🌸🍃
زهرا بهانه ایست
که عالم بنا شود
او آمده که مادر
آئینه ها شود
او آفریده گشت
که یک چند مدتی
نور خدا به روی
زمین جا به جا شود
🍃 #عیدتون_مبارک
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✨نور باشد سایهای در پای دیوار شما
🍃یاد نگرفتهایم قدردان و شکرگزار باشیم از نعمتهایی که به نام ما زدهاند.
میدانم من مشتاق توام و تو مشتاقتر به من اما مثلِ #آهو، بازیگوشی درآوردهام و پای علیل کردهام در دام صیاد.
🍃#وصال هرروز سخت میشود و بیشتر از دسترس خارج میشود، سعی میکنم نفس را کنترل کنم اما مثل ماهی از دستم لیز میخورد، شاید یاد گرفتهام بیشتر صید باشم تا صیاد از اول هروقت نگاه کردهام من صید بودهام و شیطان صیاد...
🍃میدانم ضامن غریبانی به چه قسمات بدهم تا بدانی منم غریبم تا بفهمی من هم رگ گردنم زیر تیغ شکارچی است. امام رضا جانم حرمت خانه پدریام بوده و هست یا بهتر بگویم خانه امن من بارگاه توست، شما که صاحب خانهای و #مهمان_نواز فهمیدهای چند وقتی است غیبت میخورم و مدام اسم من در لیست بدها پای تخته روی دیوار به اُمّت نشان داده میشود؟!
🍃بابا جان زنجیر شدهام با دست خودم، خودم را زنجیر کردهام و حال طاقت زور برای شکستن ندارم میشود پدری کنی و ایندفعه هم بگذری؟ هرچه بزرگتر شدهام خطاهایم نیز با من رشد کردهاند اما #امام_رضا میشود بگویی آیا خطاهایم بزرگتر است یا بخشش تو؟...
🍃حال که جدای از من و کارهایم دنیا هم نیت کرده با بیماری و هزار اسباب بازی دیگر بین ما جدایی بیندازد، نمیشود اینبار شما زائر خرابات دلم شوی؟؟
🌸اللهم لااجدُ لذنوبی غافرا و لالقبائحی ساترا...
✍نویسنده: #محمدصادق_زارع
🎊به مناسبت میلاد با سعادت #امام_رضا_علیه_السلام😍
#گرافیست_الشهدا
#عیدتون_مبارک #ضامن_آهو #رئوف
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀💠💠💠💠💠💠🍀
🍀💠♥️♥️♥️♥️💠🍀
🍀💠♥️♥️♥️♥️💠🍀
🍀💠🍀💠🍀💠🍀
🍀♥️♥️♥️🍀
🍀💠♥️♥️💠🍀
🍀💠💠♥️💠💠🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#شهیدمدافع_حرم_حامدجوانی
#خاطره_طنز
#ماجرای_تقلب
امتحان عربی داشتیم، منم عربیم افتضاح ولی حامد از هر جهت ممتاز بود.
امتحان عربی هنوز شروع نشده بود بهم گفت:حامد چی شده چرا هولی؟ (شهید و دوستشان هم نامند)
گفتم: حامد من نخوندم آخه، بلد نیستم این معلم هم خیلی سختگیره میشه ورقه ی منم تو پر کنی؟
گفت: نه خیلی اصرار کردم ولی قبول نکرد .. وقتی دید ناراحت شدم گفت: بزار ببینیم موقعیت چی میشه. گفتم باشه.
امتحان شروع شد منو حامد صندلی هامونو جوری گذاشتیم که اون پشتم بود و طوری که میزش رو میدیدم.
معلم ورقه ها رو داد مشغول شدیم منم الکی مثلا دارم مینویسم زیر چشمی هم دارم حامد رو زیر نظر میگیرم که اشاره ای کنه ..خلاصه بعد از 15 دقیقه دیدم نگام کرد و خندیداشاره کردم بیا ورقه منم پر کن اولش قبول نکرد، وقتی دید من باز ناراحتم یه لحظه ای که معلم رفت ته کلاس ورقشو داد به من منم دادم به اون منم خوشحال و خندون خیالم راحت .. به به چه حالی داشتم !!!
من که دیدم حامد اسم و مشخصاتشو ننوشته برداشتم اسم وفامیلی حامد رو نوشتم گفتم: حتما هول شده یادش رفته بنویسه. خلاصه معلم ورقه هارو جمع کرد
منم خوشحال بغلش کردم.
گفتم: ساندویچ دانش آموزی مهمون من.
اونم گفت: تو هم خرما مهمون من آخه باباش خرما میاورد واسه فروش منم که دوس داشتم حامد برام میاورد یا میرفتیم پارکینگشون میخوردیم..
هفته ی بعدش معلم ورقه ها رو اصلاح کرده بود و نفر به نفر صدا میزد. دیدیم منو حامدو صدا نکرد اسم همه رو که خوند، گفت: حامد جوانی..
حامد پاشد رفت بعدش گفت: حامد جوانی تو چرا دوتا ورقه داری؟؟!!!
پس دارین تقلب میکنین.. ؟؟
واااای من یادم افتاد که رو ورقه که حامد خالی گذاشته بود اسم اونو نوشتم اون بیچاره هم اسم خودشو رو ورقه ی خودش. معلم گفت: من میدونم کار تو نمیتونه باشه تو ممتازی..
حامد جعفری ازت خواسته این کارو بکنی اونم اصلا هیچی نمیگه داره به من نگاه میکنه..خلاصه گفت: برین هردوتون پیش مدیر، از شانس منو حامد مدیر مدرسه هم کاندیدای شورا شهر شده بود، حال و روزش عالی بود .. معلم قضیه رو گفت. مدیر بهم گفت: ورقه ی تو کدومه؟ منم یکیشو برداشتم. چون حامد یکیشو 20 نمره ای نوشته بود و یکی رو 16 نمره ای. منم اون 16 نمره ای رو برداشتم گفتم اینه. گفت: اسمشو خط بزن اسم خودتو بنویس. منم نوشتم، بعد به معلم گفت تمام شد برین سر کارتون با اینا هم کاری نداشته باش.اومدیم کلاس حامد اون روز تا دم در خونمون بهم گیر داده بود. آخه مگه تو حامد جوانی هستی؟
منم میگفتم شده بودم دیگههه
(تشکر از دوست و رفیق شهید، آقای حامد جعفری)
#عیدتون_مبارک
🍀💠💠💠💠💠🍀
🍀💠♥️♥️♥️💠🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم