🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 4⃣6⃣
تا اینکه مشکلش را با رئیس دانشگاه مطرح میکند. رئیس دانشگاه نگاهی به کارت دانشجویی دخترم میاندازد و میپرسد: پدر شما همان سردار حسین همدانی است؟ دخترم هم جواب مثبت میدهد. رئیس دانشگاه که شما را خوب می شناخته سفارش میکند به آموزش دانشگاه که سریع مشکل انتقالی ایشان را حل کنند. فقط از دخترم قول میگیرد که سردار همدانی حتماً بیاید و در یکی از مراسم دانشگاه سخنرانی کند. مشکل دخترم حل شد و به تهران منتقل شد. ولی از ایشان خواسته اند من یعنی شما در مراسم هفته آینده در دانشگاه سخنرانی کنم. بنده خدا وقتی صحبتهایش به اینجا رسید از خجالت سرش را پایین انداخت. من هم گفتم چه اشکالی دارد بفرمایید مراسم چه تاریخی است. من در آن مراسم سخنرانی میکنم. بنده خدا ذوق زده شده بود و اشک در چشمانش حلقه زده بود. بعد از تشکر فراوان از دفتر خارج شد. چند روز بعد هم من در مراسم آن دانشگاه سخنرانی کردم. وقتی رئیس دانشگاه درباره آن دختر صحبت کرد گفتم ایشان هم دختر من است. »
صحبت حاج حسین به اینجا که رسید حال خودم را نمی دانستم. آخر یک انسان چقدر میتواند بزرگوار و با کرامت باشد.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 5⃣6⃣
✨ حال و هوای خوش
راوی میثم انواری
مردادماه ۱۳۹۴
مردادماه ۱۳۹۴ در ایام پربرکت دهه کرامت و ولادت باسعادت کریمه اهل بيت، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام، تعدادی از خادمان بارگاه ملکوتی امام رضا به میزبانی هیئت رزمندگان شهر قم به این شهر مقدس مشرف شدند. آنها پرچم متبرک بارگاه ملکوتی امام هشتم و مقداری سوغات متبرک شده با خود آورده بودند.
اولین ایستگاه حضور این میهمانان عزیز و گرامی مقر فرماندهی سپاه امام علی بن ابی طالب قم بود. پس از ورود به ساختمان ستاد سپاه، بدون برنامه ریزی قبلی با حضور سردار همدانی مواجه شدیم که پس از پایان جلسه با فرماندهان سپاه استان قم در حال خروج از آنجا بودند.
ایشان، به رغم اینکه برای بازگشت به تهران عجله داشتند، به محض دیدن کاروان خادمان امام رضا الا نه تنها توقف کردند، بلکه بیش از یک ساعت در جلسه حاضر شدند و حال و هوای زینبی ایشان به همه حاضران در جلسه منتقل شد.
پس از مدتی ایشان پشت تریبون رفتند و با بیان خاطراتی از اوضاع سوریه و شهدای حرم بارها در طول جلسه ضمن آرزوی شهادت، به شدت گریستند؛ طوری که چند بار جلسه سخنرانی ایشان متوقف شد. حاضران نیز منقلب شده بودند و به شدت گریه میکردند. در انتهای جلسه یکی از خادمان امام رضا یه انگشتری متبرک خود را به آقای همدانی اهدا کرد و از ایشان قول گرفت در اسرع وقت میزبان ایشان در مشهد مقدس باشند. مدال افتخار خادمیاقا علی بن موسى الرضا و عطر متبرک حرم و نبات و نمک متبرک هم به ایشان اهدا شد.
هرگز حال و هوای خوش شهید همدانی را در آن روز فراموش نمیکنم. خوشا به حال ایشان و بدا به حال من.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
🔴 عنایت ویژه امام زمان به مادر خود
#ابراهیم_افشاری
#مهدویت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#در_محضر_معصومین
🔰 إفتَخَرَ عَلِىٌّ وَفاطِمَةُ عليهماالسلام فَقالَ
رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله لِفاطِمَة:
✍ لَكِ حَلاوَةُ الْوَلَدِ وَلَهُ عِزُّ الرِّجالِ وَهُوَ اَحَبُّ إلَىَّ مِنْكِ. فَقالَت فاطِمَةُ: وَالَّذِى اصْطَفاكَ واجْتَباكَ وَهَداكَ وَهَدى بِكَ الْأُمَّةَ لازِلْتُ مُقِرَّةً لَهُ ما عِشْتُ.
🔴 در جمع گرم خانواده هر يك از على و فاطمه خود را نزد پيامبر محبوبتر مى شمردند، پيامبر به فاطمه فرمود: تو را حلاوت فرزندى و على را عزّت مردان است و او نزد من محبوتر است.فاطمه گفت: به خدايى كه تو را برگزيد و هدايت كرد و امّت را به سبب تو راه نمود، همواره تا زنده ام به ـ مقام ـ او مقّر خواهم بود.
📚قوت القلوب ج 3: 111
#حدیث_روز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔹جهت تعجیل در فرج:
🔸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
📸 تصویری از شهید حاج قاسم سلیمانی در کنار مادرشان
🌸بازنشر بهمناسبت ولادت حضرت فاطمه ❤️ و روز مادر
#ارسالی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔸لحظه ای هم درنگ نخواهم کرد
مرخصی آمده بود ما برادرها دورش را گرفتیم برادر کوچکترمان با خنده از سعید پرسید: سعید جان! اگر یک روز از تو بخواهند که با فانتوم بروی اسرائیل را بمباران کنی این کار را می کنی؟ سعید حالت جدی به خودش گرفت و گفت: البته این کار را می کنم، اگر آقا امام خامنه ای دستور بدهند، قطعاً یک لحظه هم درنگ نخواهم کرد.
چطوری می روی؟ بعد از حمله برای برگشتن سوخت کم نمی آوری؟
مطمئن باش وقتی بروم هیچ وقت به برگشتن فکر نمی کنم یک جان دارم
این هم فدای اسلام!
🌷شهید #سعید_اصغری🌷
📎 راوی: برادر شهید
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
مادر ، تمام دنیا و آرزوهایش را
خلاصه میکند در نگاهِ حاصلِ عمرش
حالا تو خیال کن ۴۲ سال بیخبری
از تمام آرزوهایت را ....
مادر شهید جاویدالاثر علی اصغر کوچکی🌷
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳ دی ماه سالروز عملیات تاریخی کربلای ۴ گرامی باد.
لحظات اولیه شروع عملیات کربلای ۴ در منطقه نَهر خَیِّن و خداحافظی و شادمانی غواصانی که ۳۰ سال بعد با دست بسته به وطن آمدند!
🔸تا ساعاتی دیگر غواصان غریب و دریا دل سپاه اسلام با رمز «یا محمد رسول الله» به دل رودخانه وحشی اروند می زنند و با سختی فراوان و پیکرهای خون آلود و با ذکر یا حسین خود را به جزایر ام الرصاص، ابوالخصیب، بوارین، بلجانیه، ابوفلوس و ام الطویله می رسانند.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 به نام مادر
🔹روایت یک مادر از پدر ، همسر ، برادر ، فرزند و داماد شهیدش را ببینید.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
√ خط قرمزش آقاست🚀😁
•شوخی حضرت آقا(حفظه الله)🌱
با فرزند شهید مدافع حرم❤️
𐚁 شبنشینےبامقاممعظمدلبرے
عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌹شام سوم دی ماه ۱۳۶۵ شبیه که غواصان برای عملیات کربلای ۴ به آب زدند و ۳۰ سال بعد با دستهای بسته بازگشتند.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
تو همان عابر ناشناس کوچه های شهر
که دستهایش بوی بهشت میدهد
و من همان یتیم چشم به راه
دلتنگ نوازش پدرانهات
#یاایهاالعزیز #سلام_یامهدی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
♥️|... عجیب
دلم حرم میخواهد ...
نگاهم به گنبدت باشد و
پرواز دلم در صحن وسرایت ...
ومن باشم وگریه های ناتمامم! ❥
❤️ #یااباعبدالله❤️
#صبحتون_حسینی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
صبح امروز کسی گفت به من:
تو چقدر تنهایی!
گفتمش در پاسخ :
تن من گر تنهاست
دل من با دلهاست
شهید سید روح الله موسوی🌷
صبـحتون شهـدایـی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
خدایا امید آن دارم که سرخی خونم، سیاهی گناهانم را غسل دهد و پاک شدن از گناه موجب آن شود که در جمع شهدای اسلام سر افکنده نباشم.قسمتی از وصیت نامه این شهید مدافع حرم.
شهید #علی_شاه_سنایی🌹
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسینهمدانی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسینهمدانی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگین
قسمتهای ۶۱ تا ۶۵ کتاب زیبای ساعت ۱۶ به وقت حلب
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 6⃣6⃣
✨ به فکر بچه ها باشید
راوی: بهرام دوست پرست
تیرماه ۱۳۹۴
صبح زود تلفن همراهم به صدا درآمد. نگاهی به صفحه نمایش تلفن کردم. روحم شاد شد؛ حاج حسین بود سریع گوشی را برداشتم. خواستم سلام و علیک مفصل بکنم که حاج حسین حرفم را قطع کرد و گفت:
« برادر دوست پرست، سریع خودت را برسان جلوی ساختمان سپاه همدان من منتظرم. »
با خودم گفتم:
« عجب! این وقت صبح حاجی آمده همدان چه کار؟! اصلاً با من چه کار دارد؟ »
سریع لباس پوشیدم و تا برسم جلوی مقر سپاه همدان پانزده دقیقه ای طول کشید. حاج حسین کنار خودرو ایستاده بود. بعد از احوال پرسی مختصر، در صندوق عقب ماشین را باز کرد دیدم حدود صد تا صندوق جمع آوری پول داخل صندوق عقب است. گفتم:
« حاجی اینها چیست؟ »
گفت:
« آقای دوست پرست این ها را بین بچه ها پخش کن تا ببرند خانه هایشان باید برای بچه هایی که مشکل مالی دارند فکری کرد. »
چهره حاجی دَرهَم بود. با خودم گفتم:
« حتماً دوباره یکی از این بچه بسیجی های همدان آمده و مشکلش را برای حاج حسین گفته و ایشان را به هم ریخته است. »
همیشه به فکر بچه ها بود. میگفت:
« نباید این آدمهایی که در دوران جنگ مملکت را تنها نگذاشتند و از همه چیز خود گذشتند فراموش شوند. ما نباید چشممان به کمکهای ناچیز مراکز دولتی باشد. خودمان باید آستین همت را بالا بزنیم. »
آن روز هم گفت:
« آقای دوست پرست، حواستان باشد حتی اگر من نبودم دست از کمک به این افراد برندارید. »
دلم هری ریخت. اشک در چشمان حاج حسین حلقه زده بود.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 7⃣6⃣
✨ توکل به خدا
راوی: سالار آبنوش
مردادماه ۱۳۹۴
ماه رمضان، حاج حسین با من تماس گرفت و گفت:
« سالار، با خانواده برای افطار به خانه ما بیایید. »
البته مدتی بود که مأموریت آقای همدانی در سوریه تمام شده بود. ما هم با خانواده خدمت ایشان رسیدیم. در بدو ورود، همسر آقای همدانی گفتند:
« همۀ افطاری امشب را حاج آقا خودشان درست کرده اند و نگذاشتند ما دست به سیاه و سفید بزنیم خودشان افطار را پختند و آماده کردند. »
بعد از صرف افطار میخواستم مطلبی را به حاج حسین بگویم ولی خیلی دست دست کردم؛ یعنی جسارت گفتنش را نداشتم. ولی دلم را به دریا زدم و با جرئتی که خداوند به من داد گفتم:
« حاجی یک مطلبی هست که خیلی وقت است میخواهم به شما بگویم خیلی شما را دوست دارم و احترام خاصی برای شما قائلم؛ ولی این جسارت من را ببخشید. »
نگاه محبت آمیزی به من کردند و کمی دلم قرص شد. گفتم:
« وقتی شما به مأموریت سوریه رفتید، من به خانواده ام گفتم که حاج حسین رفت تا مزد این همه سال جهاد را از خدا بگیرد و از حرم حضرت زینب کبری علیهاالسلام پرواز کند. دوست نداشتم از سوریه دست خالی برگردید. چه شد برگشتید؟ همین که مطلع شدم مأموریت شما در سوریه تمام شده است و شما برگشته اید برایم سؤال پیش آمد. »
لحظه ای سرش را پایین انداخت و به فکر فرورفت. بعد از مکثی کوتاه گفت:
« سالار خودم هم نمیدانم. ولی هنوز هم به عنایت خدا توکل دارم. »
همین هم شد خداوند مزد مجاهدتهای ایشان را خیلی شیرین پرداخت کرد.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 8⃣6⃣
✨پاکت وجوهات
راوی: حجت الاسلام سید جلال رضوی مهر
شهریورماه ۱۳۹۴
آخرین بار حاج حسین را تقریباً یک ماه قبل از شهادتش دیدم. ساعت ۱ بامداد تلفن همراهم به صدا درآمد. شهید همدانی بود. چون دیروقت بود، دعوت من را به خانه نپذیرفت. قرار شد حوالی حرم حضرت معصومه یک دیگر را ببینیم. کنار حرم ایشان را دیدم. گفت:
« من سه چهار ساعت دیگر پرواز دارم و باید بروم. این پاکت وجوهات شرعی من است. لطفاً به دفتر آقا تحویل بده. این پاکت را هم به خیابان امام، پلاک.... ببر. منزل یک جانباز است لزومی ندارد بگویی این پاکت را چه کسی داده است. »
پاکت وجوهات شرعی را به دفتر آقا بردم و رسید گرفتم. پاکت دیگر را هم به خانه آن جانباز بردم. ابتدا قبول نمیکرد. میگفت:
« من باید بدانم این پاکت را چه کسی داده است. »
وقتی دید من نام کسی را نمی گویم، گفت: « این پاکت را آقای همدانی داده است؟ »
وقتی نام ایشان را گفت، من هم گفتم:
« بله، پاکت از طرف حاج آقا همدانی است. »
وقتی بعدها این ماجرا را برای همسر شهید همدانی تعریف کردم آن جانباز را شناختند و گفتند:
« شهید همدانی قبلاً هم برای آنها مایحتاج اساسی و پول می بردند. »
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 9⃣6⃣
✨ روضه حضرت علی اصغر
راوی: حجت الاسلام سید جلال رضوی مهر
دوازدهم مهرماه ۱۳۹۴
شهید همدانی سعی میکردند در مجلس روضه خدمتگزار باشند و اجازه نمی دادند کس دیگری خدمتگزاری کند. بعضی مراسم در منزلشان برگزار می شد. مراسم دعای ندبه صبح های جمعه را هم در بلوار شهید اندرزگو و در مکانی که برای هیئت رزمندگان همدان تأسیس کرده بودند راه انداختند که همچنان برقرار است. ایام فاطمیه در منزلشان مراسمی برگزار میکردند و من را به عنوان طلبه دعوت می کردند تا بالای منبر بروم. سه ساعت قبل از پرواز آخر شهید همدانی به سوریه من تازه از حج برگشته بودم. ایشان به من تلفن کردند تا از سلامت من باخبر شوند و اخبار منا را پیگیری کردند. بعد هم فرمودند:
« مراسم تاسوعا و عاشورای امسال در منزل ما یادت نرود. »
عهدی داشتند و به من میفرمودند هر روضهای که می خوانی روضه حضرت علی اصغر را فراموش نکن.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 0⃣7⃣
✨ حلالم میکنی بانو؟
راوی: پروانه چراغ نوروزی
دوشنبه سیزدهم مهرماه ۱۳۹۴
بعد از پایان ماموریت اول حاج آقا، دوباره از ایشان خواسته بودند که به سوریه بروند. یک بار رفتند و بعد از دوازده روز برگشتند. به ایشان گفتم:
« زود آمدید حاجی! »
گفتند:
« کار مهمی دارم میخواهم این کار را انجام بدهم. ان شاء الله زود برمیگردم. »
شب آمدند منزل دیدم خیلی خوشحال اند. گفتند:
« الحمد لله با طرحی که آماده کردم موافقت شد. من انشاءالله فردا دوباره به سوریه میروم. »
قرار رفتن به روز دوشنبه افتاد. گفتم:
« حاج آقا پس چه شد؟ »
گفتند:
« روز دوشنبه با حضرت آقا قرار ملاقات داریم. انشاءالله دوشنبه میروم خدمت حضرت آقا. بعد به سوریه میروم. »
دوشنبه ظهر تقریباً ساعت ۱۲:۳۰ حاج آقا آمدند منزل. از ایشان پرسیدم:
« حاجی، چرا زود آمدید؟ »
گفتند:
« سرم درد میکند. آمده ام کمی استراحت کنم. ساعت ۶ هم میخواهم بروم فرودگاه. »
ناهار را آوردم و ناهار را با دو دخترم خوردیم. گفتم:
« حاجی، شما بروید کمی استراحت کنید. »
خانمی از دوستان من در حیاط مشغول تمیز کردن حیاط بود. من هم در آشپزخانه مشغول شدم. حاج آقا از پای سفره بلند شدند و رفتند. فکر کردم رفتند استراحت کنند. دوستم آمد و گفت:
« حاج خانم، حاج آقا پایین دارند برایتان فریزر را تمیز میکنند. »
یک فریزر قدیمی داشتم که خیلی برفک میزد. رفتم پایین دیدم حاج آقا دو پنکه گذاشتهاند جلوی فریزر و یک قابلمه پر از آب روی اجاق گاز برای جوش آمدن و دارند فریزر را تمیز میکنند. گفتم:
« شما دارید چه کار میکنید؟ مگر نگفتید سرم درد میکند و میخواهم استراحت کنم؟ »
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
🔴 یک روش مجرب برای توسل به امام زمان
🔵 دستور توسل خاص به حضرت ولی عصر سلام الله علیه از مرحوم شیخ جعفر مجتهدی
🔹 جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای حاج سید حسین هاشمی نژاد نقل کردند: روزی یکی از دوستان طلبه ام برای حاجت بسیار مهمی به من مراجعه کرد و پس از بیان حاجتش تقاضا نمود تا با هم خدمت آقای مجتهدی برویم و از ایشان کمک بگیریم. بنده که تشخیص دادم حاجت او واقعاً سرنوشت ساز است، در خواستش را پذیرفتم و با هم به منزل آقای مجتهدی رفتیم. ایشان با این که کسالت داشتند بزرگواری کردند و ما را پذیرفتند.
پس از این که قضیه را خدمتشان عرض کردیم، به دوست طلبه ام فرمودند: شما به مسجد جمکران مشرف شوید و نماز حضرت را بخوانید و ثوابش را به روح منوّره ی مادر بزرگوارشان بی بی نرجس خاتون علیها السلام هدیه کنید. و پس از پایان صلوات هایی که در سجده بعد از نماز گفته می شود، رو به قبله بنشینید و سیصد و سیزده مرتبه 《 یا حجّة الله》 بگویید. سپس به حضرت نرجس خاتون علیها السلام عرض کنید:
🌕 شما به فرزند عزیزتان امام عصر علیه السلام بگویید مشکل مرا رفع کنند.
🔹 چون احسان و اکرام والدین واجب است، حتماً حضرت عنایت می فرمایند.پس از این که بیانات حضرت آقای مجتهدی تمام شد، از خدمتشان مرخص شدیم. عصر همان روز دوستم به مسجد جمکران مشرف شد و به همان صورت که آقای مجتهدی فرموده بودند اعمال را انجام داد. او فردای آن روز به سراغم آمد و گفت: به عنایت آقا امام زمان علیه السلام آن مشکل بزرگ، به راحتی حل شد! از آن زمان تاکنون حدود بیست سال می گذرد و بارها خودم و هر کس را که به این دستور و توسل واداشته ام، به لطف حضرت، حاجت روا دیده ام.
📚 لاله ای از ملکوت ج۳ ص۲۰۱
#مهدویت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم