eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
جـٰان‌ خۅد❣ در ره‌ اۅلـٰاد علۍ🍃 مۍبـٰازیم😌 همچۅ مـٰالڪ‌😎 بہ‌عدُۅـان‌ علۍ🤨 مۍتـٰازیم👊 ⌡ عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸 ↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چطور است  که حتی غصه‌ی نبودنت قشنگ تر از بودن بقیه‌ است.....؟!! @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
{ و الصُّبحِ اذا تَنَفّس... } حضرت عشق سلام🌷💚 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
حریمـت قبـله ی جانسـت و چشمـت قبـله ی دلـها .. |سردارقلبم❤️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
بخشی از وصیتنامه شهید: خدایا من آن بنده توام که روزی قابل ذکر نبودم و تو با عنایت خودت مرا بوجود آوردی و با ایمانی که به من دادی بر من بزرگواری کردی، با نعتمهای بیشمار بر من تفضل کردی. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ (شهیدی که در روز تولدش هدیه داد) مدتی بود احوال روحی مناسبی نداشتم، تا اینکه پیکر مطهر شهید کیهانی را به شهر آوردند و اندکی بغض و ناراحتی هایم را فراموش کردم و در حال و هوایی معنوی به سر می بردم... چند روز بعد بواسطه نوع شغلم، از من دعوت کردند تا در برنامه شب خاطره شهید قربانی که به مناسبت سالروز تولد ایشان یعنی ۲۰ آبان قرار بود برگزار شود، همکاری کنم...من با مشکلات مالی فراوان و البته وضعیت نابسامان، اقدام به ازدواج کردم و ضمن توکل به خدا، به وام ازدواج دلخوش بودم تا بوسیله آن بتوانم زندگی‌ام را زودتر شروع کنم... دوستان و اقوامی که بعد از من ازدواج کرده بودند، توانستند وام خود را دریافت کنند، ولی من پس از حدود ۶ ماه! همچنان در نوبت دریافت وام بودم و روند دریافت وام ازدواجم با مشکل مواجه شده بود!!.. با شنیدن برخی از داستان های شگفت انگیز دوران مدیریت شهید قربانی در بانک انصار از زبان دوستان، خیلی غصه میخوردم که ای کاش  شهید قربانی الآن هم بود و او را میشناختم  و با گفتن شرایطم به وی آن شاءلله زودتر وامم را میگرفتم. ولی افسوس...تا اینکه از شدت بغض، گریه ام گرفت و نام شهید را به زبان آوردم، نه برای خودم، بلکه از نهایت محبتم نسبت به این شهید که چرا این بزرگوار را زیارت نکردم...در روزهایی که مشغول همکاری با خانواده شهید جهت برگزاری شب خاطره حاج قربان بودم به فرزند ایشان هم گفتم که ای کاش شهید حضور داشت و به من کمک میکرد تا زودتر وام ازدواجم رابگیرم و مشکلم حل شود...وقتی که برای آمدن به مراسم حاجی به دنبال همسرم رفتم تا با هم به محل برگزاری مراسم بیاییم، همسرم با خوشحالی به من گفت که از بانک تماس گرفتند و گفته اند که برای دریافت وام به بانک مراجعه کنید !!.. واقعاً فکر نمی‌کردم که خدا به برکت شهید قربانی به این شکل و با این سرعت به من کمک کند و این شهید عزیز در روز تولدش این چنین هدیه ای به من بدهد.               «شهداء زنده اند...» دوستدار حاج قربان ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸    🔸   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ وقتی خدایی بشوی همه چیزت رنگ و بوی آسمان می گیرد. من کان لله کان الله له... تو برای خدا باشی خدا هم رفیقت می شود، شفیقت می شود، عاشقت می شود و شهیدت می کند...تصویری از محل نبرد و جهاد حاج علی را دیدم. میز مدیریتش که برای او هیچ فرقی با لباس غواصی گردان حمزه و بیسیم مش حمید صالح نژاد ( فرمانده شهید گردان ) نداشت. رنگ نباخته بود. هرکجا پا می گذاشت به فضا رنگ و بو می داد و تو این را از چفیه و سجاده اتاقش که نه بلکه از تلاش و کوشش و مجاهدت هایش در عرصه مدیریت می فهمی! حتي درب و ديوار و ميز و صندلي اتاق هم دل تنگ هستند...صدايت هنوز در فضاي اتاق طنين انداز است... مگر نه اینکه آن نخل خشکیده که پیامبر رحمت به آن تکیه می داد پس از مدتی که برای ایشان منبری ساختند و بدان نخل تکیه نزد، از فراق پیامبر ناله می کرد... بر من خرده مگیرید که آن نبی بود و تو چرا قیاس می کنی... برویم مقام شهید را بخوانیم و بفهمیم... آن هم شهیدی که یک شبه طی طریق نکرده بلکه ده ها سال به روش و منش پیامبر اعظم عمل نموده! نگاه میکنم دفتري را كه شايد به اتاق فرماندهي سرداران امروزي شباهت دارد، ولي اينجا اتاق مديري مدبر است كه بعد از دوران دفاع مقدس، مسير جهاد و خدمتگذاري به كشور را انتخاب نمود. دو چیز نظرم را جلب کرد. یکی چفیه و دیگری سجاده.  اولی نماد مبارزه با شیطان بزرگ آمریکا و دومی نماد عبودیت و مناجات با خداست که اگر نباشد، استکبارستیزی مان هم راه به جایی نخواهد برد. ...و این دو نماد عرفان ناب شیعی است که حضرت روح الله احیاگر آن بود و اینان سربازان عصرخمینی اند که پای عهدشان با خامنه ای تا پای جان ایستادند و تاریخ خواهد نوشت آنچه بر یاران مخلص سیدعلی گذشت... این عرفان بر دو محور عبودیت و مناجات از یک طرف و مبارزه بی امان با ستمگران و ظالمان از طرف دیگر استوار است. نمونه کامل این عرفان، مولای متقیان امیرالمؤمنین علی (علی علیه السلام) است که هم در شب زنده داری و مناجات عارفانه و هم در جهاد و مبارزه با کفار و مشرکان، گوی سبقت را از همه ی بشریت ربوده بود . قربانی، قربانی شد تا یک راه روشن را ترسیم کند. راهی که از یک سو عبودیت را در سرچشمه دارد و در ادامه با ظلم ستیزی استمرار پیدا می کند و استقامت بر این دو چنان دشوار است که فرد را به عالی ترین مقام یعنی "شهادت" می رساند...و چه دقیق اشاره فرمودند استاد عالي قدر پناهيان: ما در جامعه به مديران با تقوایی همانند شهيد قرباني نياز داريم تا مشكلات حل شود... ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
محل کار ⚜🕊🌸🔸🔸⚜ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ به زیارت ام المصائب رفته بودم تا عقده دل باز کنم...رفته بودم خدمت خانم زینب تا از آنچه در این دو ماه بر من گذشته حرف بزنم، دو ماهی که از رفتن پر افتخار حاجی می گذرد، میخواستم به خانم بگویم از تنهایی هایم، از رنجهایم، از چشم انتظاری هایم، از بغض های فرو خورده ام،از دل پر غصه ام، از حرف هایی که میخواستم بعد از ۵۰ روز انتظار به حاجی بگویم، از شبهای پریشانیم واحساس غربت بعد از رفتن حاجی، اما...بمیرم برای غریبی تو خانم، ای وای از مظلومیت تو ای بانوی صبر، واویلا از عقده های دل تو در روز عاشورا، دل ها بسوزد برای آن لحظه ای که بالای قتلگاه بودی ای ام المصائب...ای کاش هرگز روزگار، اسیری تو را نمی دید یا ز ینب...چطور می شود حس کرد رنجی که آن روز کشیدی، ای کوه صبر...و الآن و در این زمان بیش از گذشته مظلوم و غریبی و دور از وطن تنها‌...نه نه هرگز تو را تنها نخواهند گذاشت و تنها نخواهیم گذاشت...با فرستادن پاره های تن خود، با راهی کردن نور چشمانمان و امید و آرزوهایمان که همه فدای تو خانم جان و فدای غریبی دوباره ات، چه بگویم برای تو خانم که تو ام المصائبی...پاره های تن خود را می فرستیم برای نوکری تا جانشان را فدای حفظ حرم تو کنند، چه توفیقی از این بالاتر...کنار ضریح مطهرت فریاد سر دادم؛ یا زینب، حاجی، عزیزترین، گرانبهاترین و با ارزش ترین چیزی بود که داشتم...خانم فدای تو... شریک سال های سال زندگی ام را به رسم هدیه خدمتت دادم؛ خانم جان منت بگذار بر من و قبول کن...ای کوه صبر، سه یادگار از زندگی سراسر عشقم با حاجی دارم، خانم فدای تو...در حَرمت از آنها دل کَندم و به شما خاندان کرامت بخشیدم، برگه سبزی ست تحفه درویش... بی بی جان دعا کن برای ما، دعا کن خداوند متعال همچنان به خانواده ما نعمت شهادت در راه خدا را عنایت کند و این نعمت را از ما نگیرد.... بانو سپاس ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم