🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#زندگینامه۲۹
#بازگشت
#شهیدمدافع_حرم_عباس_دانشگر
روستایی که تا یک هفته پیش تا مرز سقوط رفته بود با همت، شجاعت و رشادت های عباس و چند تا از دوستان اینطور نشد و ما یک هفته زیر آتیش سنگین و حملات دشمن مقاومت کردیم.
وقتی روز آخر روستا سقوط کرد و ما مجبور به ترک روستا شدیم به ما گفته شد که باید روستای پشتی رو پر کنید تا دشمن نتونه از این جلوتر
بیاد. یکی از بچه هامون زخمی شده بود و قرار شد ما او رو به بهداری برسونیم . منم به عباس گفتم بیا همراه ما بریم و این دوستمون رو برسونیم بهداری ولی عباس قبول نکرد. قرار شد عباس با فرمانده تیپ بروند سمت منطقه جدید؛ دوباره بهش گفتم: عباس اینجا دیگه کاری نیست و بقیه هستند، بیا بریم ولی بازم عباس قبول نکرد؛ سر یک سه راهی راه ما از هم جدا میشد ؛ ما
می خواستیم بریم به راست و سمت بهداری ولی عباس و بقیه به سمت چپ. نگاهای آخر ما بود ، لبخند روی لبش بود و داشت به من نگاه می کرد که از هم جدا شدیم. تقریبا دو ساعت بعدش به ما خبر رسید که عباس به شهادت رسیده و نمیشه جنازه عباس رو برگردوند عقب . شب اون منطقه خیلی ناامن بود و اصلا امکانش نبود که بشه پیکر عباس رو عقب آورد . عباس شب جمعه پیکرش تنها افتاده بود. ما صبر کردیم و تقریبا ساعت ۱۱یا ۱۲ جمعه بود که رفتیم به منطقه شهادت عباس. به ماگفته بودند که اونجا به دوتا ماشین موشک تاو اصابت کرده و شما باید احتمالا پیکر عباس رو کنار ماشین جلویی پیدا کنید. ما تا نزدیکی های دشمن رفتیم ولی ماشینی پیدا نکردیم. بعد خبر دار شدیم که اون ماشینی که ازش گذشتیم همون ماشینی بوده که پیکر عباس کنارش قرار داشته؛ داشتیم برمی گشتیم ، یه مسجد حوالی اون منطقه بود و ما که از کنار این مسجد رد شدیم، یکی از دوستان گفت: به حق همین مسجد ان شاءالله که پیکر عباس روپیدامی کنیم. آخه ما سر پیدا نشدن پیکر یکی دیگه از دوستان شهیدمون خیلی زجر کشیدیم و طاقت نداشتیم که دیگه پیکر عباس هم برنگرده. وقتی دوباره رسیدیم به ماشین ها، من بین ماشین سوخته و دیوار ، یک جسد سوخته دیدم که هرچه نزدیک تر میشدیم بیشتر شمایل عباس درون دیده می شد چون عباس قد بلند و هیکل رشیدی داشت و وقتی رسیدیم بدون دیدن چهره ا ش و بدون هیچ تردید تشخیص دادم که این عباس است ، چون دوتا انگشترهای عباس تو دستش دیدم. فهمیدم که خودعباسه. یکی از این انگشترا رو یکی از بچه های سوریه بهش یادگاری داده بود و به عباس گفته بود که من شهید می شم و وقتی که این انگشتر رو دیدی یاد من کن. ولی عباس از همه جلو زد. ولی کجا بودی ببینی که الآن عباس خودش شهید شده و تو باید یادش کنی.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🌼🍃🌼💢🍁
🍁🍃🌼💢🍁
🍁🌼💢🍁
🍁💢🍁
🍁🍁
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
پیکر یارِ حسین بن علی در راه است.... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مد
پیکرِ یار حسین بن علی در راه است. ..
یک جمله آن هم در بیست و ششمین روز از ماه رمضان با دلم بازی کرد..
ارباب و لب های تشنه اش ، #روضهای شد تا با اشک چشمانم #افطار کنم.
تا به امروز خانطومان و شهدایش برایم غربتی را تداعی می کرد که در آن صدای #هل_من_ناصر_ینصرنیِ حسین شنیده می شد و #لبیک_یا_زینب رزمنده ها ، برای بانوی حرم دلگرمی بود.
خانطومان قصه ی اشک های رزمنده هایی بود که پیکر دوستان شهیدشان را در آن سرزمین، جا گذاشته بودند.
#خانطومان، حال مادران چشم انتظار، #همسران دلسوخته و کودکان دلتنگ بود.
اما امروز خانطومان از #پیکر تفحص شده #شهید_جواد_الله_کرم می گوید که چهار سال پیش زمین و اهلش را وداع گفت.
ای شهید....
آنقدر در دنیا و مشکلاتش غرق شده ام که حتی از شناخت شهیدی همچون تو غافل بودم اما خبر آمدنت بدجوری دلم را لرزاند، شیشه #بغضم شکست و چشمانم بارید..
مدافع حرم شدی و بعد #جانباز .آخر هم جان و دلت را با پیکرت در خانطومان جا گذاشتی.
خبر شهادتت و پیکری که نیامدنش همه را چشم انتظار گذاشت تو را شهید #جاوید_الاثر کرد..
میدانم مهمان #حضرت_زینب بودی و حضرت مادر برایت مادری می کرد..
اما شاید دلتنگی های دخترت کار دستت داد. میدانی در خرابه های شام هم ناله های #رقیه کار خودش را کرد و حسین را با #سر_بریده به دیدارش آمد...
شاید هم در #شب_قدر، دعا ها و نجواهای خانواده ات سبب شد تقدیر به #برگشتن_پیکرت رقم بخورد و چشم های منتظرشان منور به پیکرت شود...
فرمانده خوش اخلاق ، برایمان بگو چطور سرباز خوبی باشیم.....
از قوانین دل ، سرپیچی کرده و #اسیر روز های بلاتکلیفی شده ایم...
برایمان #دعا کن....
خوشبحال آنان که مهمان مراسم #تشییعات هستند..
نمی دانم چند #دل_شکسته ی عاشق ، #شهادت را از تو هدیه می گیرند....
شاید هم پسرت دلتنگی هایش را بغل بگیرد و برای تو با سوز دل بخواند...
#از_شام_بلا_شهید_آوردند.....
#با_شور_و_نوا_شهید_آوردند....
راستی از دوستانت چخبر
#بلباسی و #اینانلو ....
آنان قصد #بازگشت ندارند؟...
به مناسبت بازگشت پیکر #شهید #جواد_الله_کرم
✍️نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر
📅 تولد : ۲ تیر ماه ۱۳۶۰ - تهران
📅شهادت : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ خانطومان
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
✨میگن نوزادان از بهشت به زمین می آیند!
🍃بهمن ۱٣۶٢ بعد از اینکه علیرضاجیلانی عمو، با #شهادت به بهشت رفت، علیرضا جیلانی برادر زاده #زمینی شد و اینچنین جایشان را باهم عوض کردند.
🍃۱۵ ساله بود که نام هیئتی که برای #جوانان تاسیس کردن را "هیئت فاطمیون" گذاشت بس که#عاشق حضرت زهرا بود و به ایشان ارادت داشت.
🍃از ابتدا نیروی س.پ.ا.ه ق.د.س نبود و نیروی بسیجی بود و داوطلبانه به #سوریه اعزام شد. شب شهادتش، در آخرین نوار ارسالی از سوریه صراحتاً شهادت خود را خبر می دهد و به دوستانش می گوید: احساس می کنم این دفعه با دفعات قبل متفاوت است؛ احساس می کنم در #بهشت دارد روی من باز می شود و یقین دارم این سفر، سفر آخر من است و از دوستانش طلب #حلالیت می کند.
🍃شهید در قسمتی از#وصیت_نامه اش چنین آورده: خدا میداند هروقت که به برگشت فکر میکنم #دنیا برایم تیره و تار میشود آخر این راه، این راه به این بزرگی و عظیمی باید برگشت داشته باشد، خداوکیلی قدرت برگشت و تحمل دنیا را نداشتم. درست که شیرینی هایی مثل شما و پدر و مادرم و خواهر و برادرم را برایم داشته ولی این سفر برایم بدون #بازگشت است چون در مقابلم چیزی هست که به مانند #دریا بوده و دنیا یک قطره ناچیز!
🍃در آخر میدانم که سخت است برای خانوادهام اما من به #مادرم(حضرت زهرا) اقتدا کردم و نمیخواهم چیزی از من بماند پس خواهش میکنم سنگ قبر عمو #علیرضا را عوض کنید و بنویسید (شهیدان علیرضا جیلان) این کار کمتر فضا را برای من ناچیز اشغال میکند. یه دلیل دیگه هم داره و اینکه من همیشه عاشق #گلزار_شهدا بودم چه افتخاری بالاتر از اینکه اینجا اسم من هم باشه.
🍃شهید علیرضا جیلان در تاریخ بیست و هشتم آبان ۱٣٩۶ بعد از چندین بار #مجروحیت در عملیات آزادسازی بوکمال آسمانی شد و در تاریخ شنبه ۴ آذرماه ۱۳۹۶ با همراهی خیل عظیم مردم آرام گرفت و به آرزوی خود رسید.
🍃حالا گلزار شهدای #بروجن میزبان دو علیرضا جیلان است که مردم به رشادت و شجاعت ازشان یاد می کنند.
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علیرضا_جیلان
🔷تاریخ تولد : ۲۸ بهمن ۱۳۶۲
🔷تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۹۶
🔷مزار شهید : گلزار شهدای شهر بروجن
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم