eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
300 دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹نظر اردشیر زاهدی، داماد شاه درباره آینده ایران پ ن: کافی است کمی منطقی باشیم تا مزخرفات سلطنت طلبان را دور بیندازیم! اردشیر زاهدی، با اینکه از مقامات سابق پهلوی است، اما نظر خودش را درمورد آینده ایران توضیح میدهد...
🔴 تعریف زن در دایره المعارف اصلاح طلبان زن چیست؟!⁉️ قال دایره العمارف اصلاح طلب جماعت!😑 پ‌ن: آقای نجفی که همسرش را با گلوله گشت از افراد کلیدی جبهه اصلاحات بود اما این مدافعان آزادی زنان اون موقع، هیچ صدایی ازشون در نیومد. #پویش_حجاب_فاطمے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاقبت بــــالطــف حق دوران مهدی(عج)می رسد بلبل خوش نغمه از بستـــان مهدی (عج)می رسد می دهد این دل گواهی پیـــر ما سیـــدعلــی پرچم از دست تو بر دستـــان مهدی(عج)می رسد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
❤️ ❣️خواستم دور ڪنم فڪر حرم را اما من بدون تو ، دلے زار و پریشان دارم ❣️آه، در ڪنج رواقٺ ڪه نشستم، دیدم زیر پاهاے خودم ملڪ سلیمان دارم 💛 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
من مریضِ خنده ی یارم 💔 وقتی نمی خواست ازش عکس بگیرن @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔰فرازی از وصیت نامه شهید: بعضی وقت ها انسان خود را در راهی می بیند که در آن راه یا باید کشته شدن در راه خدا را انتخاب کند یا سر تعظیم در برابر غیر خدا فرود آورد. مردان خدا اولین راه را انتخاب می کنند. فرمانده تیپ یکم لشکر ۱۴ امام حسین علیه السلام 🌷شهید حاج علی قوچانی🌷 ولادت: ۱۳۴۲ شهادت: ۲۴/۱۱/۶۴ ،عملیات والفجر ۸ ،منطقه فاو @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب خاطرات مردی که فکر می کرد کاری نکرده. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷به نام او، برای او، به یاد او 🕊 🔴 خاطرات سید نورالدین عافی قسمت 1⃣8⃣1⃣   آنها نمی دانستند ما دو محمد زاهدی داریم. پتو را از صورت شهید کنار زدم و شناختمش. همان محمد زاهدی ای بود که پدرش روحانی بود. حالش دیدنی بود؛ مثل آدم هایی که وقتی خوابند پاهایشان را روی هم می اندازند، آرام دراز کشیده بود. پتو را روی شهید کشیدم و برخاستم. «عباسقلی احمدیزاد» را هم آنجا میان زخمی ها دیدم که پاهایش زخمی شده بود. پیکر چند شهید هنوز در سطح آب شناور بود. با دیدن آنها دلم گُر می گرفت. تعدادی از بچه ها مشغول جمع کردن شهدا و انتقال مجروحان بودند و من نمی توانستم زیاد آنجا بمانم. با امیر به سمت سنگرهای خط اول دشمن حرکت کردیم و یکراست به طرف جعبه هایی رفتیم که جابه جا کنار خاکریز افتاده بودند. در جعبۀ اول را که باز کردیم دیدم لوله های یک شلیکا داخل نایلون پیچیده شده. در جعبه های دیگر هم قسمت های دیگر شلیکا را پیدا کردیم. معلوم بود عراق پیش بینی عملیاتی قریب الوقوع را کرده است و تعدادی شلیکا، دوشکا و دولول به منطقه آورده تا تجهیزاتش را در منطقه زیادتر کند اما سربازان عراقی فرصت نکرده بودند آنها را از جعبه ها بیرون آورده و سوار کنند. گفتیم: « هر کی بلده بیاد این تکه ها رو سوار کنیم. » در طول آن مدت، نیروهایی از عقب به منطقه آمده بودند اما هنوز پلی نصب نشده بود و ادامه عملیات در روز هم امکان نداشت. بنابراین، ما تقریباً بیکار بودیم اما هواپیماهای کوچک عراقی حسابی مشغول بودند. بچه ها هر قدر به طرف آنها تیراندازی می کردند تأثیر زیادی نداشت و به محل حساسی نمی خورد که باعث سقوط شان شود. در آن میان «محمد تجلایی» توجهم را جلب کرد. در حالی که روی کول سه اسیر عراقی موشک سهند گذاشته بود به آن سمت می آمد. ظاهراً عراقی ها را از پشت قرارگاه پیدا کرده بود. اتفاقاً تدبیر محمد همانجا ثمر داد؛ او یکی از هواپیماهای توپولف را که در آسمان منطقه ظاهر شده بود، هدف گرفت، گرچه موشک به هواپیما نخورد اما تا ساعت ها، دیگر توپولفی در آسمان منطقه به پرواز درنیامد. هنوز تخته تاباق ها بدون واهمه به کار خود مشغول بودند. من و امیر برای یکی از تیربارهای عراقی سنگری درست کردیم. به جز ۶۰ تیرها چند جعبۀ بزرگ فشنگ هم از عراقی ها برایمان مانده بود. از فشن گهای رسام استفاده می کردیم تا معلوم شود گلوله ها کجا میروند. قصد کرده بودیم هواپیماها را هدف بگیریم. ✨ به روایت سید نورالدین ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷به نام او، برای او، به یاد او 🕊 🔴 خاطرات سید نورالدین عافی قسمت 2⃣8⃣1⃣    من با دوربین نگاه می کردم و امیر تیراندازی می کرد. هفت هشت هواپیما در آسمان می چرخیدند که هر کدام بالای سر ما می رسید می زدیمش. میان رگبار تیربار داد میزدم: « امیر، بزن!... » و امیر هواپیما را توی دایره می انداخت تا به اصطلاح، هواپیما در محاصره تیرها، حداقل چند گلوله بخورد. از آن حجم گلوله گاهی یکی به هواپیما میخورد اما باعث سقوطش نمی شد. تا اینکه یکی از هواپیماها به سمت ما آمد، زیر زبانم گفتم: « ای خدا! خودت کمک کن لااقل این یکی رو بزنیم. » بالاخره بعد از کلی تیراندازی، دود از هواپیما بلند شد که با همان حال از منطقه دور شد. بعد از این اتفاق، تا مدتی سروکلۀ تخته تاباق ها هم آن دور و بر پیدا نشد. ساعت حدود یازده بود و نیروهای ادوات وارد منطقه می شدند. هر کس از راه می رسید موقعیت را می پرسید. وضع ظاهری من بدجوری توی چشم میزد؛ شب قبل هنگام گذر از سیم خاردارها لباس هایم پاره پاره و خونی شده بود. وضع پوتین هایم هم تعریفی نداشت، از قبل پاره بود و شب پر از گِل و لای شده و قابل استفاده نبود. لباس هایم را با یک پیراهن و شلوار عراقی عوض کرده بودم، پوتین هایم را هم درآورده و پابرهنه بودم. با این وصف بیشتر به هیبت یک اسیر عراقی به چشم می آمدم! با امیر در حالی که بیسیم، دوربین مادون و تیربار همراه داشتیم به سؤالات بچه ها جواب می دادیم. هر کس به ما می رسید چیزی می پرسید: « موقعیت چطوره؟ بچه ها کجان؟ اوضاع چطوره؟... » می دانستیم بچه های خط شکن فاصله حدود هزاروپانصد متری خط اول تا دجله را که در واقع مرحله اول عملیات بود، پیشرَوی کرده اند و خط آنجا تقریباً تثبیت شده است. گرچه گاهی عده معدودی از عراقی ها که در منطقه پراکنده بودند، تیراندازی می کردند اما عمدۀ نیروهایشان تا خاکریز بزرگی که کنار دجله بود، عقب رفته بودند. این خاکریز برای ما اهمیت زیادی داشت چون در آن شرایط بزرگترین مانع ما از دید دشمن بود. قوای دشمن پشت آن خاکریز متمرکز شده و شاید آمادۀ تک بودند. امتداد همین خاکریز به منطقه تانک ها می رسید که بیشترین تجمع نیرو و درگیری در آن قسمت بود. عدۀ زیادی از نیروهای امام حسین در آن منطقه که محور لشکر نجف بود، درگیر بودند. از کل گردان حدود صدوپنجاه نفر شهید یا زخمی شده بودند که «داوود نظافت» یکی از آنها بود که بعدها عکسش را دیدم که چه مظلومانه به شهادت رسیده بود. ✨ به روایت سید نورالدین ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم