eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
295 دنبال‌کننده
31.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
32 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️🍁🌺 ⚫️🍁🌺🍁⚫️🌺 🍁🌺🍁 ⚫️ 🌺 ⚫️🍁 🍁🍁 🍁 ⚫️🍁🌺🍁⚫️ 🌺🍁 🍁🍁 ⚫️🍁🌺 ⚫️ 🌺⚫️🍁🌺 🍁🌺⚫️🍁🌺 🌺 🌺🍁🌺⚫️🍁🌺🍁🌺🍁 یوسف از کمترین امکانات بهترین بهره رو می برد ؛ ازاونجائی که ورزشکار و ورزیده بود وقتی میومد خونه توی روزهای فراقتش بیکار نبود یادمه با کوله سربازیش، کیسه بوکس درست کرده بود و توش خاک اره پرکرده بود و بوکس کار می کرد با چنتا تیکه چوب یه تخت درست کرده بود که روش حرکتای کششی و دراز نشست انجام میداد ؛ حرکتای ورزشی تو خونه زیاد انجام می داد مثلا یادمه که رفته بود سر زمینمون و بعد من هم رفتم پیشش دیدم داره میدوه و رو دیوار با دوتا پاش راه میره که محاله کسی بدون تمرین این کارارو انجام بده . بهش گفتم وای من تاحالا نمی دونستم تو اینجور کارا بلدی ،گفت : اینجور چیزارو تو آموزش نظامیمون یاد گرفتیم . واقعا ورزیده بود والبته از کارهایی که انجام می دادمعلوم بود که خیلی به خدا اطمینان داره . مثال می گم اینکه توی حیاط خونه نردبان رو بر میداشت و تو هوا بدون اینکه به جایی تکیش بده از پله هاش تند تند می رفت بالاو میومد پایین وفقط با دستاش کنترلش می کرد یا اینکه وسایل سنگین مثل صندلی و یا تکه چوب بزرگ رو ،رو انگشت اشارش نگه میداشت . رو همه دستش نه فقط رو انگشت اشاره و همینطور توهوا نگه می داشت و تمرین تعادل میکرد . یا اینکه از ارتفاع اصلا ترسی نداشت . خونه پدربزرگمون درخت میوه زیاد بود انگور و انجیر و آلوچه وقت نهار که می شد پدربزرگ به داداش یوسف می گفت : برو یخورده انگور بچین چون از توانائیش خبر داشت . داداش هم میرفت تو بالاترین نقطه درخت جائیکه دیگه خیلی کوچیک دیده می شد و انگور می چید . راستی یوسف مهربان عاشق انجیر و انگور بود . ⚫️🍁🌺🍁🌺🍁⚫️ ⚫️🍁🌺🍁⚫️ ⚫️🍁🌺🍁🌺🍁⚫️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⚫️🍁🌺 ⚫️🍁🌺🍁⚫️🌺 🍁🌺🍁 ⚫️ 🌺 ⚫️🍁 🍁🍁 🍁 ⚫️🍁🌺🍁⚫️ 🌺🍁 🍁🍁 ⚫️🍁🌺 ⚫️ 🌺⚫️🍁🌺 🍁🌺⚫️🍁🌺 🌺 🌺🍁🌺⚫️🍁🌺🍁🌺🌺 وقتی خانم حضرت زینب سلام الله علیها می خواستن از اسب یا شتر پیاده بشن ، محارمشون که بزرگوارانی مثل حضرت قاسم حضرت علی اکبر یا حضرت ابوالفضل العباس و یا برادر بزرگوارشون امام حسین (علیهم السلام) میومدن پایین کجاوه و دستشون رو می گرفتن وایشون رو پایین میاوردن و اطرافشون حلقه میزدن تا خانم هم راحت باشن و هم کسی قدوبالای مبارکشون رو نبینه و این یعنی غیرت یعنی احترام به شان والای زن همیشه وقتی صحبت از غیرت می شد شهید می گفت : حضرت ابوالفضل سلام الله علیه خیلی غیرتی بودن ؛ می گفت : حتی اگه تهران باشم حتی اگه پیشتون نباشم اما اگه کسی نگاه چپ به ناموسم بکنه قلبم درد میگیره . هر گاه شیرینی گناه را چشیده باشی و توبه نکنی خدا دیر یازود لذت آن را از تنت بیرون می آورد ؛خداوندا بخاطر هر گناهی که خواسته یا ناخواسته از من سر زد ببخشم بحق لطف و کرمت که طاقت خشمت را ندارم به مانند فرزندی که طاقت اخم مادر ندارد . مادر بعد شهادت آقایوسف خواب دید که تعدادی پرونده زیر دست یوسف عزیز هست داشت پرونده هارو ورق میزد و به کار مردم رسیدگی می کرد ؛ پس شهید دستش به خدا بنده پس شهید خیلی برای خدا عزیزه ؛ ازش حاجت بخوایم که اگه خیر باشه بدون تردید حاجتمون رومیده ‌. ⚫️🍁🌺🍁🌺🍁⚫️ ⚫️🍁🌺🍁⚫️ ⚫️🍁🌺🍁🌺🍁⚫️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم