eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
300 دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
اولِ صبح فقط باتو بیاید خورشید به گمانم که بدونِ رخ تو خاموش است ☀️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
اگر‌از‌دست‌کسی‌ ناراحت‌هستید..! دورڪعت‌نماز‌ بخوانید‌وبگویید خدایااین‌بنده‌ی‌ توحواسش‌نبود من‌ازاو‌گذشتم‌ توهَم‌بگذر... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹فرمانده‌ای که صدام شخصاً برای سرش جایزه تعیین کرد! کتاب زندگینامه شهید حسن آبشناسان @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم‌رب الشهداء و صدیقین 🌷 🔴 🥀 زندگینامه قسمت 1⃣3⃣ نزدیکی‌های صبح، شهید بروجردی هم به جمع ما اضافه شد. پس از ادای نماز جماعت، آبشناسان داخل سنگر شد و به صورت درازکش شروع به علامت‌گذاری بر روی نقشه نمود. راستش من از کار او خنده‌ام گرفت، چون او را به خوبی نمی‌شناختم. روز بعد برای آن‌که ما یک خیز به جلو برداریم، آماده‌ی حرکت شدیم. شهید آبشناسان به جمع ما پیوست و مقداری درباره‌ی عملیات چریکی و ضد چریکی و طرح تار عنکبوتی و عملیات نامنظم صحبت کرد. من که افسر توپخانه بودم، حرف‌های او خیلی به دلم نشست و از او سؤالاتی کردم. او با کمال مهارت، جواب‌هایی به من داد که حس کردم در مقابل یک دایرة‌المعارف نظامی ایستاده‌ام. متوجه شدم که او نباید یک آدم معمولی باشد. بالأخره عملیات ما آغاز شد. با استفاده از نقطه نظرهای شهید آبشناسان با موفقیت به پیش تاختیم و پس از تحقق اهداف از پیش تعیین شده، آنها را به یگان بعدی واگذار کردیم و خود به یگان برگشتیم. چندی بعد، در جزیره‌ی مجنون و در قرارگاه کمیل، باز با شهید آبشناسان روبه رو شدم. این برخورد بیش از ۳ ماه طول کشید و در این مدت من به علم و سواد و آگاهی و اعتقاد و ایمان او پی بردم. او افسری نترس و مبتکر بود و در مقابل سختی‌ها چون کوه استوار. اگر فرصت پیش می‌آمد، درباره‌ی مسائل متفرقه هم با او صحبت می‌کردم. او نسبت به تربیت بچه‌ها خیلی حساس بود. می‌گفت: « اگر بچه‌ای دیر بلند شود، باید همان روز در اتاق حبس شود و تا ظهر اجازه نداشته باشد از در اتاق خارج شود. » می‌گفت: « بچه باید نظم داشته باشد. بچه را باید از کودکی تربیت کرد. بزرگ که شد نمی‌شود دیگر او را تربیت کرد و این شعر را می‌خواند: تربیت نااهل را چون گردکان برگنبد است. » او زندگی را جدی می‌گرفت و با مسائل به طور جدی برخورد می‌کرد. انسان با پشتکاری بود و سرانجام در عملیات قادر به شهادت رسید. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم‌رب الشهداء و صدیقین 🌷 🔴 🥀 زندگینامه قسمت 2⃣3⃣ 🌻 مجنون شهادت¹ وقتی قرارگاه کمیل تشکیل شد، تیمسار صیاد شیرازی، تیمسار عبادت، تیمسار آبشناسان و خیلی‌ها در آن حضور داشتند. من در کنار شهید آبشناسان بودم و با هم به شناسایی می‌رفتیم. آن وقت‌ها ایشان بیشتر با گروه موتورسواران کار می‌کرد و با آنها به شناسایی می‌رفت. یکی دیگر از همراهان ما تیمسار افشار زاده بود. گاهی شهید آبشناسان ما را تا نزدیکی نیروهای دشمن می‌برد، بدون آنکه ترسی از اسارت یا شهادت داشته باشد و با این شناسایی‌های خطرناک، اطلاعات ارزشمندی از دشمن می‌گرفت. محل استقرار ما در نزدیکی جزیره‌ی مجنون بود. یک شب من متوجه شدم که شهید آبشناسان در سنگر نیست. نگران او شده، خواستم سروگوشی آب بدهم. آهسته از سنگر بیرون آمدم. شبحی را از دور دیدم، خود را به آن شبح رسانده، متوجه شدم که آبشناسان در دل آن صحرا رو به قبله نشسته و اشک ریزان از خدا طلب شهادت می‌کند. یاد فرمایش شهید مطهری افتادم که می‌گفت: « کسی که عاشق شد خود را رها می‌کند. » در یک لحظه پی بردم که شهید آبشناسان از خود رها شده و می‌رود که به خدا بپیوندد. _________________________________ ۱. امیر سرتیب عبدالمجید جنیدی ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم‌رب الشهداء و صدیقین 🌷 🔴 🥀 زندگینامه قسمت 3⃣3⃣ 🌻 پیروز در کمین¹ در ستاد عملیات جنگ‌های نامنظم شمالغرب، در خدمت شهید آبشناسان بودم. این افتخار نصیبم شد که بیش از یک سال، به عنوان مشاور ایشان و در کنار ایشان با دشمن جنگیدم. در این مدت، دوبار در کنار ایشان به کمین دشمن برخوردیم که یکی از آنها را تعریف می‌کنم: « عملیات آزادسازی بوکان، همزمان با عملیات ثامن الائمه(ع) بود. در آن زمان، پنج تن از فرماندهان ارزشمند ما، بر اثر سانحه ی هواپیما، به شهادت رسیده بودند.² به همین خاطر تیمسار صیاد شیرازی به تهران احضار شدند و شهید آبشناسان مسئولیت عملیات را به عهده گرفتند. عملیات پاکسازی به خوبی انجام شد و قرار شد ما به بوکان برویم. وقتی از داخل شهر بوکان رد می‌شدیم، متوجه شهید آبشناسان شدم. راننده‌ی ما همان راننده‌ی تیمسار صیادشیرازی بود. ایشان به همراه چند نفر سوار ماشین ما شدند و با هم حرکت کردیم. من جلو نشسته بودم و شهید آبشناسان همراه دو نفر دیگر در عقب نشسته بودند. شهید آبشناسان خربزه‌ای را که در راه خریده بود. فال فال می‌کرد و به سرنشینان ماشین می‌داد. وقتی نوبت من شد، ایشان گفتند: " اسدی سهمت را بگیر. " ناگهان آتش سنگینی اطراف ما را فرا گرفت و ماشین ما هدف ضدانقلاب‌ها شد. راننده‌ی ما که نامش حسن بی‌دوا بود، در جا شهید شد و ماشین از کنترل خارج گردید. من در حالی که فرمان را گرفته بودم صدای آبشناسان را شنیدم که با صدای بلند گفت: " اسلحه هایتان را بردارید و تیراندازی کنید. " با تیراندازی افراد ما ضدانقلاب‌ها که در ده متری ما کنار جاده بودند زمینگیر شده، شهید آبشناسان از پشت سر، فرمان خودرو را گرفت و در حالی که به سختی می توانست فرمان را بچرخاند مرتب ویراژ داد و حدود دو کیلومتر با این وضعیت رانندگی کرد و خودرو را از کمین ضدانقلاب‌ها رها کرد. وقتی به نقطه‌ی امنی رسیدیم، از خودرو پیاده شدیم. سرباز حسن بی.دوا که صبح آن روز به من گفته بود فقط ۲۰ روز از خدمتش مانده و قرار است پس از پایان سربازی عروسی کند، به شهادت رسیده بود. خودروی ما صدها تیر خورده بود و اگر تصمیم‌گیری به موقع شهید آبشناسان نبود، همه‌ی ما در داخل آن خودرو به شهادت می‌رسیدیم.» _________________________________ ۱. به نقل از امیر سرتیپ احمد اسدی ۲. شهید نامجو، شهید فکوری، شهید فلاحی. شهید کلاهدوز، برادر جهان آرا و برادر شهید ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم‌رب الشهداء و صدیقین 🌷 🔴 🥀 زندگینامه قسمت 4⃣3⃣ 🌻 برمی‌گردیم¹ من از ورزیدگی و شجاعت شهید آبشناسان خیلی شنیده بودم و دوست داشتم آن بزرگوار را از نزدیک ببینم. این توفیق زمانی حاصل شد که من به قرارگاه عملیات نامنظم دزفول مأمور شدم. ستاد عملیات نامنظم، پیش‌تر به صورت غیر سازمانی تشکیل شده بود و قرار شد که من با یکی از گردان‌های ۲۳ نوهد، آن یگان را به صورت رسمی و سازمانی درآورم. برای جابجایی و شناسایی منطقه، چند روز در خدمت ایشان بودم و از نزدیک به شجاعت و ایمان و اعتقاد او پی بردم. یگان را از ایشان تحویل گرفتم تا ایشان به منطقه‌ی دیگری بروند. در آخرین لحظات، ایشان در منطقه‌ی عملیاتی حاضر شده، با مشت‌های گره کرده و صدای بلند گفت: « بلتا من بر می گردم.... چگری من بر می گردم.... » هیچگاه آن حالتی که ایشان رو به منطقه ایستاده بود و با تمام وجود آن كلمات را ادا می‌کرد فراموش نمی‌کنم. (چگری منطقه عملیاتی بود و بلتا ارتفاعاتی بود که در غرب دزفول قرار داشت و شهید آبشناسان در آنجا عملیات انجام می‌داد.) شهید آبشناسان مدت زیادی با تعدادی موتورسوار در آنجا آرامش اشغالگران عراقی را سلب کرده بود و با موتورسواری و نفوذ به مواضع دشمن، عملیات ایذایی انجام می‌داد. من با دیدن روحیه‌ی او واقعاً خونم به جوش آمد و با خود عهد کردم که با تمام توان از آن منطقه دفاع کنم و کارهای شهید آبشناسان را دنبال نمایم... __________________________________ ۱. به نقل از سرهنگ دانایی ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم‌رب الشهداء و صدیقین 🌷 🔴 🥀 زندگینامه قسمت 5⃣3⃣ 🌻 نیروی با کیفیت¹ در سال ۵۹ به لشکر ۲۱ حمزه منتقل شدم و در پل کرخه به دفاع از حریم کشور اسلامی پرداختم. در یکی از جلسات توجیهی با شهید آبشناسان روبه رو شدم. او فرماندهی عملیات نامنظم لشکر بود. با توجه به این که دوره‌های عملیات نامنظم را دیده و از شجاعت بی‌نظیری برخوردار بود، توانسته بود با گروهی از نیروهای سپاه و ارتش، معابر نفوذی دشمن را ببندد. در آن زمان، ارتش بسیار ضعیف بود و نیروی کافی نداشت. در چنین شرایطی کارکرد شهید آبشناسان در بستن مسیر دشمن با نیروی کم و مین‌گذاری در مسیر آنها بسیار مهم بود. او معابر نفوذی را پوشش داده بود و گاهی نیز در عملیات نفوذی و ایذایی، دشمن را آزار می‌داد که کار او بسیار ارزشمند بوده است. _________________________________ ۱. به نقل از سرهنگ حسین خرسندی ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم‌رب الشهداء و صدیقین 🌷 🔴 🥀 زندگینامه قسمت 6⃣3⃣ 🌻 چادری برای نماز¹ شهید آبشناسان از فرماندهان شجاع، متعهد، با ایمان و مخلص ارتش اسلام و فرماندهی لشکر ۲۳ تکاور بود. از بدو پیروزی انقلاب، با توجه به دوره‌های چریکی و تکاور و رنجر که دیده بود و سال‌های سال مسئولیت استادی جنگ‌های چریکی را در مرکز پیاده‌ی شیراز برعهده داشت‌. از ابتدای درگیری کردستان به عنوان فرماندهی جنگ‌های چریکی، افسر عملیات قرارگاه حمزه سیدالشهدا در منطقه‌ی کردستان بودند و تا زمانی که به درجه‌ی رفیع شهادت نایل شدند در این مسئولیت ماندند. آخرین مسئولیت او فرماندهی لشکر ۲۳ تکاور بود که عملیات بزرگ و کارساز قادر را برنامه‌ریزی کرد. تیمسار سرلشکر شهید حسن آبشناسان از افسرانی بود که برای مسائل اعتقادی و نماز، اهمیت خاصی قایل بودند و در سخت‌ترین شرايط سعی می‌کردند که نماز را اول وقت و به جماعت بخوانند. یادم می‌آید در عملیات بزرگ قادر، ایشان به دیدگاه تاکتیکی آمدند. دیدگاه تاکتیکی اصولاً در جایی است که با دشمن فاصله‌ی کمی دارد و عملیات از آنجا هدایت می‌شود. ایشان بلافاصله دستور دادند که چادری برپا شود تا نماز با جماعت برگزار شود. در آن منطقه، گلوله‌های دشمن بر سر ما می‌بارید و تعدادی از پرسنل از شرکت در نماز جماعت اضطراب داشتند. شهید آبشناسان متوجه موضوع شد و گفت که عملیات ما و جنگ ما به خاطر نماز است. به دنبال فرمایش آن بزرگوار، همه در نماز جماعت شرکت کردیم و نماز عاشقانه‌ای اقامه شد. __________________________________ ۱. به نقل از امیر سرتپپ گیانی ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم‌رب الشهداء و صدیقین 🌷 🔴 🥀 زندگینامه قسمت 7⃣3⃣ از نظر شجاعت، با توجه به این‌که ایشان از ابتدای جوانی در عملیات چریکی و تکاوری بود، روح بزرگ و شجاعی داشت و برای او ترس معنا نداشت. سعی می‌کرد که همواره در جلوترین منطقه‌ی نبرد حضور پیدا کند و خودش مسائل را ببیند و لمس کند و تصمیم بگیرد. در عملیات قادر، یکی از پرسنل به ایشان مراجعه کرد و گفت: « تفنگ کم داریم و مهمات به اندازه‌ی نیاز نیست. » با توجه به این‌که منطقه‌ی عملیاتی صعب‌العبور بود و تدارک نیروهای خودی گاهی به مشکل برمی‌خورد، او بر مبنای باور خودش خطاب به آن شخص گفت: « شما پایگاه دشمن را تصرف می‌کنید و آنگاه همه‌ی تفنگ‌ها و مهمات دشمن از آن شماست و می‌توانید از آنها استفاده کنید. » روحیه‌ی او این چنین بود و برای جنگیدن، نیاز به ابزار نداشت و اگر نیازی داشت خودش به دشمن دستبُرد می‌زد و آن را تهیه می‌کرد. معمولاً پرسنل نظامی، از فرماندهان خود پیروی می‌کنند. یعنی نماد هر یگان فرماندهی آن یگان است و چون خود شهید آبشناسان فردی شجاع و ترس بود افراد زیر امر خودش را شجاع بار آورده بود. شهید آبشناسان در فرماندهی نیز جدی و قاطع بود و هیچ فرقی بین پرسنل درجه‌ی بالا و درجه‌ی پایین نمی‌گذاشت. یک بار یکی از سرهنگ‌های مسئول در صبحگاه شرکت نکرده بود. ایشان صبحگاه را به تأخیر انداخت و شخصی را دنبال آن سرهنگ فرستاد تا ایشان به صبحگاه آمدند و پس از آن، صبحگاه را اجرا نمود. او اعتقاد داشت که بی‌عدالتی، یگان را از بین خواهد برد و اصلاً تبعیض را دوست نداشت و روی مسائل اخلاقی بسیار حساس بود. شهید آبشناسان در عین داشتن آن همه جسارت و جرئت و قاطعیت، قلبی رئوف و مهربان و عاشق داشتند. او عاشق امام بود و امام را خیلی دوست داشت. چهره‌ای عارفانه داشت و جنگ را از دید عرفان نظاره می‌کرد. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم