🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #عارفانه
🌹زندگینامه شهید #احمدعلی_نیری
قسمت 3⃣3⃣
بندهی چشمانش درست نمیدید. بعد گفت:
« بیایید به خورده این بچه ها رو نصیحت کنید. »
بعد رو به ما کرد و گفت:
« بیایید جلو از حاج آقا استفاده کنید. »
حاج آقا هم خیلی جدی آمد بین بچهها و روی صندلی نشست! بعد بسم الله را گفت و شروع به صحبت کرد. میرزا ابوالقاسم هم جلویش نشست و به حرفهایش گوش میداد. همهی ما چند نفر مُرده بودیم از خنده. اما به سختی جلوی خودمان را گرفته بودیم. او خیلی جدی ما را نصیحت کرد. حرفهای احمد را برای ما تکرار میکرد تا اینکه در آخر بحث رفت سراغ موضوع تیله بازی و... میرزا یک دفعه از جا بلند شد با چشمان ضعیفش به چهرهی آن شخص خیره شد. بعد گفت:
« تو... نیستی؟ »
خدا میداند بعد از هر شیطنت بچه ها، چقدر موج حملات کلامی اهل مسجد به سمت احمد آقا زیاد میشد. شاید هیچ چیز در مسجد سختتر از این نبود که در جلسات بسیج و امنای مسجد، احمد آقا را به خاطر شیطنت شاگردانش محکوم میکردند. اما او با لبخندی بر لب همه این تلخ کامیها را به جان میخرید. میدانست که پیامبر گرامی اسلام به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
« یا علی اگر یک نفر به واسطه ی تو هدایت شود برتر است از آنچه آفتاب بر آن میتابد. »¹
ثمره ی زحمات او حالا مشخص میشود. از میان همان جمع شاگردان ایشان چندین پزشک، مهندس، روحانی، مدیر و انسان وارسته تربیت شد که همگی آنها رشد معنوی خود را مدیون تلاشهای احمدآقا میدانند. آنها هنوز هم در مسیری که احمدآقا برایشان هموار کرد قدم برمیدارند. به قول یکی از شاگردان ایشان، زحمتی که احمد آقا برای ما کشید اگر برای درخت چنار کشیده بود میوه میداد!
--------------------‐--------------
۱. بحار الانوار، عربی، ج ۵، ص ۲۸
🎤 راویان: جمعی از شاگردان شهید
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #عارفانه
🌹زندگینامه شهید #احمدعلی_نیری
قسمت 4⃣3⃣
🌹 آیینه ورزان
چند سالی است که برای تبلیغ از طرف حوزه علمیهی قم به منطقه ی دماوند میروم. ماه رمضان و محرم را در خدمت اهالی باصفای روستای آیینه ورزان هستم. به دلیل ارادتی که به شهدا دارم همیشه روی منبر از آنها یاد میکنم. اولین روزهایی که به این روستا آمدم متوجه شدم مردم مؤمن اینجا پانزده شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرده اند. من همیشه از شهدا برای مردم حرف میزنم و نام شهدای روستا را روی منبر میبرم. اما برای من عجیب بود وقتی به نام شهید احمد علی نیری میرسیدم مردم بسیار منقلب میشدند.
" چرا مردم با یاد این شهید این گونه اند؟ مگر او که بوده؟! "
از چند نفر قدیمیهای روستا سؤال کردم. گفتند:
« او در اینجا به دنیا آمد اما ساکن تهران بود فقط تابستانها به اینجا میآمد و حتی این سالهای آخر هم کمتر احمدعلی را میدیدیم. اما نمیدانید که این جوان چه انسان بزرگی بود. هر چه خوبی سراغ داشتیم در وجود او جمع بود. »
یکی از قدیمیهای روستا که از مالکان بزرگ منطقه و از بزرگان دماوند به حساب میآمد را دیدم. به ظاهر اهل مسجد و... نبود. جلو رفتم و سلام کردم. گفتم:
« ببخشید شما از شهید احمد نیری خاطرهای داری؟ »
نگاهی به من کرد و با تعجب گفت:
« احمد علی رو میگی؟ »
با خوشحالی حرفش را تأیید کردم. نگاهی به چهره ام انداخت. اشک در چشمانش حلقه زد. چند بار نام او را تکرار کرد و شروع کرد با صدای بلند گریه کردن. ناراحت شدم. کمی که حالش سر جا آمد دوباره سؤالم را مطرح کردم.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #عارفانه
🌹زندگینامه شهید #احمدعلی_نیری
قسمت 5⃣3⃣
با بغضی که در گلو داشت گفت:
« احمد را نه من شناختم، نه اهالی اینجا نه هیچ کس دیگر. احمد را فقط خدا شناخت. احمد یک فرشته بود در لباس انسان. او مدتی به اینجا آمد تا بچه های ما و اهالی این منطقه خدا را بشناسند و از وجود او استفاده کنند. »
دوباره اشک از چشمانش جاری شد. بعد ادامه داد:
« وقتی احمدعلی به اینجا میآمد همهی بچهها را جمع میکرد، آنها را میبرد مسجد و برایشان صحبت می کرد. می قرآن به بچهها یاد میداد احکام میگفت. با بچه ها بازی میکرد و... بیشتر این بچه ها از لحاظ سنی از احمد علی بزرگتر بودند. اما همه او را قبول داشتند. همه اهالی او را دوست داشتند. احمد استاد جذب جوانها به مسجد و خدا و دین بود. بچه ها دور او در مسجد جامع آینه ورزان جمع میشدند و یک لحظه از او جدا نمیشدند. خیلی از اهالی اینجا را احمد علی هدایت کرد. چند تا از آنها راه خدا و دین را رفتند و بعد از احمد شهید شدند. یادش به خیر احمد چه آدمی بود. ما بزرگترها هم تحت تأثیر او بودیم. نمیدونید چه گوهری از دست رفت. خدا میداند وقتی توی این کوچه و باغها راه میرفت انگار همه در و دیوار به او سلام میکردند. »
پیرمرد اینها را گفت و دوباره اشک از چشمانش جاری شد. همسر همین آقا وقتی اشک ریختن شوهرش را دید با تعجب پرسید:
« حاج آقا چی شده؟ من پنجاه ساله با حاجی زندگی میکنم تا به حال ندیدم حاجی گریه کنه. شما چی گفتید که اشک حاجی رو در آوردید؟ »
خلاصه سراغ هر کسی از قدیمیهای این روستا رفتم همین ماجرا بود. کوچک و بزرگ از احمد آقا به نیکی یاد می کردند. حتی بعضی از بچه ها احمد آقا را میشناختند. میگفتند:
« از پدرمان شنیدیم که آدم خیلی خوبی بوده. »
🎤 راوی: حجت الاسلام اسلامی فر
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
4_6019605383574719047.mp3
6.76M
✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
🟢 اجر و پاداش سربازی در رکاب
امام زمان علیه السلام
🎙 #استاد_عالی
#مهدویت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#در_محضر_معصومین
🔰امام رضا علیه السلام:
✍ لَتَأمُرَنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهَنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ، اَوْ لَـيَسْتَـعْمِلَنَّ عَلَـيْكُمْ شِـرارُكُمْ فَيَدْعُو خِيارُكُمْ فَلا يُسْتَجابُ لَهُمْ.
🔴 حتـما امر به معروف و نهى از منكر كنيد، وگرنه اشرارتان بر شما مسلّط و حاكم مى شوند، آنـگاه خوبانتـان هم دعـا مى كنند، امّا دعـايشان مستجـاب نمى شـود.
📚وسائل الشيعه، ج 11، ص 394.
#حدیث_روز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔹جهت تعجیل در فرج:
🔸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
۲۰ آبان سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج):
🌷 شهید مدافع حرم «#منصور_مسلمی_سواری»
🌷 شهید مدافع حرم «حاج #حبیب_بدوی»
اَللهُمَ عَجِل لِوَلیک الفَرَج
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔰🌹🕊شهید مدافع حرمی که با خرید
و فروش ضایعات روزی خــــــود را
میگذراند، خود را به #حرم_زینبی
رساند و روزی خود را از حـــضــرت
زیـــنــب کـبـری سلام علیها گرفت...
💥روزی به نام شهادت💥
📸شهيد مدافع حرم
#ناصر_مسلمی_سواری
#اهواز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
کارگری که مدافع حرم شد🕊️
شهید منصور مسلمی سواری
تولد: ۲ / ۳ / ۱۳۶۰، سوسنگرد
شهادت: ۲۰ / ۸ / ۱۳۹۲، سوریه
همسرشهید
زندگیمان را از یک اتاق کوچک در خانه پدرشوهرم آغاز کردیم. منصور به عنوان کارگر روزمزد در شرکت فولاد کار میکرد. وضع مالیمان خوب نبود اما همیشه احساس خوشبختی میکردم و عاشقانه زندگی میکردیم. با وجود مشکلات مالیمان خیلی اهل رعایت حلال و حرام بود. مدتی بود که ایشان در کارگاه بازیافت پلاستیک کار میکرد. حقوقش ۷۰ هزار تومان بود؛ اما ۹۰ هزار تومان به ایشان داده بودند. وقتی آمد خانه ۲۰ هزار تومان را جدا کرد و گفت:
" این مبلغ را اشتباهی به من دادهاند؛ نگهش دار تا فردا پس بدهم. "
فردا مبلغ را برد که پس بدهد گفتند:
" از کارت راضی بودیم مبلغ اضافه را تشویقی دادیم. "
تلوزیون که داعش را نشان میداد، منصور خیلی بیتابی میکرد. تصمیم گرفت به سوریه برود. او به شکل ناشناس با تیپ فاطمیون به سوریه اعزام شد. هر چند راضی نمیشدم و گفتم حلالت نمیکنم اما باز هم در راه زنگ زدم گفتم حلالت کردم. در سوریه در تماس بودیم. مدتی از منصور خبری نشد و خبر رسید که شهید شده.🕊️
وقتی پیکر همسرم آمد خیلی اصرار کردم او را ببینم ولی اجازه ندادند. گلوله به پیشانیاش خورده بود ولی به نظر شهید نشده بودند. داعشیان محل استقرار منصور و همرزمان را به آتش میکشند و چهره و دستش را میسوزانند. پیکر ایشان ۱۵ روز به زیر آوار ماند و وقتی به ایران برگشت چیزی از پیکرش نمانده بود. او مظلومانه به شهادت رسید. 🕊️
#شهیدمنصورمسلمیسواری
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💠طلبهای که همراهمان بود به ناصر گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ ناصر به او گفته بود: من زن، بچه و زندگی و همه چیز دنیا را طلاق دادهام؛
❣فقط یک چیز هنوز در دلم مانده است که اگر این را هم طلاق بدهم صد در صد شهید میشوم.
💐هر چه اصرار کردیم قبول نکرد در موردش با ما حرف بزند تا شب عاشورا که ناصر با حالت خندان آمد و گفت: به خون امام حسین علیه السلام من فردا شهید میشوم. این در حالی بود که عملیاتی در پیش نبود.
🌷گفتیم: چی شده ناصر خواب دیدی؟ گفت: البته خواب هم دیدهام ولی آن چیزی که در دلم بود را طلاق دادم. گفتیم: حالا میتوانی بگویی چه بود که موجب دلمشغولی تو شده بود؟ گفت: بنیامین بود. ساعت ۱۰ و نیم صبح روز عاشورا، ۱۲ نفر بودند که ساختمان محل استقرارشان محاصره میشود و ابتدا به آنها تیراندازی میکنند ولی زنده بودند که آتششان میزنند و ساختمان را نیز منفجر میکنند و پیکرهای شهدا ۱۵ روز زیر آوار بودند. آرزویش بود در روز عاشورا شهید شود.
🥀در یکی از مراسمها یکی از مسئولین سپاه گفت: شهید ناصر مسلمی سواری، گمنامترین و مظلومترین شهید مدافع حرم است.
🌹#شهید_مدافع_حرم
#منصور(ناصر)_مسلمی_سواری
#سالروز_شهـادت🕊
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸باید قوی شویم
عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸
↙ قرار ما هرشب یک تصویر از #آقای_عشق
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
وعدهی هر صبحمان
سلام بر صاحب زمانمان !
عادت سلام کردن
به حضرت را نشر دهیم!
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#سلام_امام_مهربانم
#صبحت_بخیر_آقا
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوشته بود:
قدرِ دلاتون رو بدونید
هر دلی برای "ارباب" نمیشکنه ...
#عزیزم_حسین
#صبحتون_حسینی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
تو به گوش دل چه گفتی؟
که به خنده اش شکفتی!
شهيد محمدحسن نعمة🌷
صبـحتون شهـدایـی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔰 قسمتی از وصیت نامه شهید :
امروز به گفته اماممان روزی است که همه مردم از نظامی و غیر نظامی باید از شهر خود و شهرهای جنگ زده دفاع کنند و ما باید دست در دست متت در سنگر کفرستیز اسلام به نبرد رویاروی با بیدادگران جهانی برخاسته و خواب راحت را بر مزدوران و جهانخواران آشفته گردانیم و دامنه انقلاب را به کاخهای کرملین و سفید برسانیم. اکنون که با چشمانی باز و قلبی پاک به یاری الله به دنبال رهبر بیداردل و آگاهم برای تداوم انقلاب اسلامی و صدور آن به اقصی نقاط عالم و برپایه حکومت عدل جهانی حضرت مهدی (عج) انتخاب کرده ام و از خانواده ام می خواهم برایم ذره ای ناراحت نباشند.
سردار شهید جانعلی اسفندیاری🌷
مسئول عملیات سپاه سیستان
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📗کتاب حقیقتا زیبا و معنوی #عارفانه زندگینامه شهید #احمد_علی_نیری
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
📗کتاب حقیقتا زیبا و معنوی #عارفانه زندگینامه شهید #احمد_علی_نیری @shahedaneosve شاهدان اسوه، زن
قسمتهای ۳۱ تا ۳۵ کتاب زیبای عارفانه
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #عارفانه
🌹زندگینامه شهید #احمدعلی_نیری
قسمت 6⃣3⃣
🌹 آیت الحق
برای اینکه از احمد آقا بگوییم باید استاد گرانقدر ایشان را بهتر بشناسیم. کسی که احمد آقا در محضر او شاگردی کرد و مطیع کامل فرمایشات ایشان بود.
آیت الله حاج میرزا عبدالکریم حق شناس تهرانی در سال ۱۲۹۸ شمسی در خانواده ای متدین در تهران متولد شدند. نام او کریم و نام خانوادگی ایشان صفاکیش بود.
پدرشان در فرمانداری آن روز تهران، صاحب منصب بود و به همین جهت به «علی خان» شهرت داشت او سه فرزند به نامهای ولی کریم و رحیم داشت.
منزل پدری ایشان در خیابان ایران قرار داشت که جزء محلات مهم تهران حساب میشد. پدر در ایامی که فرزندانش کوچک بودند از دنیا رفت. مادرشان هم تا زمانی که ایشان به سن پانزده سالگی رسید در قید
حیات بود. ایشان از مادر بزرگوارشان به نیکی یاد می کردند. میفرمودند:
« مادرم سواد نوشتن و خواندن نداشت. اما به خوبی قرآن و مفاتیح را میخواند و حتی آیات مبارکهٔ قرآن را در میان کلمات دیگر تشخیص میداد. او این فهم و شناخت را به خوابی که از امام علی دیده بود مربوط میدانست. در آن رؤیا ایشان دو قرص نان از حضرت میگیرند یکی از آنها را شیطان می رباید؛ اما او موفق میشود که دیگری را حفظ کرده و بخورد بعد از اینکه صبح از خواب برخاسته بود میتوانست آیات قران را بشناسد و بخواند! »
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #عارفانه
🌹زندگینامه شهید #احمدعلی_نیری
قسمت 7⃣3⃣
با وفات مادر، دایی بزرگ حاج میرزا علی پیش قدم شده و گفته بود:
« از میان بچه ها کریم به منزل ما بیاید. او فرزند ما باشد. »
بدین ترتیب دو سه سالی در منزل دایی به سر بردند در این دوره به دبیرستان دارالفنون رفتند. حاج دایی میخواست ایشان بعد از دورهی درس به بازار برود و به کسب و کار بپردازد.
رسم روزگار همین بود. دارالفنون هم دانشگاه و هم ادارات دولتی را نوید میداد. راهی که برادران ایشان رفتند و در وزارت خارجه به مقامات رسیدند. اما تقدیر خدای کریم چیز دیگری بود. ایشان در اواخر دورهی دبیرستان به چیز دیگری دل بسته شد. ایشان به درک محضر عالم عامل، شیخ محمدحسین زاهد، موفق میشوند. شیخ زاهدالله تحصیلات زیادی نداشت اما آنچه را که خوانده و شنیده بود به خوبی عمل میکرد. بسیار وارسته و از دنیا گذشته و زاهد بود. ایشان شاگردان بسیاری داشت که بعضی از آنها بعدها به مقامات عالی رسیدند. با راهنمایی استاد از خانهی دایی خارج شده و در یکی از حجره های مسجد جامع تهران ساکن میشوند.
ایشان در دوره ی دارالفنون به ریاضیات جدید و زبان فرانسه به خوبی مسلط میشوند برای همین حسابدار یکی از بازاریان شدند و به او گفتند:
« من حقوق بسیار کمتری میگیرم به شرط آنکه موقع نماز اول وقت بتوانم به مسجد بروم و عصرها درسهایم را بخوانم. »
ایشان سالها در درس استاد شیخ محمد حسین زاهد رفتند و از محضر ایشان استفاده کردند. بعد از مدتی به دنبال استاد بالاتر بودند تا اینکه آیت الله سید علی حائری معروف به مفسر را می یابند. میفرمودند:
« شب قبل از اینکه ما به محضر ایشان برسیم، در عالم رؤیا سید بزرگواری را به من نشان دادند که بر منبری نشسته بود، و گفتند او باید تربیت شما را بر عهده گیرد. »
فردا وقتی به محضر آیت الله مفسر رسیدیم همان بود که دیشب دیده بودم.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #عارفانه
🌹زندگینامه شهید #احمدعلی_نیری
قسمت 8⃣3⃣
حاج آقای حق شناس چندین بار میفرمودند:
« در اوایل دوران درس تحصیل، به ناراحتی سینه دچار شده بودم. حتی گاه از سینهام خون آمد. سل، مرض خطرناک آن دوران بود و بیماری من احتمال سل داشت. دکتر و دارو هم تأثیر نمیکرد. یک روز تمام پس انداز خود را که از کار برایم باقی مانده بود صدقه دادم. شب هنگام در عالم رؤیا حضرت ولی عصر (عج) را زیارت کردم و به ایشان متوسل شدم. ایشان دست مبارک را بر سینه ام کشید و فرمودند:
این مریضی چیزی نیست. مهم مرضهای اخلاقی آدم است و اشاره به قلب فرمودند. خلاصه مریضی برطرف شد. »
جریان سربازی پیش میآید. ایشان بایستی به سربازی میرفتند. این چیزی نبود که در روزگار رضاخان کسی به آن رضایت دهد. به همین جهت با کمک بعضی از آشنایان شناسنامه را تغییر میدهند و کریم به عبدالکریم و صفاکیش به حق شناس تبدیل میشود. سن هم ده دوازده سال یا حتی بیشتر افزایش مییابد. لذا تولد ایشان در شناسنامه ۱۲۸۵ شمسی است. ایشان میفرمودند:
« به محل آزمایشات پزشکی ارتش رفتم تا تکلیف سربازی من مشخص شود. وقتی از پله ها بالا رفتم قلبم به سرعت به تپیدن درآمد به خودم گفتم من که نمیترسم پس چرا قلبم این چنین به تپش درآمده؟ در محل معاینه، پزشکان ارتش قلبم را معاینه کردند. معاینه کننده به دیگری گفت زودتر معافیت این را بنویس برود؛ چون این جوان دو روز بیشتر زنده نیست. در هر صورت معافیت صادر شد و من بیرون آمدم. پایین پله ها ضربان قلب به حال عادی بازگشت. »
ایشان محضر بسیاری از علمای تهران نظیر آیت الله شاه آبادی و دیگران را درک میکنند و بعدها به قم میروند. ایشان مدتی شاگرد آیت الله حجت و امام خمینی بودند. بعدها که آیت الله العظمی بروجردی به قم آمدند شب و روز در خدمت ایشان بودند. آیت الله حق شناس در تمام درسهای فقه و اصول آیت الله بروجردی شرکت کرد.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #عارفانه
🌹زندگینامه شهید #احمدعلی_نیری
قسمت 9⃣3⃣
ایشان همه را نوشت و امروز این تقریرات در شمار میراث علمی ایشان باقی است.
ایشان از چهار نفر از علمای مهم روزگار اجازهی اجتهاد کسب کنند و به درس و بحث خود ادامه می دهند.
سال ۱۳۳۱ شمسی شیخ محمد حسین زاهد، امام جماعت مسجد امین الدوله در بازار مولوی تهران از دنیا رفت. ایشان وصیت کرده بود که برای اداره و امامت نماز مسجدشان آیت الله حق شناس را دعوت کنند. و فرموده بود که:
« ایشان عِلماً وعملاً از من جلوتر است. »
بزرگان محل و سرشناسان اهل مسجد به قم میروند و به محضر آیت الله بروجردی میرسند. از ایشان درخواست میکنند که حاج آقای حق شناس را برای امامت مسجد امین الدوله مأمور کنند. آیت الله بروجردی طبق نقل کسانی که در این جمع به محضرشان رفته بودند، فرمودند:
« شما فکر نکنید یک طلبه است که به تهران می آید، شما من را به همراه خود به تهران میبرید. »
آیت الله حق شناس میفرمودند:
« بازگشت به تهران برای من بسیار گران بود. قم برای من محل پیشرفت و ترقی علمی و عملی بود و به هیچ وجه میل به آمدن به تهران را نداشتم. »
روزهای سختی بر ایشان گذشت. برای مشورت به خدمت یار قدیمی خود حضرت امام خمینی میروند امام میفرمایند:
« وظیفه است، باید بروید. »
عرض میکنند:
« شما چرا نمیروید؟ »
امام میفرمایند:
« به جدم قسم اگر گفته بودند روح الله بیاید، من میرفتم. »
ایشان به هر نحو بود به تهران میآیند. شاگردان مرحوم آقای زاهد به ایشان روی می آورند. طلاب تهران برای دروس حوزوی به نزد ایشان می آیند. ایشان اوایل جوانی دستور یافته بودند که به عنوان بخشی از راه و رسم سلوک سه کار را به هیچ وجه رها نکنند.
" نماز جماعت و اول وقت، نماز شب، درس و بحث "
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #عارفانه
🌹زندگینامه شهید #احمدعلی_نیری
قسمت 0⃣4⃣
ایشان در اوایل دههی چهل جوانان مسجد امین الدوله را که شاگردان مرحوم آقایی زاهد بودند برای تقلید به حضرت امام ارجاع دادند. آنها همه مقلد امام شدند. آن مجموعه هستهی مرکزی حزب موتلفه اسلامی و اولین یاران و همراهان مخلص امام الله بودند که بخشی از جریان نهضت و انقلاب اسلامی را تشکیل دادند.
خصوصیات ممتاز آیت الله حق شناس زیاد است. ما به چند خصوصیت بارز در آن میان نظر میاندازیم:
✔️ صبر در بلا و مریضیهای سخت به طوری که بسیار در مریضیهای طولانی اهل صبر بودند.
✔️ رسیدگی به حاجات مردم و رفع گرفتاری از آنها در تمام دوران سخت جنگ، یعنی بمباران و موشک باران شهرها. با اینکه تهران خالی شده بود، تهران را ترک نکرده و به مسجد می آمدند و دائما نگران مردم بودند. چندین بار برای رفع این بلاها یک چلهی تمام زیارت عاشورا خواندند.
✔️ خصوصیت سوم، احترام خاصی بود که ایشان نسبت به همسرشان رعایت میکردند یا به دیگران سفارش میکردند و اگر میدانستند کسی نسبت به همسرش بدرفتار میکند بسیار خشم میگرفتند. ایشان میفرمودند:
« من کمال خود را در خدمت به خانم میدانم و خود را موظف میدانم که آنچه ایشان میخواهد فراهم کنم. »
✔️ خصوصیت چهارم این بود که ایشان نسبت به گناه غیبت سخت حساس بودند. البته این خصوصیت همهی علمای اخلاق و اهل سیر و سلوک است.
ایشان مدتی نیز ریاست مدرسهی فیلسوف الدوله در سپهسالار را بر عهده داشت و در آن به تدریس می پرداخت. کرامات و حکایات این مرد الهی آن قدر فراوان است که ده ها کتاب فضیلت ایشان نگاشته شده. سرانجام این استاد وارسته در سن ۸۸ سالگی در دوم مردادماه سال ۱۳۸۶ درگذشت. پیکر ایشان پس از اقامهی نماز توسط آیت الله مهدوی کنی به سوی حرم حضرت عبدالعظیم تشییع و در آنجا به خاک سپرده شد.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
🔴 آیت الله قاضی طباطبائی (ره):
🔵 کسی که نمازش را اول وقت بخواند ، پیروی کرده از امام زمان علیه السلام ، یعنی به برکت نماز اول وقت امام زمان ارواحنافداه ، نماز او نیز قبول درگاه الهی می شود.
#مهدویت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#در_محضر_معصومین
🔰حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها:
✍ اَلْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ وَالْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُعانِدِ الْمُعادى يَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ.
🔴 خوشرويى با مؤمن، موجب دستيابى به بهشت مىشود و خوشرويى نسبت به غير مؤمن انسان را از عذاب آتش حفظ مىكند.
📚فاطمه الزهرا بهجة قلب المصطفى، ج 1: 300.
#حدیث_روز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم