونین شهر تا خرمشهر، ص ۸۰ ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 5⃣3⃣2⃣ عراق اعلام کرد آماده ی آتش بس است. اما ايران که اکنون در موضع برتري قرار داشت، گمان مي کرد ارتش عراق دنبال فرصتي براي بازسازي و حمله ی مجدد است، پاسخ داد به شرطي آتش بس را مي پذيرد که اولاً ارتش عراق از باقي خاك ايران عقب نشيني کند، ثانياً سازمان ملل، متجاوز و آغازگر جنگ را رسماً اعلام کند. در تجاوزگري عراق شكي نبود، اما سازمان ملل تحت فشار آمريكا، از خواست ايران سرباز زد و اين بر نگراني ايران افزود و نتوانست به بي طرفي مجامع بين المللي اعتماد کند. مسؤولان ايران فهميدند براي رسيدن به صلح شرافتمندانه، چاره ی ديگري جز ادامه ی جنگ ندارند. اين تصميم در شوراي عالي دفاع و در حضور امام خميني گرفته شد. سرهنگ صياد، افسران عملياتي اش را فرا خواند. ايران دوباره در تدارك حمله اي ديگر بود تا سرنوشت جنگ را‌ مشخص کند. براي چنين حمله اي چاره اي جز ورود به خاك عراق نبود. اين اجازه از امام خميني گرفته شد. فرماندهان، منطقه ی شلمچه و بصره را براي حمله ی نهايي خود برگزيدند. با رسيدن به بصره يا نزديكي آن، کار رژيم صدام تمام بود. اکنون با آزادسازي خرمشهر و سيل داوطلباني که رو به سوي جبهه نهاده بودند، و نيز اوضاع بد روحي و رواني ارتش عراق، رسيدن به اين هدف دور از دسترس نبود اما تقدير چيز ديگري بود. سرهنگ صياد و محسن رضايي شبانه به تهران فراخوانده شدند. اسرائيل از زمين و هوا به جنوب لبنان حمله کرده بود و با قدرت تمام پيش مي آمد. در جلسه ی شوراي عالي دفاع، بعد از چندين ساعت بحث و تبادل نظر، تصميم گرفته شد ايران به جنوب لبنان نيرو اعزام کند. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 شاهدان اسوه داستان و زندگینامه شهدا https://telegram.me/shahedaneosve
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 5⃣3⃣2⃣ عراق اعلام کرد آماده ی آتش بس است. اما ايران که اکنون در موضع برتري قرار داشت، گمان مي کرد ارتش عراق دنبال فرصتي براي بازسازي و حمله ی مجدد است، پاسخ داد به شرطي آتش بس را مي پذيرد که اولاً ارتش عراق از باقي خاك ايران عقب نشيني کند، ثانياً سازمان ملل، متجاوز و آغازگر جنگ را رسماً اعلام کند. در تجاوزگري عراق شكي نبود، اما سازمان ملل تحت فشار آمريكا، از خواست ايران سرباز زد و اين بر نگراني ايران افزود و نتوانست به بي طرفي مجامع بين المللي اعتماد کند. مسؤولان ايران فهميدند براي رسيدن به صلح شرافتمندانه، چاره ی ديگري جز ادامه ی جنگ ندارند. اين تصميم در شوراي عالي دفاع و در حضور امام خميني گرفته شد. سرهنگ صياد، افسران عملياتي اش را فرا خواند. ايران دوباره در تدارك حمله اي ديگر بود تا سرنوشت جنگ را‌ مشخص کند. براي چنين حمله اي چاره اي جز ورود به خاك عراق نبود. اين اجازه از امام خميني گرفته شد. فرماندهان، منطقه ی شلمچه و بصره را براي حمله ی نهايي خود برگزيدند. با رسيدن به بصره يا نزديكي آن، کار رژيم صدام تمام بود. اکنون با آزادسازي خرمشهر و سيل داوطلباني که رو به سوي جبهه نهاده بودند، و نيز اوضاع بد روحي و رواني ارتش عراق، رسيدن به اين هدف دور از دسترس نبود اما تقدير چيز ديگري بود. سرهنگ صياد و محسن رضايي شبانه به تهران فراخوانده شدند. اسرائيل از زمين و هوا به جنوب لبنان حمله کرده بود و با قدرت تمام پيش مي آمد. در جلسه ی شوراي عالي دفاع، بعد از چندين ساعت بحث و تبادل نظر، تصميم گرفته شد ايران به جنوب لبنان نيرو اعزام کند. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 6⃣3⃣2⃣ براي هماهنگي هاي نظامي، هر دو فرمانده ارشد جنگ مأمور شدند به همراه تعدادي از فرماندهان نخبه ی قرارگاه کربلا، سفري به سوريه داشته باشند. همزمان، دو گردان نيرو نيز از ارتش و سپاه عازم سوريه شدند. سرهنگ، بعد از مراجعت از سوريه، دوباره افسرانش را فراخواند. دستور داد در اعزام گردان هاي ديگر تيپ ٥٨ ذوالفقار به سوريه درنگ کنند. او به دوستانش گفت: « به نظر نمي رسد سوريه حاضر به يك درگيري جدي نظامي با اسرائيل باشد و اصولاً براي اين کار آمادگي ندارد. ساير کشورهاي عربي نيز به يك مخالفت ظاهري و لفظي با تجاوز اسرائيل به لبنان اکتفا کرده و عملاً هيچگونه اقدامات نظامي به عمل نخواهند آورد » . او نگران بود. گفت: « مبادا با بازي دادن ما در مسأله ی لبنان، عراق را از تنگناي فعلي نجات داده و مانع از پيروزي ما به عراق شوند و لذا بايستي توجه داشت که مسأله لبنان در موضوع جنگ ايران و عراق تأثيري نداشته باشد. » (۱) پرداختن به لبنان باعث شده بود جنگ با عراق فراموش شود. آيا اين دام نبود؟ امام خميني زودتر از همه اين خطر را دريافتند و فرمودند: « راه قدس از کربلا مي گذرد. » * « رفتيم سراغ حضرت امام گزارش بدهيم در آنجا چه کرده ايم و بايد چه بكنيم. حضرت امام به گزارش گوش دادند و بعد يك باره فرمودند: " اين نيروهايي که برديد آنجا، اگر خون از دماغشان بيايد، من مسؤوليتش را قبول نمي کنم. بگوييد سريع برگردند. " من تا آن روز دستوري به اين قاطعيت و صريح، مستقيماً از امام نشنيده بودم که فرمانده کل قوا به ما دستور بدهند که چه بكنيم. فرمودند: " بگوييد سريع برگردند." ما اصلاً تعجب نكرديم که چطور شد؟ به سرعت رفتيم بيرون و ديگر به هيچ کس مراجعه نكرديم و گفتيم بايد اين دستور را اجرا کنيم. بلافاصله با سوريه تماس گرفتيم و گفتم: " گردان، سريع آماده ی حرکت شود و برگردد " » * هرچند ايران از اين دام رهيد اما صدام از يك ماه غفلت، نهايت استفاده را کرد. او برخلاف ايران به جنگ دراز مدت مي انديشيد. به سرعت بر استحكامات شرق بصره افزود و به ساماندهي ارتشش پرداخت. ________________________ ۱. عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر، ص ۲۷۷ ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 7⃣3⃣2⃣ عمليات جديد ايران در شب ٢١ ماه رمضان انجام شد. با همه ی استحكامات عراق، نيروهاي عمل کننده خط را شكستند و حدود هيجده کيلومتر پيش رفتند و حتي در يكي از محورها، آن قدر جلو زدند که چراغ هاي بصره را از دور ديدند اما با روشن شدن هوا کار مشكلتر شد. عراق با آرايش سنگين زرهي به مقابله پرداخت. خاکريزها به موقع زده نشد. نيروهاي پشتيباني دير رسيدند و سرانجام بعد از چند روز جنگ سنگين، ايران به آنچه که مي خواست نرسيد و به جاي اول خود برگشت. در اين عمليات، ارتش عراق صدها تانك و نفربر از دست داد. (۱) هرچند اين خود به عنوان انهدام دستگاه جنگي دشمن، پيروزي محسوب مي شد، اما اين آني نبود که ايران به دنبالش بود. متخصصان نظامي در قرارگاه ها عوامل اين ناکامي را تحليل کردند. به نظر آنها قدرت زرهي برتر و تشكيل يگان هاي دفاع متحرك، درنگ نيروهاي جهاد در ساختن خاکريز و عدم ارزيابي صحيح از امكانات دشمن و تأخير در شروع عمليات... ايران را از پيروزي بزرگ باز داشت. به نظر سرهنگ همه ی اينها درست بود اما اين موارد چيزي نبود که رزمندگان اسلام را ناکام کند بلكه علت اصلي چيز ديگري بود. * « دو دليل در عدم موفقيت عمليات رمضان يا بهتر است بگويم در نرسيدن به هدف تعيين کننده ی سرنوشت جنگ در اين مقطع زماني ذکر مي کنم: ١. در بُعد تخصصي ٢. در بُعد اعتقادي از نظر من، بُعد اعتقادي بر بعد تخصصي ميچربد. ولي از نظر اينکه نظامي هستم، بايد به بُعد تخصصي اشاره کنم. در بُعد تخصصي، چند عامل باعث شد که نتوانيم عمليات رمضان را طبق طرح، پيش ببريم و به هدفمان برسيم . يكي، (کوتاهي) عامل مهندسي رزمي براي زدن خاکريزها ی به موقع در جهت تأمين جناحين رزمندگان اسلام بود. » * (۲) ________________ ۱. کارنامه ی توصیفی عملیات های دفاع مقدس، تهیه و تنظیم: علی سمیعی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۲. در مرحله ی یکم ما تا کانال ماهیگیری پیش رفتیم. جناح راستمان بعد از سه چهار کیلومتر متوقف شد. در نتیجه تأمین ما از سمت راست بهم خورد و دشمن توانست از دفاع متحرک استفاده کند. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 8⃣3⃣2⃣ * « دوم، نداشتن قابليت انعطاف در اداره عمليات و جابه جايي نيروها بود.(۱) اما دومين عامل، عامل اعتقادي بود. من يقين دارم حال و روح ما رزمندگان اسلام در عمليات رمضان، حال و روح عمليات فتح المبين نبود. اينقدر بگويم کافي است. در عمليات فتح المبين، آثار معنويت، روحانيت، اخلاص، صفا و پيوستگي رزمندگان وجود داشت ولي در رمضان به هم خورده بود. البته به صورت طبيعي مي شد انتظار داشت. چون رمضان را بعد از بيت المقدس انجام داديم. بيت المقدس نبرد پيروزمندانه و حماسه اي بود. در ظرفيت امثال بنده نبود که تحمل خروج از غرور پيروزي را داشته باشيم. حالا اگر کساني مثل من زياد باشند، کار با مشكل مواجه مي شود. چون ما نصرت را از خدا مي دانيم، خداوند نصرت را به آنهايي نمي دهد که فكر مي کنند فقط خودشان هستند و از خدا غافل مي شوند... البته يك مقدار هم ارتش و سپاه به طرف خود محوري رفتند. يعني ارتش براي خودش مي گفت: " من هستم " و سپاه براي خودش مي گفت: " من هستم . " اين دو تا «من» نمي گنجيد. کمي «من» ها شروع شد. يعني احساس موجوديت ارگاني در هر دو شكل گرفت. هيچ کدام زير بار همديگر نمي رفتند و خود به خود، بايد يكي از آنها باقي ميماند و آن يكي مي رفت. آن يكي مي گفت تو برو براي خودت بجنگ که معلوم بود ضعيف مي شود. بايد مثل گذشته يك کاسه و يد واحده مي شدند تا در مقابل دشمن محكم ضربه بزنيم. اينجا، اولين جايي بود که عقب نشيني را شروع کرديم. » * این همان چيزي بود که سرهنگ صياد هميشه از آن خوف داشت. او ارتش و سپاه را مكمل همديگر مي ديد و اعتقاد داشت اين ترکيب «مقدس» است. ____________________ ۱. ما برای جناح راست که تأمین آن بهم خورده بود و از آنجا ضربه می خوردیم و دفاع متحرک دشمن هم آغاز شده بود، نیرو داشتیم ولی نیرو در دسترس نبود. نیرو در قرارگاه نصر در محور شلمچه بود و باید سریع جابجا می شد و جناح راست را تامین می کرد تا قرارگاه فتح که در قسمت مرکز بود برود جلو و تک را ادامه دهد. در جناح چپ آبگرفتگی " بوبیان " بود و هیچ مشکلی نداشتیم. جناح راست خالی بود و نتوانستیم نیروها را به موقع برسانیم. البته با چند ساعت تاخیر رسیدند که دیر شده بود. البته ممکن است عامل های کم اهمیت تری هم باشند که جای بحث شان در اینجا نیست. عوامل عمده ی تخصصی اینها بودند. ( ناگفته های جنگ، ص ۳۲۸) ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 9⃣3⃣2⃣ امام خميني(ره) نيز همين اعتقاد را داشتند و بر اين وحدت اصرار مي ورزيدند. ايشان در ديداري با فرماندهان ارشد جنگ، در تأکيد به اين امر، دستان سرهنگ صياد و محسن رضايي را گرفتند و به هم پيوند زدند و فرمودند: « هرگز از هم جدا نشويد. » (۱) ايران همچنان براي رسيدن به صلح شرافتمندانه، به دنبال يك حمله ی سرنوشت ساز بود. اختلاف سليقه ی ارتش و سپاه براي يافتن راهکار مناسب، و نيز سردرگمي حاصله از شكست عمليات رمضان، باعث شد فعلاً از جنوب بكَنَند و متوجه جبهه ی غرب باشند. با اين اميد با اجراي سلسله عمليات محدود، فرصت و زمينه ی لازم براي اجراي عمليات گسترده فراهم شود. در اين چارچوب عمليات « مسلم بن عقيل » در غرب " سومار " در نهم مهر و يك ماه بعد از آن در دهم آبان « عمليات محرم » در جنوب شرقي " دهلران " در غرب " عين خوش "، انجام شود. هر دو عمليات با توجه به اهدافي که داشتند، موفق بودند، اما طبيعي بود که تأثيري در سرنوشت کلي جنگ نداشته باشند. * « پس از عمليات رمضان، راه تقريباً تمام شده اي را قطع کرديم و به سوي راه طولاني رفتيم. از نظر ذهني، دو هدف، بيشتر، نمي توانست در سراسر جبهه ها دنبال شود که در سرنوشت جبهه هاي جنگ نقش داشته باشد. يا رسيدن به بغداد و از پاي درآوردن صدام و حكومت او، يا رسيدن به بصره. هر کاري غير از اين انجام داديم، کارهايي بوده مقطعي، موقت و محدود، براي اينکه يكي از اين دو هدف تأمين شود، هيچ کدام نمي توانست جوابگوي کار ما باشد. يعني سرتاسر شمال عراق را هم مي گرفتيم، صدام سقوط نمي کرد. همين طور جاهاي ديگر. دو جا صدام را به زانو در مي آورد که اگر اوائل به آنها مي رسيديم ـ قبل از اينکه دشمن از سلاح شيميايي استفاده کند - کار صدام تمام بود. يكي بصره و يكي هم بغداد. همين و بس. نبايد مسير حرکت ما قطع مي شد. لذا به عمليات محدودتر اقدام کرديم تا بتوانيم خودمان را براي عمليات وسيع آماده کنيم. » * (۲) ________________________ ۱. از خاطرات سردار رضایی که در ایام شهادت سپهبد صیاد از تلویزیون پخش شد. ۲. ناگفته های جنگ، ص ۲۲۴ تا ۲۳۰ ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت ‌ 0⃣4⃣2⃣ ايران، سرانجام براي عمليات گسترده ی خود، جنوب " فكه " را انتخاب کرد. بيش از سه ماه روي آن کار شد. مانورهاي متعددي برگزار شد. براي اين که فرماندهان با کمبود نيرو مواجه نباشند، امام خميني در پيامي به مردم، حضور در جبهه ها را واجب کفايي دانستند. مردم به پيام ايشان لبيك گفتند و در اواخر دي ماه، کاروان هاي متعددي از شهرهاي مختلف روانه ی جبهه شدند. فر ماندهان براي اين عمليات نام " والفجر " را در نظر گرفته بودند. هدف آنها تصرف " پل غزيله " و رسيدن به " حلفائيه " بود. اين در حالي بود که دو ابرقدرت شرق و غرب با همه ی اختلافات ديرينه شان در نجات صدام حسين هم نظر بودند. در پي کمك هاي بي دريغ آمريكا و دولت هاي اروپايي، شوروي نيز به ياري او شتافت و بيش از هزار مستشار نظامي براي بررسي اوضاع ارتش عراق، وارد بغداد شدند و به زودي ٤٠٠ تانك تي_٥٥ و ٢٥٠ تانك تي _ ٧٢ ، مقدار زيادي موشك، تعدادي ميگ ٢٥ شناسايي و هليکوپترهاي توپدار به عراق ارسال شد. (۱) اما امام از منظري که به عالم مي نگريستند، هيچ خوفي از حمايت همه جانبه ی دنيا از حاکم عراق نداشتند. براي اينکه هيمنه ی ابرقدرت شرق، فرماندهان و مسؤولان را نترساند، دستور داد در اعتراض به حمايت هاي همسايه ی شمالي از عراق، سفير آن کشور را وزير سپاه، تحقير کند. محسن رفيقدوست چنين کرد و در برابر کارمندان و سربازان وزارتخانه اش، نماينده ی ابرقدرت بزرگ شرق را سكه ی يك پول کرد. (۲) امام اين قدرت ها را چيزي نمي پنداشتند بلكه تنها نگراني ايشان از غرور رزمندگان و اختلاف فرماندهان بود.‌ (۳) ________________________ ۱. آغاز تا پایان جنگ، ص ۷۵ ۲. ر.ک. به کتاب مهر و قهر ( گلچینی از لطافت ها و صلابت ها در زندگی امام خمینی، ص ۲۶۵ ۳. ر.ک. به پیام امام خمینی( ره )، به مناسبت آزادسازی خرمشهر ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم