eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
295 دنبال‌کننده
31.4هزار عکس
4.8هزار ویدیو
32 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️ ▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀 ▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️ 🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀 ▪️ ▪️ ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ حسین آقا می‌گفت : اولا فقط به خاطر مظلومیت سیده زینب "سلام الله علیها". دوماً اگر به سوریه بروید قطعاً زمینه ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه ش یف) را می‌بینید. حسین و تمامی کسانی که شهید مدافع حرم هستند فدایی سیدعلی خامنه‌ای شدند، حسین آقا این اواخر اصلا اخبار نمی‌دید . می‌‌گفت : من اعصابم خرد می‌شود، اینها دارند رهبرم را دق می‌دهند . به قدری رهبر را دوست داشت که من می‌گفتم : خب برو بیت رهبری مشغول کار شو . می‌گفت : نه من باید به جهاد بروم ، برای جهاد ساخته شدم . من گردان صابرین را رها نمی‌کنم . آموزش نظامی دیده‌ام و مدیون نظام هستم . من اول که خبر شهادتش را شنیدم برای تربیت بچه‌ها خیلی ترسیدم اما یکی از دختر عمه‌هایم که فرزند شهید است می‌‌گفت : عارفه خانم نترس ؛ خودت حضور شهید را در خانه احساس می‌کنی. حسین آقا آرزو داشت پسرم شبیه خودش پاسدار و تکاور شود، من همان زمان گفتم بیا جوری تربیتش کنیم که بعدها که بزرگ شد نگوید نمی‌خواهم پاسدار شوم . حالا هم به حسین آقا قول می‌دهم که ان شاءالله امیرمهدی جانم سرباز امام زمان "علیه السلام" و مانند پدرش تکاوری شجاع شود. خیلی دلتنگ همسرم هستم هر چند بغضم را نمی شکنم اما همسفر دلسوزی چون حسین آقا داشتم موهبت خدا بودبرای من ؛ اما باور دارم که خداوند در وعده اش صادق است و خود سرپرستی من و دو کودک خردسالم را بر عهده می‌گیرد و چقدر نگاه خدا تحمل این ماجرا را آسان می‌کند . پیکر مطهر شهید حسین مشتاقی در آستانه نیمه شعبان به وطن بازگشت و یک ماه پس از انجام مراحل شناسایی در نیمه ماه رمضان در زادگاهش به خاک سپرده شد . ◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ ▪️🍀🍃🍀🍃🌷 ◼️🍃🍀🍃🕊 ▪️🍀🍃🌷 ◼️▪️◼️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌼🌺🌺🌼🌺🌺🌼 🌼🌺🌺🌼🌺🌺🌼 🌼🌺🌺🌼🌺🌺🌼 🌴🌀🌀🌀🌀🌀🌴 🌴🔵🔵🔵🔵🔵🌴 🌴🌀🌀🌀🌀🌀🌴 🌼🌺🌺🌼🌺🌺🌼 🌼🌺🌺🌼🌺🌺🌼 🌼🌺🌺🌼🌺🌺🌼 حدود دو سال از این قصه گذشت، یک روز اخبار اعلام کرد 570 شهید را به میهن باز گرداندند، به خودم گفتم یعنی می شود بچه من هم جزء اینها باشد. با پسر برادرم تماس گرفتم و گفتم: ببینید محمدرضا بین این شهدا هست یا نه؟ او هم گفت: اگر شهدا را بیاورند خبر می دهند. گوشی را گذاشتم دیدم زنگ خانه به صدا درآمد: گفتم کیه گفت: منزل شهید محمدرضا شفیعی گفتم: بله محمدرضای من را آوردید. گفت: مگر به شما خبر دادند که منتظر او هستید. گفتم: سه چهار شب قبل خواب دیدم پدرش آمد به دیدنم با یک قفس سبز و یک قناری سبز. گفت: این مژده را می دهم بعد 16 سال مسافر کربلا بر می گردد. آن برادر سپاهی‌می گفت: الحق که مادران شهدا همیشه از ما جلوتر بودند، حالا من هم به شما مژده می دهم بعد 16 سال جنازه محمدرضا شفیعی را آوردند ولی پسر شما با بقیه فرق می کند؛ گفتم: یعنی چه، گفت: بعد 16 سال جنازه محمدرضا صحیح و سالم است و هیچ تغییری نکرده است، الان هم در سردخانه بهشت معصومه (سلام الله علیها) است، اگر می خواهیداوراببینید فردا صبح بیایید تا قبل از تشییع جنازه او را ببینید . 🔵🌴🌴🌴🌴 🔵🌺🌺🌺🌺 🔵🌀🌀🌀🌀 🔵🌼🌼🌼🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم