eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
303 دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
|💔| [همسرشهید🌹] •••🥀چمدانش را که روی زمین می کشید انگار قلب من را با خودش می برد و حسی به من می گفت حاجی دیگر بر نمی گردد.. به این خاطر در سفر آخرش حس و حال نوشتن نامه برایش را نداشتم و شمارش روزها از دستم خارج بود. ارادت خاص به اهل بیت داشت و همیشه می گفت، مجلس ختم من را در روز شهادت امام حسن عسگری(ع) بگیرید. شب شهادت امام حسن(ع) وصیت نامه اش را در حلب نوشت و روز شهادت امام حسن عسگری(ع) به شهادت رسید. شب شهادت امام محمد باقر(ع) خبر شهادتش را به ما دادند  و روز شهادت امام جواد(ع) وسایلش را برای ما آوردند. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🕊 آخرین توصیه‌های یک شهید مدافع حرم به جوانان 💠 شهید مدافع حرم در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «‌خواهرانم دشمن از سیاهی چادر شما بیشتر می‌ترسد تا از سرخی خون من و برای حفظ شما خون‌های زیادی ریخته شده. همچنین حجاب و پوشش برادران که تهدید جدی دشمن بر آن است. شهید عزادار نمی‌خواهد، شهید رهرو می‌خواهد و شما هم با قلم، قدم و زبان خود رهرو امام و باشید. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨ یاد حضرت در دقایق زندگی ✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨ 🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام 🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) : 🌕 هدیه‌اى که تقدیم امام زمان‌مان ارواحناه فداه مى‌کنیم، باید بهترین سرمایه‌ها و دارایى‌هاى ما باشد. براى خدمت به امام زمان علیه السلام باید بهترین اوقات و سرمایه‌هایمان را هزینه، و جوانى خویش را در این راه فدا کنیم و لحظه‌اى از خدمتگزارى و جلب رضایت حضرت غافل نشویم. اگر در همین لحظه، به شما جواز شرفیابى به محضر امام زمان(عج) را عطا کنند، آیا براى هدیه به حضرت تکه نانى خشکیده یا لباسى وصله‌دار مى‌برید یا بهترین دارایى خویش را به محضر مقدّسش هدیه مى‌کنید؟ 📚 کتاب آفتاب ولایت، صفحه ۳۴
📸 جمعی از خانواده شهدای حادثه تروریستی حرم حضرت احمد بن موسی (شاهچراغ) شیراز، صبح امروز (سه شنبه) با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند. ۱۴۰۱/۹/۲۹ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
﷽ 🔖 ⚘نام : اسماعیل 🦋نام خانوادگی : خانزاده ⚘نام پدر : حسن 🦋تاریخ تولد : ۱۳۶۳/۰۶/۱۹ - محمودآباد🇮🇷 ⚘دین و مذهب : اسلام ، شیعه 🦋وضعیت تأهل : متأهل ⚘شـغل : پاسدار 🦋ملّیـت : ایرانی ⚘تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۹/۲۹ - حلب🇸🇾 🦋مزار : مازندران-گلزار شهدای روستای زنگی کلا علیا محمودآباد ....🕊🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃در جاده انتظار نشسته ام و روز های هفته را به لحظه های بی تابی قسم دادم تا خبری از یوسف گمگشته دهند اما خبری نشد. غم های عالم بر دلم سنگینی می کند و بغض هایم به پشواز جمعه ای دیگر می رود. خوش به حال آنان که عشق امام زمان وجودشان را لبریز کرد و توانستند روی ماه امامشان را ببینند. 🍃در دست نوشته های هایی که بعد از شهادت اسماعیل خانزاده پیدا شده بود جایی نوشته بود در شب یازدهم ماه رمضان را دیدم. آه که غبطه خوردم حسرت بر دلم نشست یا صاحب الزمان ذکر لبانم شد و از روسیاهی خودم شرمنده شدم... 🍃دیدار یوسف زهرا هم لیاقت میخواهد، مثل اسماعیل باید پاک بود، عاشق بود. پاسدار بود تا امام زمان دعایت کند و عاقبت بخیری ات با شهادت  امضا شود... 🍃او رفت و دخترش ماند و یک دنیا دلتنگی که کمی از آن را با آغوش گرفتن سنگ مزار پدر شریک شد اما دخترها بابایی اند و بی تابی های یک دختر را فقط پدر می تواند آرام کند. دلم شکست برای  رقیه سه ساله که بی تابی هایش را با خرابه شریک شد و غم سر بریده پدر سبب شد جان دهد. 🍃آن روزها حاج قاسم بود و نرگس های  جامانده از شهدا با دیدنش گریه می کردند و آرام میشدند. آه که داغ دلم تازه شد. چقدر جمعه ها دلگیر تر شدند؛ غم نبود سردار، محرومیت از دیدار امام زمان، باتلاق گناه... 🍃آقا اسماعیل، یار باوفای امام زمان، تولدت مبارک. ما که به جای یار، سربار شدیم  اما شما دعا کنید برای فرج امام غریب💔 ✍نویسنده: منتظر 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۹ آذر ۱۳۹۴ 🕊محل شهادت : سوریه، حلب 🥀مزار شهید : محمود آباد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا........🕊🌸 |💔| حاج‌عباسعلی‌علیـزاده🌺🍃 تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۱۱/۱۴ محل تولد: جویبار تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۹/۲۹ محل شهادت: حلب_سوریه وضعیت تأهل: متأهل_دارای۲فرزند محل مزارشهید: زادگاه‌شهید 👇🌹 ✍...حال که این وصیتنامه رامی‌نویسم عازم منطقه هستم.نمی‌دانستم کجامی‌روم ولی می‌دانستم پایم به حرم اربابم بی‌بی زینب ورقیه جانم می‌رسد.خدای من توشاهدی که بهترین عزیزانم وتمام دنیایم راپس گذاشتم. حالادستم خالی است این هم دنیای من است.پس قبولم کن خدایا. به باور و یقین رسیدم این آخرین سفرو پایان کاراست.به آرزویم خواهم رسیدالبته که شهادت آرزوست بلکه هدف دفاع ازحریم وندای لبیک یا زینب است وشرمنده وشرمسارم که فقط قطره خون ناچیزم رافدای آرمان‌های انقلاب اسلامی و حضرت امام خامنه‌ای وشهدای وطنم می‌نمایم. ....🕊🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•••|🥀••• ✍...شهید درعملیات فتح المبین دچارجراحت شدو به درجه‌ی جانبازی نائل آمد.درسال۶۵به سنت حسنه ازدواج تن دادکه حاصل آن،دو فرزندبه نام‌های مهدی(سینا)وفاطمه(ندا)بود.درمردادماه همین سال،لباس سبزسپاه رابرتن کردوبه عضویت این نهاددرآمد وسپس چهارماه تمام،آموزش سخت چریکی،اصول وتاکتیک جنگ‌های نامنظم وآموزش جنگ‌های شهری رادرپادگان غدیراصفهان گذراندکه دربین۳۰۰الی۴۰۰فراگیرِحاضردر دوره موفق شد،جزوهشت نفری باشدکه به سلامت ازآن آزمون دشوارونفس‌گیربیرون بیایدومجوز حضوررا اخذکند. بعدازپایان دوره آموزشی،واردقرارگاه رمضان-مستقردرکرمانشاه-شدودرواحدطرح وعملیات،به‌عنوان یکی ازمسوولین یگان پدافندی قرارگاه،صحنه‌های زیبایی ازحماسه ومقاومت راخلق کرد.حضوراودراین قرارگاه،مُقارن باعزیمتش به مناطق مرزی وبرون‌مرزی همچون عراق(اربیل،سلیمانیه،موصل وکرکوک)،سوریه ولبنان شد.  فتح۱،فتح۴،کربلای۱۰،نصر۸،والفجر۱۰(حلبچه)،مرصادو...رامی‌توان ازجمله عملیات‌هایی دانست که عباس درآن حضوربه هم رساندو درهمین ارتباط،درعملیات عاشوراو نیزدر محورچنگوله وهمچنین درمائوت عراق،به شرف جانبازی نائل آمد. معاون ستادقرارگاه فجر،رئیس ستادقرارگاه مقدم درقره داغ نیز بخشی ازمسئولیت‌های شهید علیزاده درطول حضوردر قرارگاه رمضان بود.  مراودات برون‌مرزی-به اقتضای مأموریت‌های محوله ازسوی قرارگاه رمضان-موجب شدتاعباسعلی به زبان عربی وکردی تسلط کافی بیایدو ازآن توانمندی دروقت ضرورت بهره گیرد. پیش ازبازنشستگی،مدت۱۰سال رادرمنطقه مریوان به‌عنوان یکی ازعناصر موثرقرارگاه رمضان وچند سال راهم درتهران برای سپاه قدس به انجام خدمت مشغول بودوسرانجام درسال۸۸بادرجه سرهنگی،لباس بازنشستگی رابرتن کرد. بازمزمه‌ی حضور رزمندگان ایرانی درمقام مستشاردرجبهه مقاومت،تصمیم به حضور درسوریه باهدف مصاف باجریان تکفیری‌ها گرفت. قدرت هماهنگی بافرماندهان بالادست جهت تأمین مایحتاج رزمندگان و نیروهای تیپ(ازجمله دوربین ترمال و انواع خمپاره‌ها)ازجمله ویژگی‌های شهید علیزاده بود؛به‌گونه‌ای که استعداد نیرویی۱۲۰نفره­‌ی اوکه درقالب گروهان بود،به‌واسطه تمایل نیروهای دیگریگان‌ها جهت حضور در گروهان ایشان تا ظرفیت تیپ افزایش یافت.تسلط اوبه زبان عربی موجب برقراری ارتباط یگان‌های نظامی مستقربا مردم مناطق سوریه می‌شد واین خودفرصتی رابرای انتقال فرهنگی دوکشور ونیزصمیمیت میان شهیدعلیزاده و رزمندگان سوری راموجب می‌شد.این صمیمیت تاآنجا عمیق شدکه سوری‌ها بااینکه ایشان ازسادات نبودند،عنوان «سیدعباس»راکه حکایت ازآقایی وبزرگی اوداشت،برای اوبرگزیدند. ازبرجستگی‌های فرازحضورشهید علیزاده درجبهه مقاومت که همواره به‌عنوان رویدادی برجسته در ذهن هم‌رزمان ایشان جای گرفت،به غنیمت گرفتن تانک T55در کنارشهرخلصه است.تاآنجاکه بعداز عنوان عباس،لقب«باز شکاری»رابر اونهادندو سردارحاج قاسم سلیمانی به پاس این شجاعت،انگشتر متبرک به انگشتان حضرت آقارا به ایشان پیشکش کردندکه همینک به یادگارنزد فرزندش سینا باقی است. ...🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📨 🟢شهید مدافع‌حرم ☂از برجستگی‌های فراز حضور شهید علیزاده در جبهه مقاومت که همواره به‌عنوان رویدادی برجسته در ذهن همرزمان وی جای گرفت، به غنیمت‌گرفتن تانک T55 در شهر خلصه بود؛ تا آنجا که لقب «بازِ شکاری» را بر او گذاشتند و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به پاسِ این شجاعت، انگشتر متبرک به انگشتان حضرت آقا را به ایشان پیشکش کرد. ☂همچنین تسلط عباسعلی به زبان عربی موجب برقراری ارتباط یگان‌های نظامی مستقر با مردم مناطق سوریه می‌شد و این خود، فرصتی را برای انتقال فرهنگی دو کشور و نیز صمیمیّت میان شهید علیزاده و رزمندگان سوری را موجب می‌شد. این صمیمیت تا آنجا عمیق شد که سوری‌ها با اینکه ایشان از سادات نبودند اما عنوان «سیدعباس» را که حکایت از آقایی و بزرگی عباسعلی داشت، برای او برگزیدند. 🌸 🌸🌼🌺 🌸🌼🌺🌼🌸 🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید متولد ۱۳۶۳ شهادت ۱۳۹۴ یادگاران شهید : خانم خانم @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
:👇 💕 زندگی من و عبدالمهدی از یک كتاب آغاز شد. بهتر است اینطور بگویم كه سرآغاز زندگی و وصلت ما، یک بود. من مدتی از طریق كتابی به نام «» با زندگی و خاطرات شهید سیدمجتبی علمدار آشنا شده بودم. هرچه می‌گذشت بیشتر با این شهید اخت می‌گرفتم و روز به روز علاقه بیشتری نسبت به آن پیدا می‌كردم. چند از این شهید در كتاب نوشته شده بود كه تاثیر زیادی بر روی زندگی من گذاشت و من را تحت تاثیر قرار داد. تمام زندگی‌ام به واسطه این شهید تغییر كرده بود، آنقدر كه متوسل شدم به شهید علمدار و از ایشان خواستم اگر قرار است روزی مردی وارد زندگی من شود و شریک زندگی ام باشد 👈 كسی باشد كه اخلاق و رفتار و ایمانش مثل شما باشد. سرباز امام زمان باشد و مومن و باتقوا.👉 من دقیقا از شهید عملدار یک نفر مثل خودش را خواستم. آن زمان من دانش‌آموز سال آخر دبیرستان بودم.🙈 تا زمانیكه یک شب خواب شهید علمدار را دیدم خواب دیدم شهید علمدار وارد كوچه ما شدند و همراهشان آقای جوان دیگری است. دوشادوش هم به سمت من آمدند. وقتی نزدیک من شدند با دست روی شانه آن جوان زدند و گفتند: «این جوان همان كسی است كه شما از ما درخواست كردید و متوسل به امام زمان(عج) شدید.» چهره آن جوان خیلی خوب هم توی ذهنم ماند. 😊 ابتدا خواب را جدی نگرفتم،هرچند آرامش عجیبی به من داد. چندروز بعد مادرم خوابی تقریبا با مضمون خواب من دید. وقتی برایم تعریف كرد انگار خواب خودم برایم بیشتر ملموس شد.. اما ماجرای ازدواج..🔻 غریبه بودند. دوست شوهر خواهرم بود و ایشان معرف این وصلت بودند. شب خواستگاری وقتی عبدالمهدی با خانواده‌اش وارد خانه ما شد، همان لحظه اول كه نگاهم به نگاهش افتاد، بی اختیار آن خواب جلوی چشمانم مرور شد و زانوهایم شروع به لرزیدن كرد. 👈عبدالمهدی همان جوانی بود كه شهید علمدار در خواب به من نشان داده بودند... همان شب وقتی برای صحبت داخل اتاق رفتیم، به ایشان گفتم من شما را قبلا دیده‌ام. با تعجب پرسیدند:«كی و كجا؟» وقتی خوابم را برایشان تعریف كردم، اشک از چشمانش سرازیر شد و گفت: "من دو روز پیش خانه شهید سیدمجتبی علمدار بودم"😥 بعد شروع كرد ماجرای رفتن به خانه شهید را برایم تعریف كند : چند روز قبل از اینكه آقا عبدالمهدی به خانه ما بیاید با جمعی از دوستانش برای زیارت مزار و دیدار با مادر ایشان راهی مازندران می‌شوند. وقتی به خانه شهید می‌رسند تا لحظاتی را مهمان خانه آنها باشند، می بینند درِ خانه باز است و كوچه آب پاشی شده و بوی اسفند همه جا را برداشته است. باخودشان می‌گویند حتما مهمانی قرار است برایشان بیاید یا مسافری از مكه یا كربلا دارند. تصمیم می گیرند داخل خانه نروند و برگردند، اما برخی دوستانشان می‌گویند این همه راه آمدیم، حیف است داخل خانه نرویم و حداقل برای چند دقیقه هم که شده به دیدار مادر شهید برویم. در خانه را كه می زنند مادر شهید علمدار به استقبال آنها می‌آید. وقتی می گویند ما از راه دور آمده ایم، اما انگار بدموقع است، مادر شهید شروع به گریه می‌كند 😭و می‌گوید: «اتفاقا منتظرتان بودیم.» «ما امروز راهی سفر مشهد بودیم، اما دیشب پسرم به خوابم آمد و از من خواست سفرمان را یک روز به تاخیر بیندازیم، چون قرار است امروز از راه دور، جمعی به خانه ما بیایند. من خوشحال شدم كه قرار است امروز میزبان مهمانان پسرم باشم و برای همین صبح زود خانه را مرتب و حیاط و كوچه را جارو كردم و منتظر مهمانان سید مجتبی بودم. 🔸عبدالمهدی می‌گفت وقتی این حرف‌ها را از زبان مادر شهید علمدار شنیدم، حساب دیگری روی سیدمجتبی باز كردم و همان لحظه به ایشان متوسل شدم... ایشان هم از شهید علمدار دقیقا همانی را خواسته بود كه من طلب كرده بودم. همسر خوبی كه عاقبت به خیرشان كند! ‌ 🔸عبدالمهدی گفت: «من یک سرباز ساده‌ام. دوست دارم همسرم هم ساده باشد و ساده زندگی کند و انتظار و توقع بیجایی از من نداشته باشد.» من هم در جوابش گفتم: «من ایمان تو و تقوایت را می‌خواهم. همین ها کافی هستند. مال دنیا برای من هیچ است!خیالتان راحت باشد. 🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀شهید علی چیت سازیان🥀 نام پدر: ناصر محل تولد: همدان تاریخ تولد: ۱۳۴۱/۹/۲۰ تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۹/۴ محل شهادت: ماموت عراق نحوه شهادت: در حین انجام ماموریت گشت شناسایی به درجه رفیع شهادت نائل شدند سن شهادت: ۲۵ درعملیات مسلم بن عقیل با اینکه بیش از۱۷ سال سن نداشت ۱۴۰ نفر از نیروهای بعثی را که به اسارت رزمندگان اسلام در آمده بودند از داخل خاک عراق به پشت جبهه انتقال داد و شهامت و شجاعت خود را به اثبات رساند. تیزهوشی و قدرت تصمیم گیری فوق‌العاده او درعملیات باعث شده بود که فرماندهی لشکرانصارالحسین (ع) بگوید :«با وجود علی بسیاری از مشکلات عملیاتی ما حل می شود». وقتی در عملیاتی تمام نیروهایش شهید شدند و تنها مجبور به عقب‌نشینی شد در مسیر به گروهانی از صدامیان برخورد کرد. با شهامت خود را معرفی کرد و گفت: من علی چیت‌سازیان هستم؛، «عقرب زرد». اگر مقاومت کنید تا آخرین گلوله با شما می‌جنگم والا تسلیم شوید و جان به سلامت ببرید.» ایشان تعریف می‌کرد دیده‌بان از دور خبر داد یک گروهان آدم در حال حرکت به سمت ما هستند ولی یک نفر به دور اینها می‌چرخد از نحوه دور زدنش پیداست علی باشد اما صبر کنید نزدیکتر بیایند. نزنید صبر کنید. با نزدیکتر شدن آنها چهره علی نمایان شد.» 💠«کسی می‌تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردارهای نفس خود گیر نکرده باشد.» از سخنان معروف شهید چیت سازیان است که آیت الله خامنه ای در یکی از سخنرانی های خود به آن اشاره داشته‌اند هدیه به ارواح طیبه همه شهدا فاتحه وصلوات 💐💐💐💐💐 ❣❣❣❣❣
🔰خداوند در شب معراج به پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ⚫️ (در قیامت) اولین کسانی که دادگاه محاکمه در موردشان برپا می‌شود حضرت محسن علیه‌السلام و قاتلش هست. سپس در مورد قنفذ؛ پس قنفذ و همراهش را می‌آورند و با تازيانه‏‌اى از آتش آن‌ها را مى‏‌زنند، اگر يكى از اين تازيانه‏‌ها در دريا بيفتد از شرق تا غرب دريا به غليان و جوش درمی‌آید و اگر بر كوه‏‌هاى دنيا بیفتد آن‌ها را ذوب و خاكستر می‌کند. پس با چنین تازيانه‏‌هایی آن‌ها را مى‏‌زنند. 📚 کامل الزیارات باب ۱۰۸، حدیث ۱۱.
🕊 ۱۳۹۴/۹/۲۹ محل‌مزاربهشت‌عباس،دستگرد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💌 🌕شهید مدافع‌حرم ♨️اینم عاقبت تأخیر در نماز صدای اذان را که می‌شنید، دست از کار می‌کشیــــد؛ وضو می‌گرفــــت و بااخــــلاص در درگاه خدایش نمــــاز می‌خواند. نمازخواندنش دیـــدنی بـــود؛ تا به حال کسی را با این حــــال و خلــــوص ندیده بودم😍 یک روز مأموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم؛ کارهایمان که تمام شد، سوار ماشین شدیم. صــــدای اذان را می‌شنیدیم که عبدالحسین گفت: «پیــــاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم و برویــــم!» یکی از دوستان گفت: «تا گردان راه زیادی نیســــت؛ در گــــردان نمازمان را می‌خوانیــــم»🤨 در طول مسیــــر، عبدالحسین دائمــــاً می‌گفت: «اگر در زمــــانِ نماز اول وقت تأخیــــر بیفتد، در تمام کارها تأخیــــر میُفتد!» یکهــــو برای ماشین اتفاقی افتاد و بدلیل آن مشکل، توقّف کردیم. عبدالحسین خنده‌ای کرد و گفت: «اینم عاقبت تأخیــــر در نمــــاز»😏 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💢خاطره‌ای از همسرشهید وقتی‌سوریه‌رسیدن‌بامن‌تماس‌گرفتندکه: من رسیدم‌واول‌زیارت‌رفتم.وتا هفته‌آینده نمی‌توانم‌تماس‌بگیرم.ولی‌بازهم‌دلشان‌ تاب‌نمی‌آورد. ویک‌روز‌درمیان‌تماس‌میگرفتندوحال‌من‌وزینب رامی‌پرسیدندتا‌این‌که‌درتاریخ‌۲۷‌آذر برای‌آخرین‌بارازسوریه‌تماس‌گرفتند آن‌روزحال‌‌وهوای‌عجیبی‌داشتنداصلاصدایش باروزهای‌دیگرفرق‌داشت‌؛سراغ‌همه‌رو‌گرفتند ده‌دقیقه‌ای‌بازینب‌حرف‌زدن‌وزینب‌‌به‌ باباش‌‌می‌گفت:بابایی‌پاشوبیادلم‌خیلی‌برات تنگ‌شده‌آخرش‌هم‌گفت بابایی‌من‌دیگه‌عروسک‌نمی‌خواهم‌فقط‌بیاااااا واین‌آخرین‌تماسشان‌بود بعدازتماسشان‌به‌گفته‌ی‌همرزمانشان‌ برای‌عملیات‌‌رفتندودو‌روزبعدازآخرین‌تماسشان درجنوب‌‌حلب‌شهرخانطومان به‌شهادت‌رسیدند...🕊🕊 شهید .....🕊🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📖 : خدایا ؛ در این عُمر نامم عبدالحسیــن ، دانشگاہ امام حسین ، لشڪر 14 امام حسین ، گردان 104 امام حسین ، خـداوندا ، خودت من را در راہ امام حسین قراردادی پس قربانی امام حسین ڪن ! 🥀 🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنگام سفر به سوریه گفت اکنون بحث مرزهای جغرافیایی نیست، بلکه مرزهای در خطر است. 🔻همسر شهید بیان میکند: می دانستم علاقه مند بود شجره صالحین را در خارج از ایران مثل عراق، پاکستان، لبنان و... پیاده کند. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📚نذر سوریه و دعای مادر یکبار خواست دعایی در حقش بکنم می‌گفت مادر دعایی بکن، خیلی کارم گیر است. هر وقت امتحانی داشت یا مشکلی داشت از من می‌خواست که دعایش کنم. سریع روضه پنج تن نذر کردم. همان اوایلی بود که قرار شد به سوریه برود. یک بار از محل کارش تلفنی باهم صحبت می‌کردیم. پرسیدم حمید مشکلت حل شد؟ گفت آره دستت درد نکند. گفتم من یک روضه پنج تن نذر کردم. با خنده‌ای از ته دل جواب داد دستت درد نکند اگر بدانی چه حاجتی داشتم بعد رو کرد به همکارانش و گفت اگر بدانید چه شده مادرم نذر کرده بروم سوریه! 🌷 /۹/۲۹ 🕊🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی اوقات شرایط طوری رقم می خورد که بچه ها مجبورند، خیلی زودتر از موعدشان بزرگ شوند؛ چون بار مسئولیت پدر را بر دوششان احساس می کنند. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 در روز شهـادت بـرادرم ... ایشان با یک بلـدِ راه همراه مےشوند . هدف ، خانـه ای در بالای تپہ بـود ، بہ گفتہ بلدچی نقطه‌ای استـراتژیڪ بود ڪہ نبایـد سقـوط می‌کرد. با وجود ڪمبود آب و غـذا و مهمات، امیر و ۴نفر دیگر به بالای تپه بسمت خانہ رفتند. حقیقتا امیـر آدم پای ڪاری بـود. به محض ورود بہ حیاط خانہ، نفر جلوی امیر از ناحیه قلب مورد هدف تڪ تیراندازهای تروریست تڪفیـری قرار مے ‌گیـرد و زمین مے ‌خورد. همرزم امیـر زنـده می ماند و امیـربرخلاف توصیه‌های همرزمانش مبنے بر خطرناڪ بودن موقعیت بہ ڪمڪ همرزم خود رفتہ و اورا از تیررس تڪ‌تیراندازهای تڪفیری نجات می ‌دهد کہ در این کار خود او از ناحیه سر مورد هدف تک‌تیرانداز تکفیری قرار میگیرد و دچـار جراحت سطحی می‌شود ، در ادامہ ، تڪفیری‌ها از سہ طرف بہ خانہ حملـہ ور مے ‌شـوند و امیر به تنهایی از یڪ اتاق بدون پنجره ، یڪ طرف را پوشـش می ‌دهد .. بہ گفتہ شاهدان عینی ، امیر با خواندن رجزهایی همچون «نحـن حیـدریه نحن قوّه حیـدریه ، نحـن شیـعہ علی ابـن ابی طالب» بالغ بر ۳۴ نفر از تکفیری ها را به هلاڪت می رسانـد ... تا اینڪه تکفیری ‌ها به پشت درب اتاق سنگر ایشان می‌رسند و یڪ نارنجڪ به داخل اتاق پرتاب می ‌ڪنند ولی امیـر نارنجک اول را به سمت خود تروریست‌ها باز پرتاب می‌ڪند. اما با انفجـار نارنجڪ دوم، ایشان به درجہ رفیع شهادت و آرزوی خود نائل می‌آیـد. ✍ راوی : ‌برادر شهیـد .....🕊🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
شهیدی که 34 داعشی را لت و پار کرد 🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍁شهیدی که هر روز پای مادرش را میبوسید 🌹به یاد شهید مدافع حرم 🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*به نقل ازيك فرمانده درحلب* . . به سید گفت چند تا نیرو زبده بهم بده اونم گفت برو پیش سیاوشی باهاش صحبت کن نیروی خوبیه , رفت سراغش گفت بیا کمکمون خیلی نیاز به کمک داریم و دست تنهام,کم حرف بود وبا حیا ,سینه ستبر , قامت استوار , چهره نورانی ،مبهوتش شده بودم , قند تو دلم آب شده بود ,اگه قبول کنه و بیاد چی میشه یگان و زیرورو میکنه تو جوابم گفت بزا فکر کنم جوابش رو با شهادتش داد اون از قبل فکراشو کرده بود. 🌹 ...🕊🕊🌹🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
وقٺے پیڪر را آوردند، همسرش مبهوٺ؛ دسٺ نوازش به رویش ڪشید و اشڪ چشمان شهید سیاوشے پاسخے شد براے وداع... 💠 خاطرات شهدا براي امير، غريبه و آشنا فرقي نداشت. او با همه مهربان بود. يكبار داخل ماشين امير نشسته بوديم و غذا مي‌خورديم كه كودك فال‌فروشي به شيشه زد. امير شيشه را پايين داد و پرسيد كه غذا خورده اي؟ و كودك فال فروش جواب داد نه. امير غذاي خود را نصفه گذاشت و رفت تا براي كودك فال فروش از همان رستوران غذا بخرد. كودك فال فروش وقتي همراه امير از رستوران برمي‌گشت ، مي‌خنديد و حسابي خوشحال بود... به روایت همسر 🌹شهید مدافع حرم امیر سیاوشی🌹 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات   💐اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💐 •┈┈••✾•🍃🌸🌼🌸🍃•✾••┈┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم