💠⚫️🔸⚫️🔸⚫️🔸⚫️
⚫️🔸⚫️ 🔸
🔸⚫️ 💠 💠 ⚫️
⚫️ 💠 🌹 🔸
🔸 🌹 💠 ⚫️
⚫️ 💠 💠 ⚫️🔸
🔸 ⚫️ 🔸⚫️
⚫️🔸⚫️🔸⚫️🔸⚫️💠
قسمت 1⃣2⃣
#بیت_المال
#شهیدمدافع_حرم_حسین_معزغلامی
یک روز قبل از اینکه بره سوریه رفتیم گمرک برای خودش کوله پشتی و لباس نظامی خرید. گفتم حسین مگه اونجا بهتون نمیدن این چیزارو ؟ گفت : اونجا میدن ولی من که توانایی مالی دارم خودم می خرم وسایل اونجا رو استفاده نکنم . حدود ۲۰۰ هزار تومن از پولش هم دستکش خرید و همه رو با خودش برد تا بده به رزمنده ها .
💠⚫️🔸⚫️🔸⚫️🔸
⚫️🔸⚫️
🔸⚫️💠💠
⚫️ 💠🌹
🔸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🥀🥀 🌸🌸🌸🌸🌸
🥀🥀🥀 🌸🌸🌸🌸
🥀🥀🥀 🌸🌸🌸
🥀 🌸🌸
🥀🌸
🌻🌻🌻🌻🌻
🌻🌻🌻🌻
🌻🌻🌻
🌻🌻
🌻
#بیت_المال
#نقل_ازدوست_شهید
#شهیدمدافع_حرم
#جاویدالاثرعلی_آقاعبداللهی
«علی اینجا لباسهای راپل و پوتینش را تهیه کرد و همه چیز را خرید رفت آنجا تا از سپاه نگیرد. بعد از عملیاتی که سینه خیز رفته بود، پوتینش پاره شد و داده بود به یک پاکستانی که استفاده کند. زنگ زده بود که بیا برویم پوتین بخریم.گفتم: "من الان حلب هستم نمیتوانم بیایم. الان خطرناک است برو از تدارکات بگیر." گفته بود بیت المال است و من نمیگیرم.که از دستم عصبانی شد و گفت: "میخواهم خودم بروم." من آنجا زنگ زدم به تدارکات و گفتم برایش پوتین ببرند. با دلخوری پوتین را قبول کرد و پوشید.»
🥀🌸🌸🌸🌸🌻
🥀🌸🌸🌸🌻
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷💠🕊🕊🕊🌷▪️🕊
🌷💠💠🕊🕊🌷▪️▪️
🌷🌷🌷💠🕊🌷🌷🌷🌷
🌷💠🕊❄️❄️🌷
🌷💠🕊❄️❄️🌷
🌷🌷🌷💠🕊🌷🌷🌷🌷
🌷💠💠🕊🕊🌷▪️▪️
🌷💠🕊🕊🕊🌷▪️🕊
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#بیت_المال
#شهیدمدافع_حرم
#جاویدالاثرابراهیم_عشریه
چند وقتی است که جریان فیش های حقوقی بر سر زبان هاست.یادم هست که شهید عشریه به منزل ما آمده بودند و کسالت داشتند، دفترچه بیمه ی برادرش را به او دادم تا نزد پزشک برود. ایشان فرمودند نه. گفتم:چرا؟ گفت: چون دفترچه بیمه برای من نیست این کار را انجام نمی دهم..!. حال یکی به راحتی از بیت المال به نفع خود استفاده می کند و دیگری..!!!
#دوست_بچه_ها
آخرای دوره بود، پسرم به دنیا اومده بود، من بیتاب و دلتنگ وسط حیاط خوابگاه پادگان نشسته بودم، از پشت سرم اومد دست انداخت گردنم، اول فکر کردم از بچه های گردان هست، برگشتم نگاه کنم باورم نمیشد اون موقع شب اومده بود توی خوابگاه همیشه من رو جواد صدام می کرد؛ بهم گفت: چی شده آقا جواد؟ چرا اینجا نشستی؟ تا فهمید دلم از چی گرفته بهم گفت: فردا پاشو برو تهران همیشه توی کار جدی بود، اما خارج از محیط کار بهترین دوست برای بچه ها بود.
🌷🌷🌷🌷
🌷💠🕊🌷▪️
🌷🌷💠🌷🌷🌷
▪️🌷💠🕊🌷
🌷🌷🌷🌷
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✨بسم الله الحبیب
🍃شهید علیرضا قبادی #تخریب_چی دلها بود و سلیمان #سوریه، این را گلهای بی قرار پادگان گرمدره و رزمندگان سوری خوب می دانند، او عاشقی بود که تا آخرین نفس به وعده شیرین معبودش ایمان داشت.
🍃ازقدیم گفته اند تخریب چی ها راه رسیدن به معبود را خوب بلد هستن، راهی که از میان میدان نفس می گذرد.
🍃دلی رئوف داشتن که مرز نمی شناسد از حقوق خودش برای خانواده #شهدا هدیه تهیه میکرد ،ان ها را مانند خانواده خود می دانست
🍃#بیت_المال نقطه حساسی است که همه شهدا آن را رعایت میکردنند. هنگام اصابت گلوله به پایش، دکتر برای خارج کردن گلوله باید شلوارش را پاره میکرد
راضی به پاره کردن شلوار نشد. اینگونه افراد عندربهم یرزقون می شوند🕊
🍃در گوشه ای از وصیت نامه گهربارش امده است که: {برای هرکس فرصتی پیش می اید، فرصتی برای اینکه بفهمد در کدام #سپاه قرار دارد ، سپاه خیر یا شر} یارفیق ! درانتخاب سپاهمان، #بصیرت را به ما هدیه کن.
🍃بیست و هفتم همان ماه تولدش، شجاعانه برای شکار مین ها عَلَم تخریب را بلند کرد. دشمنان، خصمانه توانایی مبارزه با ایمانش را نداشتند. ناجوانمردانه از پشت وارد قلبش شدند و علیرضا را از مادرش جدا کردند
✍️نویسنده: #سید_ابراهیم_حسینی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #علیرضا_قبادی
📅تاریخ تولد : ۵ اردیبهشت ۱٣۶٧
📅تاریخ شهادت : ٢٧ اردیبهشت ۱٣٩۶
🌷محل شهادت : دمشق
🥀مزار شهید : کرج _امام زاده محمد
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
👆عکس باز شود... خدا کند حکومت سرنگون شود اما منحرف نگردد.... #شهیدغلامعلیپیچک @shahedaneosve
🌸 شهید غلامعلی پیچک🌸
🍂 #فرمانده سلام، خوش بحالتان، مهر #شهادت در پرونده اعمالتان خورد و عاقبت بخیر شدید اما، اینجا #هوا بد است. دل ها گرفته است و #بغض هایمان گلوگیر شده اند و خسته ایم از زمانی که امان را از اهالی #زمین گرفته است.
🍂 هشت سال باغیرت جنگیدید برای وجب به وجب این خاک، برای اینکه حقی #پایمال نشود.
🍂 اما هشت سال است که با #تدبیر و امید مردم را از زندگی ناامید کرده اند، پدر خانه در مقابل اهل خانه از #شرمندگی و #خجالت کمر خم کرده است. سفره خالی و #دست هایش هم #وزن شده اند اما ترازوی عدل، حسرتِ برابری بر #دل دارد.
🍂روی بیت المال #حساس بودید که مبادا مدیون شوید و پل صراط پایتان بلغزد اما این روزها #بیت_المال را غارت می کنند و بعد از رفتنشان از مرزهای کشور، خبر #اختلاس هایشان در روزنامه های کشور به یادگار میماند.
🍂زمین های #جبهه را با کمترین امکانات شناسایی می کردید پاکسازی و #دشمن را نابود می کردید. حالا ستون پنجم ها، گرا می دهند، دیروز ح.ا.ج ق.ا.س.م و امروز ف.خ.ر.ی ز.ا.د.ه. خبر شهادت ها #داغ شد بر دل #تاریخ...❤️
🍂 رمز عملیات هایتان #یازهرا بود و فرمانده امام زمان اما حالا، دین را #قربانی خواسته هایشان کردند و #اعتقاد مردم را نشانه گرفته اند که مردم هم از #خدا شوند و هم از خرما...
🍂 وصیت هایتان #قاب شد بردیوار اما چادرها خاکی می شود و حجاب ها، سرخی خونتان را کدر می کند. آه که که این قصه ی پر غصه #گلایه پایانی ندارد...
شهیدجان، برگرد، بیسیم ات راهم بیاور. حاج #همت و ح.ا.ج ق.ا.س.م را هم صدا کن. بیا و نجات بده. کم کم هم #شهر سقوط می کند هم ایمانمان...
✍نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر
🕊 به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #غلامعی_پیچک
📅تاریخ تولد : ۱۳۳۸
📅تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۶۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
به برادرانم بگویید که من همیشه در میان شما خواهم بود.... #شهیدعباس_دوران @shahedaneosve شاهدان
♡شهید عباس دوران...
🍃می توان گفت عباسِ دوران خودش بوده است. زیرا پیرو حرف #امام برای دفاع از کشور و ایستادن در مقابل #ظلم، جانش را هم فدا کرده است.
🍃عاشق همسر و فرزندش بوده است اما در لا به لای #دلتنگی هایش که برای همسرش مکتوب کرده است، جمله ای زیبا خودنمایی می کند."جنگ جنگ است و زن و بچه هم سرش نمی شود."
🍃او، #خلبان قهرمانی است که در طول دو سال جنگ بیش از ۱۲۰ پرواز موفق داشته است. در آخرین پروازش که هدف بمباران پایگاه هوایی الدوره بوده است. پس از انجام عملیات برای نقض ادعای دشمن مبنی بر امن بودن منطقه و برگزاری کنفرانس سران غیرمتعهدها، به سوی هتل محل برگزاری کنفرانس حرکت کرده و با اصابت #هواپیمایش به هتل، مانع از برگزاری اجلاس می شود و شهد #شهادت نصیبش می گردد.
🍃این روزها، #انقلاب به شهید دوران هایی نیاز دارد تا دفاع کنند از خاک میهن و در مقابل دشمن قد علم کنند. نیاز دارد به جنسی از این شهید که خود را #مسئول بداند در مقابل هزینه ای که برای تحصیلش از #بیت_المال خرج شده است. این روزها نیاز داریم به قهرمانانی چون او که تمام زندگیشان را فدای حرف های امام و #رهبرشان کنند.
🍃حال از او نامی جاویدان مانده است و همسرش که دلتنگی هایش را #بغض می کند و پسرش که از پدر چیزی به یاد ندارد جز #پیکری که بعد از ۲۰ سال انتظار برگشت و تشییع شد. حال او برای جبران تمام سال هایی که از نعمت #پدر محروم بوده، نام فرزندش را #عباس نهاده است.
☆باشد که پیرو راهشان باشیم☆
✍نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #عباس_دوران
📅تاریخ تولد : ۲۰ مهر ۱۳۲۹.شیراز
📅تاریخ شهادت : ۳۰ تیر ۱۳۶۱
🥀مزار شهید : شیراز
🕊محل شهادت : بغداد
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#شهید_مهدی_قرهمحمدی
#روایت_همسر_شهید
🌷ما با هم 13سال زندگی مشترک داشتیم، او از همان روز اول ازدواج شرایط کاری اش را برای من گفت. او میگفت کار من #عشق است و با عشق وارد این کار شدم و شما باید در این راه دوام بیاوری. کارمن دوری از خانواده، ماموریت، مجروحیت و #شهادت دارد. اگر شما می توانید بسم الله. من هم شرایط را پذیرفتم و هیچ گاه از این انتخاب پشیمان نیستم.
🌷مهدی با تمام وجود خودش را وقف ما می کرد و به هیچ وجه یکبار از #دروغ نشنیدم. خیلی به #بیت_المال حساس بود و هر دینی که به گردن داشت را ادا میکرد. او خیلی #منظم و قانونمند بود و تمام کارهایش روی اصول و برنامه ریزی و نظم بود. از همان ابتدای زندگی به من میگفت که «نباید شما به من متکی باشی و باید بگونه ای زندگی کنی که گویا من اصلا من وجود ندارم. شما باید خود را برای روزی آماده کنی که من رفتم و برنگشتم». میگفت «شما الآن مدیر خانه هستی و اگر من نبودم، باید ستون خانه شوی و نباید این ستون از بین برود و باید بچه ها به گونه ای بزرگ شوند که قوی و مستحکم باشند».
🌷ما سه فرزند به نام های #فاطمه 10 ساله، #زهرای 5 ساله و #محمدجواد 1 ساله داریم. مهدی به فاطمه خانم میگفت «مادر بابا» چون که مادرش در شهر دیگری زندگی میکرد و میگفت تو جای مادر من هستی. به زهرا میگفت «پرنسس بابا». مهدی خیلی آنها را دوست داشت و میگفت «دختر باید حتما محبت پدر داشته باشد». می گفت «نام فاطمه و زهرا را برای شما گذاشتم تا الگویتان حضرت فاطمه(س) باشد».
🌷مهدی خیلی بچه ها را به #قرآن خواندن تشویق میکرد و برای هر وعده نمازشان جایزه تعیین میکرد و میگفت «در راه #تربیت بچه ها هر چقدر هزینه کنیم کم است! همه سیستمهای جهانی دست در دست هم دادند تا بچه های ما را از راه به در کنند و باید تمام توان خود را در این راه انجام بدهیم» هیچ وقت از محبت برای ما نمی گذاشت در عین حال بچهها را برای #شهادت آماده کرده بود. میگفت «برای من دعا کنید تا شهید شوم و به بهشت بروم. وقتی که من به بهشت بروم می آیم در کنار شما و به شما آرامش میدهم تا نبود من را احساس نکنید». دخترم بعضی موقع از این حرف ناراحت میشد اما او میگفت «مگر نمیخواهی آقا را ببینی؟ اگر من شهید شوم، میروم و آقا را میآورم».دخترم فاطمه هم می گفت اگر من اجازه دادم که شما بروی برای فقط به عشق دیدار آقا بود.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
ناله جامانده ها به گوش می رسد .حسرت #شهادت بر دلشان و بغض دلتنگی بر گلویشان مهمان شده است.
شهادت #مصطفی_صدرزاده را هنوز باور نکرده اند و جای خالی #سید_ابراهیم تلنگر دل های شکسته است.اشک می ریزند و میان هق هق هایشان ، دعای روسفیدی می کنند
دلتنگی های همسر روح الله از پشت گوشی و حرف های همسفر زندگی اش برای آرام کردنش قصه هرروز #دمشق است.عملیات تمام شده و روح الله بار سفر برای بازگشت بسته است
دقایق آخر است و فرمانده گردان امام حسین آرزوی شهادت را تا می کند و در چمدان امید می گذارد برای بازگشت مجدد به سرزمینی که برای آرزویش آمین می گوید.
#قدیر_سرلک را میگویم.مدافعی که میخواهد قبل از رفتن ،امانتی های لشکر را تحویل دهد مبادا مدیون #بیت_المال شود
قدم بر می دارند برای برگشت اما دل کندن از سرزمینی که صدای #هل_من_ناصر_ینصرنی از آن به گوش می رسد سخت است. سنگینی دل کندن همچون وزنه ای به پایشان زنجیر شده است.هوای دلشان ابری شده و برای آرزوی چندسالشان #امن_یجیب می خوانند.به قول روح الله اگر خدا بخواهد جلوی مقر هم شهادت روزی می شود
دعایشان مستجاب شد.ماشین منفجر شد ، بوی #دود می آمد و#آتش . روضه #حضرت_مادر در دلشان زمزمه میشد.
بقیه که آمدند به یاد #ارباب ناله کردند.#حاج_عمار از روضه علمدار گفت و دست های قطع شده.#نوحه خواند و به رسم #کربلا تکه های بدن را روی پتو جمع کرد.امان از دل عمار و روضه #انکسرت_ظهری
حرف از #علمدار که می شود دل می لرزد و چشم بر جای خالی #سردار_دلها می بارد.او هم سوخت.در شب جمعه ای، #اربا_اربا شد . حال، دست قطع شده و انگشترش، روضه روزهای بدون او شده است
شکر خدا #انگشترت مونده توی دستت
شکر خدا که #ساربانی اونطرفها نیست
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید #روح_الله_قربانی و #شهید #قدیر_سرلک
📅تاریخ شهادت: ۱۳ آبان ۱۳۹۴
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
#شهید #مهدی_قرهمحمدی
#روایت_همسر_شهید
🌷ما با هم 13سال زندگی مشترک داشتیم، او از همان روز اول ازدواج شرایط کاری اش را برای من گفت. او میگفت کار من #عشق است و با عشق وارد این کار شدم و شما باید در این راه دوام بیاوری. کارمن دوری از خانواده، ماموریت، مجروحیت و #شهادت دارد. اگر شما می توانید بسم الله. من هم شرایط را پذیرفتم و هیچ گاه از این انتخاب پشیمان نیستم.
🌷مهدی با تمام وجود خودش را وقف ما می کرد و به هیچ وجه یکبار از #دروغ نشنیدم. خیلی به #بیت_المال حساس بود و هر دینی که به گردن داشت را ادا میکرد. او خیلی #منظم و قانونمند بود و تمام کارهایش روی اصول و برنامه ریزی و نظم بود. از همان ابتدای زندگی به من میگفت که «نباید شما به من متکی باشی و باید بگونه ای زندگی کنی که گویا من اصلا من وجود ندارم. شما باید خود را برای روزی آماده کنی که من رفتم و برنگشتم». میگفت «شما الآن مدیر خانه هستی و اگر من نبودم، باید ستون خانه شوی و نباید این ستون از بین برود و باید بچه ها به گونه ای بزرگ شوند که قوی و مستحکم باشند».
🌷ما سه فرزند به نام های #فاطمه 10 ساله، #زهرای 5 ساله و #محمدجواد 1 ساله داریم. مهدی به فاطمه خانم میگفت «مادر بابا» چون که مادرش در شهر دیگری زندگی میکرد و میگفت تو جای مادر من هستی. به زهرا میگفت «پرنسس بابا». مهدی خیلی آنها را دوست داشت و میگفت «دختر باید حتما محبت پدر داشته باشد». می گفت «نام فاطمه و زهرا را برای شما گذاشتم تا الگویتان حضرت فاطمه(س) باشد».
🌷مهدی خیلی بچه ها را به #قرآن خواندن تشویق میکرد و برای هر وعده نمازشان جایزه تعیین میکرد و میگفت «در راه #تربیت بچه ها هر چقدر هزینه کنیم کم است! همه سیستمهای جهانی دست در دست هم دادند تا بچه های ما را از راه به در کنند و باید تمام توان خود را در این راه انجام بدهیم» هیچ وقت از محبت برای ما نمی گذاشت در عین حال بچهها را برای #شهادت آماده کرده بود. میگفت «برای من دعا کنید تا شهید شوم و به بهشت بروم. وقتی که من به بهشت بروم می آیم در کنار شما و به شما آرامش میدهم تا نبود من را احساس نکنید». دخترم بعضی موقع از این حرف ناراحت میشد اما او میگفت «مگر نمیخواهی آقا را ببینی؟ اگر من شهید شوم، میروم و آقا را میآورم».دخترم فاطمه هم می گفت اگر من اجازه دادم که شما بروی برای فقط به عشق دیدار آقا بود.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم