💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷 💠💠
💠🌷💠🌷 🌷
💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷💠🌷
💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷
💠💠🌷💠💠🌷💠🌷💠
#دوران_کودکی
#ازلسان_مادر_معزز
#شهید_مدافع_حرم
#محمود_رادمهر
من در طول بارداری هر 4 پسرم شبها سوره انبیاء و صبحها سوره صافات میخواندم ؛ در این سوره نام بسیاری از پیامبران آمده و همیشه به
خودم میگفتم اینها نام پیامبران است و شما گوش کنید.» . مادر در مورد ایام کودکی محمود و شیطنتهای معمول کودکان در آن سن چنین روایت میکند : «محمود بچه بزرگ من بود و من از او توقع بیشتری داشتم ، بچههایم پشت سر هم بودند ، مجتبی یکسال ، مرتضی دو سال و نیم و محمدرضا تقریبا 4 سال از او کوچکتر بود . زمانی که مرتضی به دنیا آمد مسئولیت نگهداری از او را در اتاق به محمود میسپردم ؛ دیگر نمیگفتم او بچه است و باید بازی کند . به ورزش خیلی علاقه داشت اما من مانع شرکت او در تیمهای مسابقاتی میشدم .»
#علاقه_به_فوتبال
مادر میگوید : «محمود بیشتر به فوتبال علاقه داشت و حتی تا قبل از شهادتش بچههای خانواده از دامادها ، پسرها و نوهها را در باشگاه اداره مخابرات جمع میکرد و شبهای جمعه آنجا فوتبال بازی میکردند . تمام بازی زیر نظر خودشان بود و مسائل اخلاقی را متذکر میشد و هر کسی کمترین حرکتی را که نشانه اسائه ادب بود انجام میداد از تیم اخراج میکرد و دیگر نمیگذاشت به هیچوجه بازی کند .»
💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷 💠🌷💠
💠🌷💠 💠
💠💠💠
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم