eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
300 دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷   ‍✿﷽✿ 🕊 🔴 🌟 خاطرات شهید مدافع حرم قسمت 7⃣4⃣ برای زائران غذا درست می‌کرد. در بيشتر کارها کمک‌حال‌شان بود. اگر زائری هم نبود، به تهيدستان اطراف خانه سکونت می‌داد و در هيچ حالی از کمک دادن دريغ نمی‌کرد. آن خانه حدود صد سال قدمت داشت و بسيار وسيع بود، شايد هر کسی جرئت نمی‌کرد در آن زندگی کند. بعد از شهادت هادی آن را به طلبه‌ی ديگری سپردند، اما آن طلبه نتوانست با ظلمت و وحشت آن خانه کنار بيايد! اربعين که نزديک می‌شد هادی اتاق‌ها را به زائران و مهمانان می‌داد و خودش يک گوشه می‌خوابيد. گاهی پتوی خودش را هم به آن‌ها می‌بخشيد. او عادت کرده بود که بدون بالش و لوازم گرمايشی بخوابد. يک بار مريض شده بود. خودش در سرما در راهروی خانه خوابيد اما اتاق را که گرم بود در اختيار زائران راهپيمايی اربعين قرار داد. او در اين مدت با پيرمرد نابينايی آشنا شده بود و کمک‌های زيادی به او کرده بود. حتی آن پيرمرد نابينا را برای زيارت به کربلا هم برده بود. هادی زمانی كه مشغول كارهای عرفانی و ذكر و خلوت شده بود، كمتر با ديگران حرف ميزد. اين هم از توصيه‌های بزرگان است كه انسان در ابتدای راه سكوت را بر هر كاری مقدم بدارد. هادی می‌دانست بسياری از معاشرت‌ها تأثير منفی در رشد معنوی انسان دارد، لذا ارتباط خود را با بيشتر دوستان در حد يك سلام و عليك پايين آورده بود. اين اواخر بسيار كتوم شده بود. يعنی خيلی از مسائل معنوی را پنهان می‌كرد. از طرفی تا آنجا كه امكان داشت در راه خدا زحمت می‌كشيد. هر زائری كه به نجف می‌آمد، به خانه‌ی خودش می‌برد و از آنها پذيرايی می‌كرد. هيچ وقت دوست نداشت كه ديگران فكر كنند كه آدم خوبی است. اين سال آخر روزه‌داری و ديگر مراقبت‌های معنوی را بيشتر كرده بود. تا اينكه ماجرای مبارزه با داعش پيش آمد، هادی آنجا بود كه از خلوت معنوی خود بيرون آمد. او به قول خودش مرد ميدان جهاد بود شجاعتش را هم قبلاً اثبات كرد. حالا هم ميدان مبارزه ايجاد شده بود. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷   ‍✿﷽✿ 🕊 🔴 🌟 خاطرات شهید مدافع حرم قسمت 8⃣4⃣ 🍁 دست سوخته راوی: سیدروح‌الله ميرصانع از بالاترين ويژگی‌های آقا هادی كه باعث شد در اين سن كم، ره صدساله را يك‌شَبه طی كند طهارت درونی او بود. بر خلاف بسياری از انسان‌ها كه ظاهر و باطن يكسانی ندارند، هادی بسيار پاك و صاف و بدون هر گونه ناپاكی بود. حرفش را می‌زد و اگر اشكالی در كار خودش می‌ديد، سعی در برطرف نمودن آن داشت. يادم هست اواخر سال ۱۳۹۰ آمد و در حوزه‌ی كاشف‌الغطا نجف مشغول تحصيل شد. بعد از مدتی كار پيدا كرد و ديگر از شهريه استفاده نكرد. آن اوايل به هادی گفتم: « نمی‌خوای زن بگيری؟ » می‌خنديد و می‌گفت: « نه، فعلا بايد به درس و بحث برسم. » سال بعد وقتی درباره‌ی زن و زندگی با او صحبت می‌كردم، احساس كردم بدش نمی‌آيد كه زن بگيرد. چند نفر از طلبه‌های هم‌ مباحثه با هادی متأهل شده بودند و ظاهراً در هادی تأثير گذاشته بودند. يك بار سر شوخی را باز كرد و بعد هم گفت: « اگر يه وقت مورد خوبی برای من پيدا كردی، من حرفی برای ازدواج ندارم. » از اين صحبت چند روزی گذشت. يك بار به ديدنم آمد و گفت: «می‌خواهم برای پياده‌روی اربعين به بصره بروم و مسير طولانی بصره تا كربلا را با پای پياده طی كنم. » با توجه به اينكه كارت اقامت او هنوز هماهنگ نشده بود با اين كار، مخالفت كردم اما هادی تصميم خودش را گرفته بود. آن روز متوجه شدم كه پشت دست هادی به صورت خاصی زخم شده، فكر می‌كنم حالت سوختگی داشت. دست او را ديدم اما چيزی نگفتم. هادی به بصره رفت و ده روز بعد دوباره تماس گرفت و گفت: « سيد امروز رسيديم به نجف، منزل هستی بيام؟ » گفتم: « با كمال ميل، بفرماييد. » هادی به منزل ما آمد و كمی استراحت كرد. بعد از اينكه حالش كمی جا آمد، با هم شروع به صحبت كرديم. هادی از سفر به بصره و پياده‌روی تا نجف تعريف می‌كرد، اما نگاه من به زخم دست هادی بود كه بعد از گذشت ده روز هنوز بهتر نشده بود! صحبت‌های هادی را قطع كردم و گفتم: « اين زخم پشت دست برای چيه؟ خيلی وقته كه می‌بينم. سوخته؟ » نمی‌خواست جواب بده و موضوع را عوض می‌كرد. اما من همچنان اصرار می‌كردم. بالاخره توانستم از زير زبان او حرف بكشم! مدتی قبل در يكی از شب‌ها خيلی اذيت شده بود. می‌گفت كه: « شيطان با شهوت به سراغ من آمده بود. من هم چاره‌ای كه به ذهنم رسيد اين بود كه دستم را بسوزانم! » من مات و مبهوت به هادی نگاه می‌كردم. درد دنيايی باعث شد كه هادی از آتش شهوت دور شود. آتش دنيا را به جان خريد تا گرفتار آتش جهنم نشود. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷   ‍✿﷽✿ 🕊 🔴 🌟 خاطرات شهید مدافع حرم قسمت 9⃣4⃣ 🍁 دوست راوی: حاج باقر شيرازی حدود پنجاه سال اختلاف سنی داشتيم. اما رفاقت من با هادی حتی همين حالا كه شهيد شده بسيار زياد است! روزی نيست كه من و خانواده‌ام برای هادی فاتحه نخوانيم. از بس كه اين جوان در حق ما و بيشتر خانواده‌های اين محل احسان كرد. من كنار مسجد هندی مغازه دارم. رفاقت ما از آنجا آغاز شد كه می‌ديدم يك جوان در انتهای مسجد مشغول عبادت و سجده شده و چفيه‌ای روی سرش می‌كشد! موقعی كه نماز آغاز می‌شد، اين جوان بلند می‌شد و به صف جماعت ملحق می‌شد. نمازهای اين جوان هم بسيار عارفانه بود. چند بار او را ديدم. فهميدم از طلبه‌های با اخلاص نجف است. يك بار موقعی كه می‌خواست مُهر بردارد با هم مواجه شديم و من سلام كردم. اين جوان، خيلی با ادب جواب داد. روز بعد دوباره سلام و عليك كرديم. يكی دو روز بعد ايشان را دوباره ديدم. فهميدم ايرانی است. گفتم: « چطوريد، اسم شما چيست؟ اينجا چه كار می‌كنيد؟ » نگاهی به چهره‌ی من انداخت و گفت: « يك بنده‌ی خدا هستم كه ميخوام در كنار اميرالمؤمنين (ع) درس بخوانم. » كمی به من برخورد. او جواب درستی به من نداد، گفتم: « من هم مثل شما ايرانب هستم، اهل شيراز و پدرم از علمای اين شهر بوده، می‌خواستم با شما كه هموطن من هستی آشنا بشم. » لبخندی زد و گفت: « من رو ابراهيم صدا كنيد. تو اين شهر هم مشغول درس هستم. » بعد خداحافظی كرد و رفت. اين اولين ديدار ما بود. شايد خيلی برخورد جالبی نبود اما بعدها آنقدر رابطه‌ی ما نزديك شد كه آقا هادی رازهايش را به من می‌گفت. مدتی بعد به مغازه‌ی ما رفت و آمد پيدا كرد. دوستانش می‌گفتند اين جوان، طلبه‌ی سخت‌كوشی است، اما شهريه نمی‌گيرد. يك بار گفتم: « آخه برای چی شهريه نمی‌گيری؟ » گفت: « من هنوز به اون درجه نرسيدم كه از پول امام زمان (عج) استفاده کنم. » گفتم: « خُب خرجی چیكار می‌كنی؟ » خنديد و گفت: « می‌گذرونيم... » يك روز هادی آمد و گفت: « اگه كسی كار لوله‌كشی داشت بگو من انجام ميدم، بدون هزينه. فقط تو روزهای آخر هفته. » گفتم: « مگه بلدی!؟ » گفت: « ياد گرفتم، وسايل لازم برای اين كار رو هم تهيه كردم. فقط پول لوله را بايد بپردازند. » گفتم: « خيلی خوبه، برای اولين كار بيا خونه‌ی ما! » ساعتی بعد هادی با يك گاری آمد! وسايل لوله‌كشی را با خودش آورده بود. خوب يادم هست كه چهار شب در منزل ما كار كرد و كار لوله‌كشی برای آشپزخانه و حمام را به پايان رساند. در اين مدت جز چند ليوان آب هيچ چيزی نخورد. هر چه به او اصرار كرديم بی‌فايده بود. البته بيشتر مواقع روزه بود. اما هادی يا همان كه ما او را به اسم ابراهيم می‌شناختيم هيچ مزدی برای لوله‌كشی خانه‌ی مردم نجف نمی‌گرفت و هيچ چيزی هم در منزل آن‌ها نمی‌خورد! رفاقت ما با ايشان بعد از ماجرای لوله كشی بيشتر شد. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷   ‍✿﷽✿ 🕊 🔴 🌟 خاطرات شهید مدافع حرم قسمت 0⃣5⃣ 🍁 پاكت راوی: حاج باقر شيرازی دوستی من با هادی ادامه داشت. زمانی كه هادی در منزل ما كار می‌‌كرد او را بهتر شناختم. بسيار فعال و با ايمان بود. حتی يك بار نديدم كه در منزل ما سرش را بالا بياورد. چند بار خانم من، كه جای مادر هادی بود، برايش آب آورد. هادی فقط زمين را نگاه می‌كرد و سرش را بالا نمی‌گرفت. من همان زمان به دوستانم گفتم: « من به اين جوان تهرانی بيشتر از چشمان خودم اطمينان دارم. » بعد از آن، با معرفی بنده، منزل چند تن از طلبه‌ها را لوله‌كشی كرد. كار لوله‌كشی آب در مسجد را هم تكميل كرد. من و هادی خيلی رفيق شده بوديم. ديگر خيلی از حرف‌هايش را به من ميزد. يك بار بحث خواستگاری پيش آمد. رفته بود منزل يكی از سادات علوی. آنجا خواسته بود كه همسر آينده‌اش پوشيه بزند. ظاهراً سر همين موضوع جواب رد شنيده بود. جای ديگری صحبت كرد. قرار بود بار ديگر با آمدن پدرش به خواستگاری برود كه ديگر نشد. اين اواخر ديگر در مغازه‌ی ما چای هم می‌خورد! اين يعنی خيلی به ما اطمينان پيدا كرده بود. يك بار با او بحث كردم كه: « چرا برای كار لوله‌كشی پول نمی‌گيری؟ خُب نصف قيمت ديگران بگير. تو هم خرج داری. » هادی خنديد و گفت: « خدا خودش می‌رسونه. » دوباره سرش داد زدم و گفتم: « يعنی چی خدا خودش می‌رسونه؟ » بعد با لحنی تندگفتم: « ما هم بچه‌آخوند هستيم و اين روايت‌ها را شنيده‌ايم. اما آدم بايد برای كار و زندگی‌اش برنامه‌ريزی كنه، تو پس‌فردا ميخوای زن بگيری و... » هادی دوباره لبخند زد و گفت: « آدم برای رضای خدا بايد كار كنه، اوستا كريم هم هوای ما رو داره، هر وقت احتياج داشتيم برامون می‌فرسته. » من فقط نگاهش می‌كردم. يعنی اينكه حرفت را قبول ندارم. هادی هم مثل هميشه فقط می‌خنديد! ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ⛔️شبهه ویدئوی فضای مجازی: این آخوند چه حرف های خوبی میزنه... کاش این آقا رهبرمون می‌شد تا جلوی فساد رو در جامعه بگیرد. سخنرانی آیت الله خامنه ای قبل از رهبری: بابا اجتماعات را این مردم به وجود7 میارن، راهپیمایی ها را اینا به وجود میارن، بار گرانی بر دوش اینهاست اون کسی که پولداره، از بیت المال میگیره که گرانی را نمی فهمه اونوقتی هم که بگن مردم کم مصرف کنید تا ی اندازه گرانی بشکنه؛ باز اینا کم مصرف می کنند اونا مصرفشون روز به روز زیاد میکنه_ بیکاری مال اینها، گرانی مال اینها، سختی مال اینها، محاصره اقتصادی ضررش مستقیماً متوجه توده مردمه آخرش هم هیچکاره مملکت پولشون را بدن به این مسئول و اون مسئول بخورند و به ریش انقلاب و این مردمی که برای انقلاب جان دادند و خون دادند بخندند؟ قابل تحمله؟ ❇️پاسخ: رهبر معظم انقلاب، در زندگی شخص خود و در منش سیاسی خود نشان داده اند که همواره ضد فساد و اشرافیت بوده و هستند. اما نکته ای که در این میان مغفول می ماند، این است که گمان می کنیم رهبر به تنهایی می تواند همه چیز را درست کند. خیر. اینگونه نیست. رهبر یک نفر است و حکومت هزاران منصب و مسئولیت با هزاران انسان مختار ممکن الخطا دارد. «خشکانیدن ریشه‌ی فساد مالی و اقتصادی و عمل قاطع و گره‌گشا در این باره، مستلزم اقدام همه‌جانبه به‌وسیله‌ی قوای سه‌گانه مخصوصاً دو قوه‌ی مجریه و قضائیه است.» ۱۳۸۰/۰۲/۱۰ این جملات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در فرمان هشت ماده‌‌ای به سران قوا درباره‌ی مبارزه با مفاسد اقتصادی به روشنی خواستِ قاطعانه‌ی ایشان برای مبارزه با فساد از سوی قوای سه گانه را نشان می‌دهد. مسئله‌ای که همواره در دوران رهبری از سوی ایشان به‌شکلی جدی مطالبه و پیگیری شده است. قوه قضائیه و مجلس شورای اسلامی و قوه مجریه، سازمانهای نظارتی، دیوان محاسبات و نیروهای نظامی و امنیتی، بازوان رهبری برای اجرای عدالت و مبارزه با فساد است. همه این اجزا باید با حضور نیروهای سالم و انقلابی و متعهد در مسئولیتها، با هم و در کنار هم عدالت را اجرا کنند. رهبری معظم در زمینه مبارزه با مفاسد، در هر جا که لازم بوده و قانون به او اجازه ورود می داده، اقدامات لازم را انجام داده است که می توان برای نمونه به ماجرای اختلاس 3000 میلیاردی در سال 1390 اشاره کرد. نکته ای برای اهل تفکر: به نظر شما چرا امام زمان (عج) ظهور نمی کند؟ به خاطر اینکه یار درست و حسابی ندارد بله. اگر یک نفر می توانست یک جامعه را یک تنه اصلاح کند، امام زمان (عج) در غیبت نمی ماند. اما امام ما در غیبت مانده چون کسی را ندارد تا با کمک او دنیا را از ظلم و فساد و بی عدالتی نجات دهد.
💌 سهم امروزمون از یاد مولای غریب ☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺 🔴 اولین جمله حضرت زهرا سلام الله علیها در بین درب و دیوار و آتش 🔵 علامه امینی رحمه الله علیه: 🌕 بعد از تحقیق های بسیار یافتم اولین جمله ای که حضرت زهرا علیهاالسلام از میان درب و دیوار و آتش فرمودند: ⚫️ ولدی مهدی بود ... 🌷 الهی به حق مادر سادات الساعه عجل لولیک الفرج الساعه
✊ ایستاند پای امام زمان خویش... 💐 امروز ۲۹ آذر سالروز شهادت شهدای مدافع حرم گرامی باد. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
این شهیدای عزیز را بیشتر بشناسیم... 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح پرفتوح شهدا . @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم