eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
297 دنبال‌کننده
31.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
32 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
☘💢🏵💢☘ ماجرای بسیار جالب از آشنایی یک معلم با و کرامت این با عرض سلام ،ادب و احترام خواستم در مورد نحوه ی آشناییم با شهید براتون بگم من معلم هستم ،از طریق یکی از دانش اموزانم با شهید آشنا شدم ، دانش آموزم علاقه ی شدیدی به ایشون دارن سلام بر ابراهیم 📘📙📘 رو برام فرستاد،از وقتی شروع کردم به خوندن شیفته ی اخلاق روحانی شهید شدم وقتی به روز شهادتشون رسیدم انگار تازه داشن شهید میشدن ،خیلی گریه کردم 😞😢😢 شب خوابشونو دیدم دیدم که تازه از عملیات اومده بودن یکی از همرزماشون منو به یه تالار پر از نور برد گفت خیلی ها مقام ابراهیم رو درک نمیکنن،گفتم میخوام برم پیششون یه فرشته خیلی نورانی پرستارشون بود رفتم بالای سرشون همه ی صورتشون نور بود،میخواستم حرف بزنم،اما نمیتونستم😔 فقط یادمه که نگران بودن میگفتن بچه ها ....،فکر میکردم نگران همرزماشونن،یادم نیست چی گفتن😔 🍃🌸🍃🍃🌸🍃 حتما منظور شهید از بچه ها، دانش آموزان هست، و ببینید چقدر ایشون هنوز نگران تربیت نوجوانان و جوانان هستند. اگر این شهید رو دوست داریم باید بیشتر مراقب نوجوونای اطرافمون باشیم. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📘 پوستر | لفظِ خوشِ شهادت 🔺️ انتشار گزیده بیانات سردار سلیمانی به‌مناسبت آغاز هفته و کتاب‌خوانی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
کتاب #وقتی_مهتاب_گم_شد. خاطرات شهید خوش‌لفظ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مق
‍ ° معرفی وقتی مهتاب گم شد ° __ 📚 «وقتی مهتاب گم شد» قبل از آنکه شرح زندگی باشد، روایتی عینی از یک واقعه ی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. علی خوش لفظ که نامش را به‌خاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشته اند، سال ها بعد در نوجوانی، هم‌زمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمان ها می شود. همین انقلاب درونی باعث می شود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگی اش هم تغییر کند. علی پانزده ساله در عنفوان جوانی با اصرار فراوان خود به جبهه اعزام می شود و آنجاست که درمی یابد شهادت ارمغانی است که با ترک خود به دست می آید، اما گویی قرار است علی خوش لفظ با تنی مجروح و خسته زنده بماند، تا سال ها بعد ماجرای وصل حدود هشتصد دوست و برادرش را برای ما روایت کند. کتاب «وقتی مهتاب گم شد» را می توان در همان سه شرطی که راوی قبل از انتشار کتاب برای نویسنده گذاشت خلاصه کرد؛ جایی در مقدمه که نویسنده در وصف علی خوش لفظ می نویسد: در قید و بند لفظ و تکلف گفتار و آرایه های کلامی نیست و به شدت دور از بزرگ نمایی و ریب و ریا و صادق در روایت و دقیق در نقل حوادث. لذا با صاحب این قلم، چند شرط را برای بازنویسی و نگارش خاطراتش گذاشته است. اول اینکه قول بدهم اگر برای خدا نیست ننویسم. دوم اینکه برای تائید مطالب، به ویژه فراز و نشیب ها در عملیات ها یا چند و چون گشت و شناسایی ها مطالب را از چند همرزم دیگر بپرسم و اگر تایید کردند، بنویسم، و سوم اینکه به روایت او چیزی نیفزایم که شائبه تخیل پیدا نکند. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃شهید محسن الهی در خرداد ماهه سال ۱۳۵۱ با قدم مبارکش خانواده را جانی تازه بخشید. در خانه پدری ب دنیا آمد و تا دوسالگی با خانواده زندگی کرد، بعد که عموی بزرگوارش صاحب فرزند نشد ، محسن را به ایشان سپردند تا در دامان پر مهرشان پر ورش یابد. 🍃پس از عموی بزرگوارش آن خانه را ترک نکرد و خواست تا با خاطرات ایشان زندگی کند. شهادت آرزوی دیرینه اش از زمان کودکی بود، همیشه بعد از بجا آوردن نماز صبح و عصر و خواندن و دعای ندبه ک با پایبندی میخواند و تاکید زیادی ب خواندن آن داشت با دلی پر از اخلاص و چشمانی بارانی شهادتش را طلب میکرد. 🍃از کودکی زود گرم می گرفت و صمیمی میشد، اخلاق خوب و معرفتی که داشت در میان همه زبانزد بود و همیشه همه از کوچک گرفته تا بزرگ از او راضی بودند. 🍃خانه دومش مسجد بود به به خواندن تاکید بسیاری داشت، همیشه قبل از اذان ب مسجد می آمد و صدای دلنشین اذانش در محله طنین انداز میشد‌. 🍃همسرشان در موردشان میگویند : اگر بخواهم ایشان را وصف کنم شاید در هزاران نگنجد ، فقط میتوانم یک تیم بهترین و بزرگ ترین مرد بود. 🍃سرانجام بعد از آخرین زیارتشان در حرم صبری زینبی برای همسرشان خواستند و برای شهادت خود بسیار دعا کردند و فردای همان روز بعد از جانفشانی های بسیار به آروزی دیرینه خود رسیدند ✍نویسنده: 🌸به مناسب سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ٢٨ بهمن ۱٣۵٢ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ فروردین ۱٣٩۵ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ ‍ ♡بسم رب الزهرا 🍃کم توفیقی نیست ، چرا که مراقبه میخواهد و ظاهر و . 🍃 هایش تنها مادی نیست، به قول (ع): شدن، مراقبه ی قلبی میخواهد❤️ 🍃شاید فکر کنی کم است اما میدانی، آدمی به سرعت وابسته می شود و این ، سمی است برای متعالی شدن و از فرش به عرش رسیدن، وابستگی به مال، وابستگی به آدم ها، به عمر....آری! اینک شدن برایت سخت میشود. 🍃باید ورزید و دوست داشت اما وابسته نشد. چراکه این وابستگی ها تو را به زنجیر می کشند و در ، اسیرت میکند. 🍃تنی که به شدن فکر نمیکند، تنی که اگر باب میلش پیش بروی، عاقبتت می شود قساوت و ، که بر سر کوفیان و آمد. 🍃اما می دانی، گاهی اوقات وابستگی خوب است، این که وابسته باشی به و ، این که وابسته شوی به شجاعت و صلابت، وابسته شوی به ...🌺 🍃اصلا میدانی وابسته شوی به کتاب. آخر آدم های وابسته به هم، کم پیدا می شوند. کم هستند آدم هایی که به همه کتاب هدیه دهند، حتی برای اولین کادو به همسرشان. این آدم ها، ارزش کتاب را به خوبی درک میکنند، چرا که کتاب باعث ارتقای آگاهی است و مسبب تمام گمراهی های ما همین ست. 🍃می دانی، باید برای دستیابی به تلاش کرد و راه وابستگی به تمام چیز های خوب را یافت. به عبارتی، تنها در پی خدا بود. درست مانند 🙂 آری باید دل کند و رها شد چرا که... _الولیک_الفرج❤️ ✍️نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۱ تیر ۱۳۷۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۸ مرداد ۱۳۹۶. منطقه التنف مرز بین سوریه وعراق 🥀مزار شهید : نجف آباد اصفهان @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌟صورتها از دم سه تیغه تراش، سبیل ها تاب داده رو به بالا و سینه ها و بازوهایشان کلکسیونی بودند از انواع خال کوبی. همان طور که محو تماشای این بسیجی های تازه وارد بودم، مأمور تقسیم نیروها که از نفرات واحد پرسنلی لشکر بود، به طرفم آمد و گفت: حاج آقا همت گفته اند که این نیروها را به گردان حمزه تحویل بدهیم. پرسیدم: موضوع چیست؟ چرا این جماعت، این تیپی اند؟! مرا به گوشه ای کشید و با صدایی خفه، طوری که اطرافیان نشوند گفت: اینها هشتاد نفر از زندانی های سابق زندان قصر تهران هستند که خودشان داوطلب شده اند تا به جبهه بیایند. حالا هم این هشتاد نفر، تحویل شما، آنها را ببرید و در گردان حمزه، سازماندهی کنید... جالب اینکه وقتی اتمام حجت, برادر حسن زمانی فرمانده گردان حمزه تمام شد، آنها با همان حالت داش مشدی، با صدای بلند به حسن گفتند: ایول داش، دمت گرم با مرام، خاک کف پاتیم سالار... و بعدها خیلی از آنها مانند فیلم "اخراجی ها" شهید شدند.... ره یافتکان حسینی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم