eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
300 دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🕊 قسمت 9⃣1⃣2⃣ تا این جمله را گفت تکان خوردم. با خودم‌ گفتم: « چکار داری می کنی فرزانه؟ تو که نمی‌خواستی از زن های نفرین شده روزگار باشی پس چرا حالا داری دل همسرتو می‌لرزونی؟ » نگاهم را به نگاهش دوختم و به آرامی دستم را از دستش کشیدم و گفتم: « حمید خیلی سخته. من‌ بدون تو روزم‌ شب نمی شه ولی نمی خوام بازیگر شیطان باشم. تو رو به امام‌ زمان (عج) می سپارم. دعا می‌کنم همه عاقبت بخیر بشیم. » لبخند روی لب هایش نشست. لبخندی که مرهم دل زخمی ام بود.‌ کاش می توانستم این لبخند را قاب کنم و به دیوار بزنم و تا همیشه نگاهش کنم تا ایمانم از سختی روزگار متزلزل نشود. این حرف ها هم حمید را آرام کرد و هم‌ وجود متلاطم مرا به ساحل آرامش رساند. گفت: « یادت رفته تو بهترین روز زندگیمون برای شهادتم دعا کردی؟ » پرسیدم: « چطور؟ روزهایی که پیش تو بودم همه قشنگ بوده. کدوم روز منظورته؟ » گفت: « یادته سر سفره عقد بهت گفتم دعا کن آرزوی من برآورده بشه، من همون جا از خدا خواستم زودتر شهید بشم. تو هم از خدا خواستی دعای من هر چی که هست مستجاب بشه. » شبیه کسی که سوار ماشین زمان شده باشد ذهنم به لحظات عقدمان پر کشید. روزی که حمید شناسنامه اش را جا گذاشته بود، خیلی دیر رسید. ولی حالا خیلی زود می‌خواست برود! باید خوشحال می بودم یا ناراحت؟ برای نبودنش پیش خودم دعا کرده بودم یا برای جدایی و اسمانی شدنش؟ ⬅️ ادامه دارد.... با روایت: همسرشهید ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🕊 قسمت 0⃣2⃣2⃣ شام را که خوردیم گفتم: « عزیزم خسته ای برو دوش بگیر. » در تمام دقایقی که حمید مشغول استحمام بود به جمله اش فکر می کردم. جمله ای که من را زیر و رو کرده بود. با خدا معامله کرده‌ام. دیگر نمی خواستم دل کسی که قرار است برای دفاع از حرم برود را بلرزانم. اراده کردم محکم تر باشم. حمید با حوله آبی رنگ که کلاهش را هم‌گذاشته بود زیر اپن نشست. طبق قراری که با خودم گذاشته بودم برگه A4 آوردم. گفتم: « آقا شما که معلوم‌نیست کی اعزام بشی، شاید همین فردا رفتی، الان سر حوصله چند خطی به عنوان وصیت نامه بنویس. » قرار شد در دو برگه جدا از هم دو وصیت نامه بنویسد. یک وصیت نامه عمومی برای دوستان، همکاران و مردمی که بعدا بخوانند، یکی هم وصیت نامه خصوصی برای من، پدر و مادرهایمان، برادرها، خواهرها و اقوام‌ نزدیک. شروع کرد به نوشتن. دست به قلم خوبی داشت. چون تازه دوش گرفته بود آب از سر و صورتش روی برگه ها می چکید. گفتم: « حمید تو رو خدا روان بنویس، زیاد پیچیدش نکن. خودمونی بنویس تا همه بتونن راحت بخونن. » سرش را از روی برگه بلند کرد و خندید بعد هم به شوخی گفت: « اتفاقا می خوام آن قدر سخت بنویسم که روی تو کم بشه! چون خیلی ادعای سواد می کنی. » وصیت نامه را بدون پاکنویس کردن خیلی روان و بدون غلط نوشت. یک صفحه کامل شد دست نوشته اش را به من داد و گفت « بخون ببین چه جوریه؟ » ⬅️ ادامه دارد.... با روایت: همسرشهید ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆 فقط ۴ روز تا سالروز میلاد حضرت مهدی علیه السلام باقی مانده است... 🔸ث: ثروت بعضی از سرمایه ها ناملموسند اما از هر سرمایه ملموسی ارزنده ترند. مثل دوستی و رفاقت با تو که ارزشمندترین دارایی و ثروت من است. ✳️الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابیطالب و الائمه المعصومین من ولده سپاس خدا را که ما را از کسانی قرار داد که به ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام و اهل بیت او تمسک جسته اند 📚 اقبال الاعمال، سید بن طاووس @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
روزشمار نیمه شعبان ۴ روز مانده تا میلاد امام زمان علیه السلام @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
4️⃣روز تا میلاد مولای مهربان، امام زمان علیه السلام باقی مانده است... 💠بشارت به امام زمان علیه السلام در روایات 💫عَن غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيم‏ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَنْ أَنْكَرَ الْقَائِمَ مِنْ وُلْدِي فَقَدْ أَنْكَرَنِي غیاث بن ابراهیم از امام صادق عليه السّلام و او از پدر و اجدادش روايت كند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: كسى كه قائم از فرزندان مرا انكار كند مرا انكار كرده است. 📚كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج‏2 ؛ ص412 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزشمار نیمه شعبان 4 روز مانده تا میلاد امام زمان علیه السلام @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎉 4 روز مانده تا میلاد امام زمان علیه السلام @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۲ اسفند ماه سالروز شهادت مدافع حرم " " گرامی باد. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍ . 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 📨 🌹شهید مدافع حرم 💙همسر شهید نقل می‌کند: آقا حجت رسمش بود قبل هر سفر، پسرم، محسن رو صدا میزد و بهش وصیت می‌کرد. محسن هم آروم فقط گوش می‌کرد و رنگ از چهره‌اش می‌پرید. من که می‌دیدم بچه‌ام داره بی‌حال میشه، سریع می‌پریدم وسط بحث و می‌گفتم: نترس محسن جان! بابات بادمجان بَمه، آفت نداره! ❤️بعد نگاه معنی‌داری به آقا حجت که دلِ بچه رو آب نکن. شب آخر هم محسن رو صدا زد، وصیت کرد، محسن رنگش پرید ولی این بار نتونستم برم بین بحثشون فقط اشک! 💙آقا حجت که اشکامو دید، خودش بحثو عوض کرد؛ محکم زد پشت محسن و گفت: پاشو برو کاغذ و خودکار بیار! کاغذ و خودکار رو از محسن گرفت و رفت تو اتاق؛ در رو بست و بلند گفت: کسی نیاد تو اتاق! ❤️من هم مشغول بستن ساک؛ البته ساک که نه، آخه آقاحجت حتی اگه مدت طولانی هم قصد سفر داشت، کوله‌بارش یه کیف کوچیک بود. همیشه کوله‌بارش سبک بود. سبک‌بار و سبک‌بال آماده پرواز! 💙چندبار برای برداشتن وسیله وارد اتاق شدم. هربار آقا حجت دودستی روی برگه خوابید و از زیر عینک نگاهی کرد. گفتم: باور کن نگاه نمی‌کنم، وسیله میخوام برای سفرت. ❤️آقاحجت گفت: میدونی که فقط وسیله‌های ضروری. گفتم :چَشم! فقط میشه یه‌کم از بادامهای باغ‌مون رو برات بزارم؟ خندید گفت: باشه فقط کم! نوشتن وصیت‌نامه تموم شد. آقاحجت کاغذ رو تا کرد و داد دست من و گفت: اگر خودم اومدم که هیچ، اگه خبر شهادتم اومد، این برای شماست. 💙پیراهنش رو اُتو زدم. همون پیراهن دکمه گره‌ای که تو آخرین سلفی تنش بود. آقا حجت گفت: خانم این دکمه‌هاش اذیت میکنه. گفتم: بشین درستش کنم. نشست و گره دکمه‌های پیراهنش رو محکم کردم. شاید این بهانه‌ای بود تا تنها افتخار زندگیم رو ثبت کنم و سرَم بالا باشه و بگم خودم آقاحجت رو راهی کردم. ❤️کیفش آماده بود. آب و قرآن آماده. اما آقاحجت بی‌قرار! ای کاش لحظه‌های آخرِ دیدارمان، چشمانم پُر نبود از اشک تا آخرین تصویر تو، این گونه تار و نَم‌دار در ذهنم ثبت نمی‌شد. 💐هدیه به روح مطهر شهید صلوات اللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهید مدافع حرمی که در حرم حضرت زینب علیهاالسلام به آرزویش رسید... 🎙روایت همرزم شهید 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم