eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
296 دنبال‌کننده
31.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
32 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️🍁🌺 ⚫️🍁🌺🍁⚫️🌺 🍁🌺🍁 ⚫️ 🌺 ⚫️🍁 🍁🍁 🍁 ⚫️🍁🌺🍁⚫️ 🌺🍁 🍁🍁 ⚫️🍁🌺 ⚫️ 🌺⚫️🍁🌺 🍁🌺⚫️🍁🌺 🌺 🌺🍁🌺⚫️🍁🌺🍁🌺🍁 داشتیم می رفتیم خواستگاری برای داداش جوادم . خلاصه همه با عجله حاضر شدیم الا داداش یوسف وقتی اعتراض می کردیم ، میگفت :عجله نکنید بخدا می ریم اونجا می شینیم وقت هم زیاد می اریم صبور باشید .آخه همیشه با صبوری کاراشو انجام می داد ؛ خلاصه رفتیم توی ماشین که نشستیم دستشو از پشت مادرم آورد دستمو سفت گرفت با لبخند بهم گفت : بیا تا وقت رسیدن صلوات بدیم دعا بخونیم که داداش جوادوخانمش خوشبخت بشن ؛ دستمو سفت گرفته بود تا که رسیدیم خونه زنداداشم وقتی رسیدیم دستمو شل کرد و گفت : دیگه آزادی برو هرچی معرفت و مردانگی و اخلاص و هرچی خوبی تو دنیا هست ما ، در داداش یوسف دیدیم . شهید مهربون تو ایام ماه رمضان از برنامه هاش ختم قرآن بود البته نه فقط قرائت معمولی بلکه با معنی و تفسیر، قرآن رو تلاوت میکرد؛ چند باری خواست منو با خودش همراه کنه اما من کم آوردم وسط راه ؛ این ماه با برکت که از راه می رسید داداش یوسف تو حال و هوای خودش بود ی معنویتی داشت که کاملا محسوس بود همیشه در حال وضو گرفتن بود سعی می کرد نمازهاشو بره مسجد بخونه ؛ کلا نهایت استفاده رو می کرد ازین فرصت و بی نصیب نمی موند ؛ توی همین ماه مبارک بود که دیدم ی صلواتی رو ، رو کاغذی نوشته و بهم میگه این صلوات رو اگه یک دور بفرستی معادل 10000 تا صلوات هست. ⚫️🍁🌺🍁🌺🍁⚫️ ⚫️🍁🌺🍁⚫️ ⚫️🍁🌺🍁🌺🍁⚫️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم