eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
296 دنبال‌کننده
31.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
32 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿☘ 👌تمام جنگها سر همین #حجاب است. تمام تلاششان این است که زنانی وجود داشته باشد که تمام هم و غمش خودآرایی وجلوه گری باشد نه عفت وتعالی خانواده اگر می گویند #آزادی... قصدشان این است که حجابت را بردارند ... جنگ امروز اسلحه نمی خواهد. زنانی میخواهد که در دامنش مردان شجاع مومن و معراج جو تربیت شوند... #پویش_حجاب_فاطمے #حجاب #خانواده
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 دور کردن زن از خصوصیات زنانه افتخار نیست ‼️🙁 ✅ زن بودن ،برای زن یک نقطه ی امتیاز است ، یک نقطه ی #افتخار است 😇 ❌ این افتخار نیست برای زن که او را از محیط زنانه ، از خصوصیات زنانه ، از اخلاق زنانه دور کنیم، خانه داری را، فرزند داری را، شوهر داری را #ننگ او به حساب بیاوریم!!! ⛔️ فرهنگ غربی #خانواده را متلاشی کرد #پویش_حجاب_فاطمے
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
شهید محمد جمالی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃شهید محمد سال۱۳۴۲ در روستای پاقلعه از شهر بابک کرمان دنیا آمد. در سن دو سالگی پدر را از دست داد با کمک مادر درس خواند. تا مقطع دوم دبیرستان، جنگ آغاز شد. شهید محمد درس را رها کرد و به رفت. تا آخر جنگ کنار اش، ح.ا.ج ق.ا.س.م جانفشانی کرد. بعد از جنگ به ادامه داد و در رشته مدیریت کارشناس شد. تشکیل داد و صاحب دو دختر و یک پسر. ولی باز هم در کنار ح.ا.ج ق.ا.س.م به مبارزه مشغول شد؛این بار با . 🍃 زمان بازنشستگی اش، با آغاز کار تبلیغ و شهادت در کاروانهای با عنوان جنگ رقم خورد. فروردین سال ۹۲ با دیدن حال پریشان ح.ا.ج ق.ا.س.م در مراسم عزاداری ایام در خانه سردار، متوجه وخامت اوضاع جنگی در شد. خانواده را آماده وداع کرد. علی رقم ناراحتی دوری از خانواده و مخالفت سردار، رفت. دو ماه در سوریه به نبرد با پرداخت. به خانه آمد ولی دلش در دمشق، حرم بی بی زینب و خانم رقیه سلام الله علیها جا مانده بود. بعد از دو هفته دوباره خانواده را آماده وداع کرد؛ اینبار با حال خاص. 🍃چهار روز از آن خداحافظی خاصش گذشت. در اردوگاه استتار شده ای که نزدیک دشمن تشکیل داده بود، به جهت قد و قامت بلندش مورد دیدرس قرار گرفت و با یک گلوله به شهادت رسید. پیکرش با خبر شهادتش آمد. ح.ا.ج ق.ا.س.م خود مراسم خاکسپاری اش را مدیریت کرد و در آخر مراسم در با شهید جمالی حرفهای ناگفته اش را گفت. اهدایی را به روی پیکر گذاشت. خاک تربت به دهانش ریخت و با دلی پر از غم بیرون امد و به دلجویی خانواده شهید جمالی مشغول شد💔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱٣۴٢ 📅تاریخ شهادت : ۱٢ آبان ۱٣٩٢ 🕊محل شهادت : دمشق 🥀مزار شهید : کرمان @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃در تلاطم موجی از کلمات دست و پا میزنم ، نفسم بند آمده و خسته‌ام! میخواهم به ساحل نجات برسم و در کوی عشاق پهلو بگیرم... 🍃جاذبه ای عجیب مرا به این سو می‌کشاند ، دلم میان این همه که آرام خفته بودند، به دنبال میگشت که نامش رحمان بود."رحمان بهرامی" 🍃میگویم آشنا ، چون برایم در قاب عکسی آشنا شده بود که قامت بلند و عاشقانه اش را به رخم میکشید. و میگویم غریب چون غربت احساساتش گریبان گیر افکارم شده و همین او را برایم غریب تر میساخت. 🍃تضادی عجیب بود که من گرفتارش شدم ، شیرین بود و به همان اندازه هم تلخ.حالا کلمات کم کم مرا به آن سو که میخواهم هدایت میکنند. 🍃به صوت ها گوش میسپارم از او میگویند که در دامان متولد شد و در آغوش زمستان ابدی🕊 🍃اویی که کوچکترین عضو بود ولی منش بزرگ و رئوفش به او عظمتی دیگر می‌داد و همین پوششی شده بود بر ته‌تغاری بودنش که بزرگتر از و برادر های خود جلوه می‌نمود. 🍃از او می‌گفتند که زندگی‌اش در و خلاصه میشد وَ چه از این بهتر که زندگیت در ائمه خلاصه شود... 🍃از این بالاتر که دختر علی(ع) شوی و آخر سر در منتهی‌الیه آرزوی خویش غرق شوی؟ پایان کتاب زندگیش جز این اگر بود جای تعجب داشت؛ چرا که پایان کار هر ‌ست. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۲٠ فروردین ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت: ۲٠ اسفند ۱۳۹۴ 🥀مزار : گلزار شهدای خرمدره ▪️@shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍ 🍃خودکار را برداشته، می‌نویسم از اویی که از تبار بود. نوشته‌ام مقدمه ندارد! اصلا برای گفتن از او که مقدمه لازم نیست، یک راست باید سر اصل مطلب رفت. اصل مطلبی که خودش هم مقدمه است هم نتیجه! 🍃مقصود حرف هایم فقط یک نفر است. کسی که یک ، مسیر زندگی‌اش را به سمتی برد که پایان نداشت! جایی ندیدم که نوشته‌ باشد مسیر و بندگی پایان دارد. البته چرا! یادم رفته بود پایانی دارد که مقدمه‌ی شروعی دوباره‌ست، ! و این همان چیزی بود که به حیات در این دنیا خاتمه داد. 🍃فیلم زندگی‌اش را روی دور تند میگذارم از اول تا به آخر را دوره میکنم. از بهاری که متولد شد تا سالهایی که کار کرد تا کمک خرج باشد. 🍃طولی نمیکشد که میرسم به همان نقطه آغازی که منتهی به شد. سال شصت و یک بود. خبر شهادت * را برای منصور آوردند به اضافه تکه ای کاغذ و مابقی وسایل. کاغذ را باز کرد. وصیتنامه بود. شروع به خواندن کرد. از منصور خواسته بود تا برای دفاع از دستاورد های و حراست از مرز های میهن اسلامی‌مان به س.پ.ا.ه اسلام بپیوندد. و اینجا آنچه در تقدیرش نوشته بودند رقم خورد. 🍃ویدیو جلو تر میرود به سی سال جلوتر وقتی که یک منصور مانده و غنیمتی که از حضور در جبهه های جنگ نصیبش شده. و البته خوابی که منصور عباسی قصه‌ی ما را کرد. 🍃منصور صرفا نه برای شهادت که باز هم برای پا در میدان گذاشت، مثل رفقایش. با این تفاوت که منصور از آنها جا مانده بود. و این به وقت اذان ظهر جمعه ده آذر در به وصال رسید. ♡ حبیب حرم!♡ پ.ن:برادر شهید آیت‌الله عباسی در عملیات آزادسازی شهید شد. ✍نویسنده : 🥀به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۹ فروردین ۱۳۳۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۹۶ 🥀مزار شهید : بهشت دو معصوم شهرکرد 🕊محل شهادت : سوریه @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ♡به نام او که روح را در کالبدِ خاکی دمید تا کنیم ساحتِ قدسی‌اش را. 🍃قلم بر تنِ کاغذ می‌رقصد و از می‌نویسد. ؛ که پس از چند صباحی بندگیِ خالصانه، روحِ پاکش را پیش‌کشِ حضرت معبود کرد، از زیباترین راه؛ . 🍃دی‌ماه ۶۲، زمین به آغوش کشید نوزادی را که طنین گریه‌اش زندگیِ دوباره را به جانِ جاری کرد و او قد کشید و را در جانش پرورش داد، و شوخ طبع بود و و دائم الذکر. با خود می‌گویم شاید قصه عاشقی را تسبیح می‌کرده و ذکر شهادت را به لب می‌خوانده. 🍃آرزویی که سرانجام به رسید بالهایش را گشود، از ، این دیارِ پر رمز و راز و عاشق پرور به سویِ آسمان، به سویِ . ☆☆ ✍نویسنده : 💞به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۴ دی ۱۳۶۲ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱۳۹۴ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : روستای پلک سفلی آمل @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃به تابلوی خانوادگیش که جلوی چشمانم خودنمایی میکند دقیق میشوم. همسرش زهرا، دخترانش ثنا و حنانه و قاب عکسی که میان این سه جا خوش کرده. تابلو ناقص بود، را کم داشت... 🍃پدری که دستش را دور گردن ثنا حلقه کند و حنانه را در آغوش پر مهرش بگیرد. این صحنه ناب بر دل دخترانش ماند اما بر دل حنانه که فقط عطر تن پدر را در خاطر داشت این حسرت عظیم تر و عمیق تر جلوه می‌نمود. 🍃قصه پدری که در این تابلوی خانوادگی فقط قاب عکسش بود از آذر شصت و پنج در خانه ای سازمانی آغاز شد. فرزند سوم خانواده، حیدر؛ که به قول خودش با همه اعضای فرق داشت! 🍃از آزمون الهی تا میدان عمل که هنگام حقیقت یافتن شعار بود، حیدر متفاوت عمل کرد و در تمامشان خوش درخشید. ولی در میدان خوش تر. دلاورانه جنگید و حیدرگونه جام شهادت نوشید. 🍃و من به این می‌اندیشم که گاهی اسم ها گویای سرنوشت صاحبانشان هستند. و این از خود گذشتن ها مقدمه امنیتی است که به قیمت نبودن یک پدر و یا محقق می‌شود. ✨سالگرد شهادتت مبارک ♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۶ آذر ۱٣۶۵ 📅تاریخ شهادت : ٢۱ خرداد ۱٣٩۶ 🕊محل شهادت : حماه_سوریه 🥀مزار شهید : کرج_گلزار شهدای ملارد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 🍃شهید محمد سال۱۳۴۲ در روستای پاقلعه از شهر بابک کرمان دنیا آمد. در سن دو سالگی پدر را از دست داد با کمک مادر درس خواند. تا مقطع دوم دبیرستان، جنگ آغاز شد. شهید محمد درس را رها کرد و به رفت. تا آخر جنگ کنار اش، ح.ا.ج ق.ا.س.م جانفشانی کرد. بعد از جنگ به ادامه داد و در رشته مدیریت کارشناس شد. تشکیل داد و صاحب دو دختر و یک پسر. ولی باز هم در کنار ح.ا.ج ق.ا.س.م به مبارزه مشغول شد؛این بار با . 🍃 زمان بازنشستگی اش، با آغاز کار تبلیغ و شهادت در کاروانهای با عنوان جنگ رقم خورد. فروردین سال ۹۲ با دیدن حال پریشان ح.ا.ج ق.ا.س.م در مراسم عزاداری ایام در خانه سردار، متوجه وخامت اوضاع جنگی در شد. خانواده را آماده وداع کرد. علی رقم ناراحتی دوری از خانواده و مخالفت سردار، رفت. دو ماه در سوریه به نبرد با پرداخت. به خانه آمد ولی دلش در دمشق، حرم بی بی زینب و خانم رقیه سلام الله علیها جا مانده بود. بعد از دو هفته دوباره خانواده را آماده وداع کرد؛ اینبار با حال خاص. 🍃چهار روز از آن خداحافظی خاصش گذشت. در اردوگاه استتار شده ای که نزدیک دشمن تشکیل داده بود، به جهت قد و قامت بلندش مورد دیدرس قرار گرفت و با یک گلوله به شهادت رسید. پیکرش با خبر شهادتش آمد. ح.ا.ج ق.ا.س.م خود مراسم خاکسپاری اش را مدیریت کرد و در آخر مراسم در با شهید جمالی حرفهای ناگفته اش را گفت. اهدایی را به روی پیکر گذاشت. خاک تربت به دهانش ریخت و با دلی پر از غم بیرون امد و به دلجویی خانواده شهید جمالی مشغول شد💔 🌸به مناسبت سالروز 🔷تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱٣۴٢ 🔷تاریخ شهادت : ۱٢ آبان ۱٣٩٢ 🔷محل شهادت : دمشق 🔷مزار شهید : کرمان •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍ ‍ ‍ ‍•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 🍃خودکار را برداشته، می‌نویسم از اویی که از تبار بود. نوشته‌ام مقدمه ندارد! اصلا برای گفتن از او که مقدمه لازم نیست، یک راست باید سر اصل مطلب رفت. اصل مطلبی که خودش هم مقدمه است هم نتیجه! 🍃مقصود حرف هایم فقط یک نفر است. کسی که یک ، مسیر زندگی‌اش را به سمتی برد که پایان نداشت! جایی ندیدم که نوشته‌ باشد مسیر و بندگی پایان دارد. البته چرا! یادم رفته بود پایانی دارد که مقدمه‌ی شروعی دوباره‌ست، ! و این همان چیزی بود که به حیات در این دنیا خاتمه داد. 🍃فیلم زندگی‌اش را روی دور تند میگذارم از اول تا به آخر را دوره میکنم. از بهاری که متولد شد تا سالهایی که کار کرد تا کمک خرج باشد. 🍃طولی نمیکشد که میرسم به همان نقطه آغازی که منتهی به شد. سال شصت و یک بود. خبر شهادت * را برای منصور آوردند به اضافه تکه ای کاغذ و مابقی وسایل. کاغذ را باز کرد. وصیتنامه بود. شروع به خواندن کرد. از منصور خواسته بود تا برای دفاع از دستاورد های و حراست از مرز های میهن اسلامی‌مان به س.پ.ا.ه اسلام بپیوندد. و اینجا آنچه در تقدیرش نوشته بودند رقم خورد. 🍃ویدیو جلو تر میرود به سی سال جلوتر وقتی که یک منصور مانده و غنیمتی که از حضور در جبهه های جنگ نصیبش شده. و البته خوابی که منصور عباسی قصه‌ی ما را کرد. 🍃منصور صرفا نه برای شهادت که باز هم برای پا در میدان گذاشت، مثل رفقایش. با این تفاوت که منصور از آنها جا مانده بود. و این به وقت اذان ظهر جمعه ده آذر در به وصال رسید. ♡ حبیب حرم!♡ پ.ن:برادر شهید آیت‌الله عباسی در عملیات آزادسازی شهید شد. 🔷به مناسبت سالروز 🔷تاریخ تولد : ۹ فروردین ۱۳۳۶ 🔷تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۹۶ 🔷مزار شهید : بهشت دو معصوم شهرکرد 🔷محل شهادت : سوریه •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍃امثال حاج رضا رستمی ها، آنهایی هستند که می‌دانند دنیا چیزِ دندان‌گیری ندارد و هر چه هست، در ، حوالیِ اوست. می‌دانند که باید برای رسیدن به "او" از خود، ، آرامش و هر چیزِ دست و پا گیرِ دنیایی گذشت. 🍃گاهی راهِ رسیدن به او شهادت و راهِ شهادت دفاع از است. پس می‌روی تا به او برسی و بهانه این رسیدن انفجاری می‌شود انتحاری، کنار مقر، هنگام مغرب، خون بر زمین و ندا از آسمان که " يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي " 🍃ماهم هستیم اگر با رای درست و انتخاب اصلح خود از این خاک دفاع کنیم. گولِ گرگ‌های پوشیده در لباسِ میش را نخوریم 🍃حاج قاسم: " امروز قرارگاه حسین‌بن‌علی، است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند." ، مدافع حرم 🌸شهید 📅تاریخ تولد : ۵ تیر ۱٣۴۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱٣٩۵ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : خرم آباد منطقه سراب یاس @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍ ‍ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 🍃شهید محمد سال۱۳۴۲ در روستای پاقلعه از شهر بابک کرمان دنیا آمد. در سن دو سالگی پدر را از دست داد با کمک مادر درس خواند. تا مقطع دوم دبیرستان، جنگ آغاز شد. شهید محمد درس را رها کرد و به رفت. تا آخر جنگ کنار اش، ح.ا.ج ق.ا.س.م جانفشانی کرد. بعد از جنگ به ادامه داد و در رشته مدیریت کارشناس شد. تشکیل داد و صاحب دو دختر و یک پسر. ولی باز هم در کنار ح.ا.ج ق.ا.س.م به مبارزه مشغول شد؛این بار با . 🍃 زمان بازنشستگی اش، با آغاز کار تبلیغ و شهادت در کاروانهای با عنوان جنگ رقم خورد. فروردین سال ۹۲ با دیدن حال پریشان ح.ا.ج ق.ا.س.م در مراسم عزاداری ایام در خانه سردار، متوجه وخامت اوضاع جنگی در شد. خانواده را آماده وداع کرد. علی رقم ناراحتی دوری از خانواده و مخالفت سردار، رفت. دو ماه در سوریه به نبرد با پرداخت. به خانه آمد ولی دلش در دمشق، حرم بی بی زینب و خانم رقیه سلام الله علیها جا مانده بود. بعد از دو هفته دوباره خانواده را آماده وداع کرد؛ اینبار با حال خاص. 🍃چهار روز از آن خداحافظی خاصش گذشت. در اردوگاه استتار شده ای که نزدیک دشمن تشکیل داده بود، به جهت قد و قامت بلندش مورد دیدرس قرار گرفت و با یک گلوله به شهادت رسید. پیکرش با خبر شهادتش آمد. ح.ا.ج ق.ا.س.م خود مراسم خاکسپاری اش را مدیریت کرد و در آخر مراسم در با شهید جمالی حرفهای ناگفته اش را گفت. اهدایی را به روی پیکر گذاشت. خاک تربت به دهانش ریخت و با دلی پر از غم بیرون امد و به دلجویی خانواده شهید جمالی مشغول شد💔 🌸به مناسبت سالروز 🔷تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱٣۴٢ 🔷تاریخ شهادت : ۱٢ آبان ۱٣٩٢ 🔷محل شهادت : دمشق 🔷مزار شهید : کرمان •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ 🍃به تابلوی خانوادگیش که جلوی چشمانم خودنمایی میکند دقیق میشوم. همسرش زهرا، دخترانش ثنا و حنانه و قاب عکسی که میان این سه جا خوش کرده. تابلو ناقص بود، را کم داشت... 🍃پدری که دستش را دور گردن ثنا حلقه کند و حنانه را در آغوش پر مهرش بگیرد. این صحنه ناب بر دل دخترانش ماند اما بر دل حنانه که فقط عطر تن پدر را در خاطر داشت این حسرت عظیم تر و عمیق تر جلوه می‌نمود. 🍃قصه پدری که در این تابلوی خانوادگی فقط قاب عکسش بود از آذر شصت و پنج در خانه ای سازمانی آغاز شد. فرزند سوم خانواده، حیدر؛ که به قول خودش با همه اعضای فرق داشت! 🍃از آزمون الهی تا میدان عمل که هنگام حقیقت یافتن شعار بود، حیدر متفاوت عمل کرد و در تمامشان خوش درخشید. ولی در میدان خوش تر. دلاورانه جنگید و حیدرگونه جام شهادت نوشید. 🍃و من به این می‌اندیشم که گاهی اسم ها گویای سرنوشت صاحبانشان هستند. و این از خود گذشتن ها مقدمه امنیتی است که به قیمت نبودن یک پدر و یا محقق می‌شود. ✨سالگردشهادتت.مبارک‌حیدرحرم♥️ 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۶ آذر ۱٣۶۵ 📅تاریخ شهادت : ٢۱ خرداد ۱٣٩۶ 🕊محل شهادت : حماه_سوریه 🥀مزار شهید :کرج_گلزار شهدای ملارد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم