eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
300 دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
#خواهر است دلتنگ‌ات مےشود #وقتے نباشے.. اما مادر برایش داستان کربلارا گفته بدرقهٔ #علےاڪبر جوان را در ظهر عاشورا... شاید هم #روضهٔ وداع آرامش کند @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
❁﷽❁ ،خورده رقم تقدیرم آخرش حاجـٺ خود را ز تو من مےگیرم فرق ندارد حرم ڪرب و بلا، یا ڪہ دمشق در ره عشـق تو و تو مےمیرم 🌹🍃 💚 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
سالروز #شهادت سردار #عبدالحسین_برونسی، فرمانده تیپ جوادالائمه گرامی باد. 🔹۲۳اسفند ۱۳۶۳ 🌷شهیدکه ارا
‍ ‍ ‍ پلک شهریور نیمه باز بود که به گشودی. سومِ شهریور ۱۳۲۱، در شهری به همسایگی امامِ مهربانی ها، . نامت را گذاشتند و این سرآغازی شد برای درک بازی هایت. به گمانم تمام احوالاتِ خوبت در سایه سارِ نامِ بلندت، بهتر لمس میشود. همیشه مراقب نگاهت بودی و این کاری کرد که در روزهای نبودنت، کسی نگاه به ندوزد، حتی زمانی که دیوار خانه ریخته بود!! و چه است شهری که مردانش، و سربه زیر باشد. کمی با ما راه بیا، برایمان بگو چه کردی؟ چه گفتی؟ چه خواستی؟ که اجابتش هم صحبتی با حضرت مادر شد؟! بعید میدانم کسی از راه گشایی مادر بی خبر باشد؟! در آن وهم انگیز، میان تلّ های خاکی، با دلی مضطر سر بر گذاشتی و ندا از به گوشَت رسید که از این سو بروید. تو خاصی...! یعنی باید بود که خواهری چون زینب(س)، خود برای بیاید. مگر غیر از این است که فرمود: ما کسانی که برادرمان را می‌کنند تنها نمی‌گذاریم؟ به گمــــانم باید برای پی بردن به رازت، پی به ارتباطت با حسین(ع) برد. تو عجین شده با این خانواده ای. مورد عنایت همچو مادر بی سبب نیست چندین سال هیچ نشانی از تو نداشتیم. رفته رفته شبیه معشوق می‌شود و تو چه خوب شکل مادر شدی. سال‌ها گمنامی و بی‌نشانی... و در آخر سهم ما از تو، یک ، صفحاتی و بادگیری که جسمت را به آغوش داشته. سال‌هاست ، به پاس ۲۵ سال میزبانی از جسمِ نازنینت سرشار از عطر و بوی توست. کمی با ما راه بیا‌‌.، دعایمان کن عبدِ حسین شویم؛ جان برکف برای (ع) و در آخر سر بر دامان حسین چشم از این عالم ببندیم. رسم عاشقی را خوب بلدی، دعا کن گرد قدم‌هایت بر سر و روی ما هم بنشیند. ❤️ السلام علی الحسین❤️ ✍️نویسنده: به مناسبت شهادت 📆 تاریخ تولد: ۳شهریور ۱۳۲۱ تربت حیدریه 📆 تاریخ شهادت: ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ عملیات بدر 🗺محل دفن: بهشت رضا @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
❁﷽❁ ،خورده رقم تقدیرم آخرش حاجـٺ خود را ز تو من مےگیرم فرق ندارد حرم ڪرب و بلا، یا ڪہ دمشق در ره عشـق تو و تو مےمیرم 🌹🍃 💚 سید علیرضا موسوی طباطبائی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
تاریخ تولد: ۳شهریور ۱۳۲۱ تربت حیدریه تاریخ شهادت: ۲۳اسفند ۱۳۶۳ عملیات بدر محل دفن: بهشت رضا @sha
‍ ‍ پلک شهریور نیمه باز بود که به گشودی. سومِ شهریور ۱۳۲۱، در شهری به همسایگی امامِ مهربانی ها، . نامت را گذاشتند و این سرآغازی شد برای درک بازی هایت. به گمانم تمام احوالاتِ خوبت در سایه سارِ نامِ بلندت، بهتر لمس میشود. همیشه مراقب نگاهت بودی و این کاری کرد که در روزهای نبودنت، کسی نگاه به ندوزد، حتی زمانی که دیوار خانه ریخته بود!! و چه است شهری که مردانش، و سربه زیر باشد. کمی با ما راه بیا، برایمان بگو چه کردی؟ چه گفتی؟ چه خواستی؟ که اجابتش هم صحبتی با حضرت مادر شد؟! بعید میدانم کسی از راه گشایی مادر بی خبر باشد؟! در آن وهم انگیز، میان تلّ های خاکی، با دلی مضطر سر بر گذاشتی و ندا از به گوشَت رسید که از این سو بروید. تو خاصی...! یعنی باید بود که خواهری چون زینب(س)، خود برای بیاید. مگر غیر از این است که فرمود: ما کسانی که برادرمان را می‌کنند تنها نمی‌گذاریم؟ به گمــــانم باید برای پی بردن به رازت، پی به ارتباطت با حسین(ع) برد. تو عجین شده با این خانواده ای. مورد عنایت همچو مادر بی سبب نیست چندین سال هیچ نشانی از تو نداشتیم. رفته رفته شبیه معشوق می‌شود و تو چه خوب شکل مادر شدی. سال‌ها گمنامی و بی‌نشانی... و در آخر سهم ما از تو، یک ، صفحاتی و بادگیری که جسمت را به آغوش داشته. سال‌هاست ، به پاس ۲۵ سال میزبانی از جسمِ نازنینت سرشار از عطر و بوی توست. کمی با ما راه بیا‌‌.، دعایمان کن عبدِ حسین شویم؛ جان برکف برای (ع) و در آخر سر بر دامان حسین چشم از این عالم ببندیم. رسم عاشقی را خوب بلدی، دعا کن گرد قدم‌هایت بر سر و روی ما هم بنشیند. السلام علی الحسین... به مناسبت تولد هدیه به روح پاکش @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃در تلاطم موجی از کلمات دست و پا میزنم ، نفسم بند آمده و خسته‌ام! میخواهم به ساحل نجات برسم و در کوی عشاق پهلو بگیرم... 🍃جاذبه ای عجیب مرا به این سو می‌کشاند ، دلم میان این همه که آرام خفته بودند، به دنبال میگشت که نامش رحمان بود."رحمان بهرامی" 🍃میگویم آشنا ، چون برایم در قاب عکسی آشنا شده بود که قامت بلند و عاشقانه اش را به رخم میکشید. و میگویم غریب چون غربت احساساتش گریبان گیر افکارم شده و همین او را برایم غریب تر میساخت. 🍃تضادی عجیب بود که من گرفتارش شدم ، شیرین بود و به همان اندازه هم تلخ.حالا کلمات کم کم مرا به آن سو که میخواهم هدایت میکنند. 🍃به صوت ها گوش میسپارم از او میگویند که در دامان متولد شد و در آغوش زمستان ابدی🕊 🍃اویی که کوچکترین عضو بود ولی منش بزرگ و رئوفش به او عظمتی دیگر می‌داد و همین پوششی شده بود بر ته‌تغاری بودنش که بزرگتر از و برادر های خود جلوه می‌نمود. 🍃از او می‌گفتند که زندگی‌اش در و خلاصه میشد وَ چه از این بهتر که زندگیت در ائمه خلاصه شود... 🍃از این بالاتر که دختر علی(ع) شوی و آخر سر در منتهی‌الیه آرزوی خویش غرق شوی؟ پایان کتاب زندگیش جز این اگر بود جای تعجب داشت؛ چرا که پایان کار هر ‌ست. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۲٠ فروردین ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت: ۲٠ اسفند ۱۳۹۴ 🥀مزار : گلزار شهدای خرمدره ▪️@shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
پای کوچه‌ها را یک به یک می‌کنیم ما را شبیه شهر می‌کنیم جان دشمنش نابمان ای همه فدای اربابمان @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📜 خودش را موظف می‌دید،    برای هر نعمتی که خدا بهش داده، شکر بجا آورد...    خیلی وقت‌ها هم سجده شکرش را بجا می‌آورد...    هربار که باران می‌آمد سجده شکر می‌رفت.     از نعمت‌های خدا بدون تامل و تفکر نمی‌گذشت...🤔🤔 📜 یک بار درخت پر باری دید، حسابی رفت تو فکر و محو درخت شده بود و در حال و هوای خودش بود، همینطور که چشم از میوه ها برنداشته بود، گفت: خدایا!! «این همه گناه از ما و این همه نعمت از تو» خدایا شکرت... 📜 همیشه دست پدر و مادرش را می‌بوسید. طوری که ناگفته پچه هایش هم این را وظیفه خودشان می‌دانستند.🌹 این اخلاقش هم مثل مودب بودنش زبانزد بود، هیچ چیز مانع احترام و عزت گذاشتن به پدر و مادرش نمی‌شد..🌹 📜 جواد، داشتن پدر و مادر رو بزرگترین نعمت الهی می‌دونست    و با بوسیدن مدام دست های ایشان،    سعی می‌کرد که کمی از زحمات آن‌ها را جبران کند...❤️❤️ 🇮🇷 به روایت از گرامی شهید مدافع حرم:      @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
❁﷽❁ ،خورده رقم تقدیرم آخرش حاجـٺ خود را ز تو من مےگیرم فرق ندارد حرم ڪرب و بلا، یا ڪہ دمشق در ره عشـق تو و تو مےمیرم 🌹🍃 💚 سید علیرضا موسوی طباطبائی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 📜 خودش را موظف می‌دید، برای هر نعمتی که خدا بهش داده، شکر بجا آورد... خیلی وقت‌ها هم سجده شکرش را بجا می‌آورد... هربار که باران می‌آمد سجده شکر می‌رفت. از نعمت‌های خدا بدون تامل و تفکر نمی‌گذشت... 📜 یک بار درخت پر باری دید، حسابی رفت تو فکر و محو درخت شده بود و در حال و هوای خودش بود، همینطور که چشم از میوه ها برنداشته بود، گفت: « خدایا!! این همه گناه از ما و این همه نعمت از تو خدایا شکرت... » 📜 همیشه دست پدر و مادرش را می‌بوسید. طوری که ناگفته پچه هایش هم این را وظیفه خودشان می‌دانستند. این اخلاقش هم مثل مودب بودنش زبانزد بود، هیچ چیز مانع احترام و عزت گذاشتن به پدر و مادرش نمی‌شد.. 📜 جواد، داشتن پدر و مادر رو بزرگترین نعمت الهی می‌دونست و با بوسیدن مدام دست های ایشان، سعی می‌کرد که کمی از زحمات آن‌ها را جبران کند...❤️❤️ 🇮🇷 به روایت از گرامی شهید مدافع حرم: @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم