eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ پیامِ #شهید سیدعلی موسوی(استان اصفهان) 🔹مواظبِ زبانِ خود باشید، از قضاوتِ بیجا بپرهیزید که رسول خدا(ص) فرمود: کسی که بدونِ علم و آگاهی در موردی اظهارِ نظر کند، ملائکه‌یِ آسمان و زمین او را لعن خواهند کرد. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گزارش لحظه به لحظه از شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
✍گزارش لحظه به لحظه از #شهادت_حضرت_زهرا(س) قسمت اول 💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠 #یا_رسول الله
قسمت های ۱ تا ۵ گزارش خواندنی و جذاب از روزهای قبل از شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها
✍ گزارش لحظه به لحظه از (س) قسمت ششم 💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠 عمر گفت: «اگر علی برای بیعت نیاید هیزم می آورم و این خانه را بر سر اهل آن به آتش می کشم و هر کس در آن باشد می سوزانم.» (س) فرمود: « ای عمر، ما را با تو چه کار است؟ چرا ما را با مصیبتی که در آن هستیم رها نمی کنی؟ » عمر گفت: « در را باز کن و گرنه خانه شما را به آتش می کشم. ای فاطمه، هر کسی در خانه است بیرون کن وگرنه خانه را با اهلش می سوزانم. » فرمود: « آیا خانه را بر سر فرزندان على و من آتش می زنی؟ » عمر گفت: « آری به خدا قسم! مگر آنکه بیرون بیاید و بیعت کند. » فرمود: «وای بر تو! این چه جرأتی است که بر خدا و رسولش پیدا کرده ای؟ آیا می خواهی نسل او را قطع کنی و نور خدا را خاموش نمایی، در حالی که خداوند نور خویش را به سرانجام خواهد رساند؟ » عمر گفت: « بس کن ای فاطمه! اکنون نه محمد حاضر است و نه ملائکه، امر و نهی و منعی از سوی خدا می آورند! علی نیز همانند بقیه مسلمانان است. اکنون یکی را انتخاب کن که یا او برای بیعت با ابوبکر بیرون بیاید و یا خانه شما را به آتش بکشم. » حضرت زهرا سلام الله علیها در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود به درگاه خداوند عرضه داشت: « خدایا، نزد تو شکایت می کنیم از فقدان پیامبر و فرستاده و منتخب تو... خدایا، از این امت شکایت می کنم که بعد از پیامبر کافر شده اند. حق ما را غصب کرده اند و حرمت پیامبر را مراعات نمی کنند. » عمر گفت: « ای فاطمه، این سخنان زنانه را تمام کن... » حضرت فرمود: « ای عمر، آیا از غضب خدا نمی ترسی که می خواهی بدون اجازه من وارد خانه ام شوی؛ اینجا خانه رسالت و محل نزول جبرئیل امین و ملائکه مقرب است. حیا کن و از این کارهای پست دوری نما. » ؟ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✍ گزارش لحظه به لحظه از (س) قسمت هفتم 💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠 و حضرت و فرزندانشان در خانه بودند که عمر فریاد زد: « خانه فاطمه را با هر کسی که در آن است آتش بزنید! » با شنیدن این صدا حضرت زهرا از پشت در فرمود: « پدرجان، یا رسول الله، پس از تو از سوی پسر خَطّاب (عمر) و پسر ابی قُحافه (ابوبکر) چه مصیبت هایی به من می رسد. ای عمر، ای دشمن خدا و پیامبر، لعنت خدا بر تو باد. » با شنیدن صدای حضرت، عده ای گریه کنان از خانه فاطمه دور شدند. در حالی که همه ناباورانه نگاه می کردند و انتظار چنین کاری را نداشتند، عمر آتشگیره را به هیزم هایی گرفت که خار مغیلان زیر آنها قرار داده بود و آنها را شعله ور ساخت. با شعله گرفتن هیزم ها، آتش به در خانه سرایت کرد و دود وارد خانه شد، در حالی که حضرت زهرا پشت در نشسته بود. در این حال قُنفذ سعی می کرد در را باز کند تا به داخل خانه هجوم بیاورند. حضرت زهرا برخاست و دو دست خود را بر دو طرف چهار چوب در گذاشت و با تمام بدن خود مانع باز کردن در شد، در حالی که می فرمود: « شما را به حق خدا و پدرم پیامبر قسم می دهم که از ما دست بردارید و باز گردید! » با آتش گرفتن در، باز کردن آن آسانتر شده بود؛ ولی حضرت زهرا همچنان در را محکم گرفته بود تا باز نشود. در این حال عمر، تازیانه ای از قنفذ گرفت و آماده هجوم به خانه شد. کم کم آتش به این سوی در خانه رسید در حالی که شعله می کشید و حرارت آن بر بدن و صورت حضرت زهرا می خورد. در آن لحظه ناگهان عمر چنان با لگد به در نیم سوخته زد که آن را از جا کند و شکست! پیش از آنکه حضرت زهرا بتواند کنار برود، در با تمام سنگینی بر روی آن حضرت افتاد. در این حال فاطمه بین در و دیوار قرار گرفت و بر همه بدن آن حضرت آسیب رسید.... ؟ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✍ گزارش لحظه به لحظه از (س) قسمت هشتم 💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠 با شکستن در، عمر بی محابا وارد خانه شد و در حالی که حضرت زهرا بین در و دیوار بود، بار دیگر با محکم ترین لگد به در زد. سپس چنان در را بر روی حضرت زهرا فشار داد که نزدیک بود روح از تن آن حضرت خارج شود! در، شعله گرفته با ضرب لگد بر صورت و سینه و پهلوی صدیقه کبری برخورد کرد و میخ در بر سینه حضرت فرو رفت و خون جاری شد. همچنین فشار شدیدی بر سینه آن حضرت وارد شد به گونه ای که یکی از استخوان های سینه اش را شکست و صدای ناله اش بلند شد. فشار در بر بدن حضرت زهرا به حدی بود که در همان لحظه، حضرت محسن در رحم مادر به شهادت رسید. در اثر این ضربات، حضرت زهرا با صورت بر زمین افتاد در حالی که آتش همچنان زبانه می کشید! در آن حال حضرت، صیحه ای زد که هر کس شنید گمان کرد مدینه زیر و رو شد و فرمود: « ابتا، یا رسول الله، آیا اینگونه با حبیبه و دخترت رفتار می کنند؟ آه، ای فضه، مرا دریاب! به خدا قسم، فرزندی که در رحم داشتم کشتند. » سپس حضرت زهرا از زمین برخاست در حالی که قتل محسن را احساس می کرد و از شدت ضربت در و جراحات به دیوار تکیه داد. ؟ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✍ گزارش لحظه به لحظه از (س) قسمت نهم 💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠 تمام این وقایع در چند لحظه اتفاق افتاد. در همان لحظات امیرالمومنین با چشمانی سرخ از غضب فورا به طرف در خانه آمد. آن حضرت عبای خود را روی همسرش انداخت و او را به سینه چسبانید و با صدای بلند خطاب به فضه فرمود: « ای فضه، نزد بانویت بیا که از فشار و ضربت در، محسنش کشته شد. بدن محسن را در انتهای خانه دفن کن که به جدش رسول خدا ملحق می شود و نزد او شکایت خواهد کرد. » در آن حال حضرت زهرا خواست نفرین کند و از این همه ظلم به درگاه پروردگار استغاثه نماید، ولی امیرالمؤمنین فرمود: « ای دختر پیامبر، به خدا سوگند، اگر نفرین کنی و از خدا بخواهی که اینان را هلاک کند دعای تو را اجابت خواهد نمود و هیچ یک بر روی زمین باقی نخواهند ماند. ای سیدة النساء، بر این مردم رحمت باش و عذاب مخواه. » در این حال فضه آمد و امیرالمؤمنین حضرت زهرا را به او سپرد تا سراغ مهاجمین برود. فضه آن حضرت را از کنار در آتش گرفته به داخل خانه برد تا به حال او رسیدگی کند. سپس اميرالمؤمنين برخاست و خطاب به عمر فرمود: « ای پسر خطاب، وای بر تو از این روز و بعد از این روز و آنچه در ادامه اش می آید. بیرون برو قبل از آنکه شمشیرم را آشکار کنم و این افرادی که تو را حمایت می کنند نابود سازم. » عمر به سرعت از خانه خارج شد و به همراهیانش گفت: « از امر عظیمی نجات پیدا کردم و جنایت هولناکی انجام دادم که بر جان خویش امانی ندارم. این على است که از خانه بیرون می آید و هیچ یک از ما نمی توانیم با او مقابله کنیم! » امیرالمؤمنین به دنبال عمر از خانه بیرون آمد و گریبان او را گرفت و تکانی داد و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و تصمیم به قتل او گرفت، اما سخن پیامبر و وصیت حضرت درباره صبر را به یاد آورد و فرمود: « ای پسر صهاك (عمر)، قسم به خدایی که محمد را به نبوت کرامت داد، اگر نبود پیمانی که از طرف خداوند نوشته شده و عهدی که پیامبر با من نموده می فهمیدی که هرگز نمی توانی داخل خانه ام شوی! » آنگاه عمر را رها کرد و به داخل خانه بازگشت و نزد همسرش آمد تا حال او را جویا شود. ؟ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✍ گزارش لحظه به لحظه از (س) قسمت دهم 💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠 در این میان قنفذ نزد ابوبکر بازگشت و ماجراهای اتفاق افتاده در حمله عمر را به او خبر داد. ابوبکر برای مرحله بعد به قنفذ چنین دستور داد: « برگردید، اگر علی از خانه بیرون آمد دست نگه دارید و گرنه در خانه اش به او هجوم آورید و اگر مانع شد خانه را بر سرشان به آتش بکشید! » قنفذ با گروهی دیگر به خانه هجوم آوردند تا کمکی برای عمر و یاران او باشند و دسته جمعی بر سر حضرت علی ریختند. عده ای با شمشیرهایشان به امیرالمؤمنین حمله ور شدند و حضرت را در میان گرفتند و طناب سیاهی بر گردن او انداختند! در آن هنگام حضرت زهرا با پهلوی شکسته و سینه خون آلود از جا برخاست و قبل از آنکه مهاجمین از خانه خارج شوند، بین امیرالمؤمنین و آنان مانع شد و فرمود: « به خدا قسم، اجازه نمی دهم پسر عمویم را با ظلم و ستم ببرید. وای بر شما، چه زود به خدا و رسولش درباره ما اهل بیت خیانت کردید! » اما عمر و یارانش بدون اعتنا به سخنان حضرت زهرا، امیرالمؤمنین را به طرف مسجد می کشیدند. در این حال حضرت زهرا، اميرالمؤمنین را گرفته بود و می کشید. اینجا بود که عمر، شمشیر را از خالد گرفت و سه بار با غلاف آن بر بازوی حضرت زهرا زد به طوری که او را مجروح کرد و خون جاری شد... ؟ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ الســـــــــــــلام علیکــــــــ یا فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) اشکِ‌حسین(ع) وبغض ِحسن(ع) را نگاه کن محضِ قرارِ این دو برادر نرو! بمان ... چیزی بگو به زینب(س) وکمتر سکوت کن دق میکند بدونِ تو دختر نرو! بمان ... «أمن یُجیب» هایِ مرا مستجاب کن هرچند هست حالِ تو«مضطر»نرو! بمان... در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست اینقدر بین رفتن و ماندن نمان! بمان ... 😭😭😭 ⚘اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ ...⚘ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
9.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ «چادرت را بتكان» با صدای محمدحسين پويانفر 🔻با هنرمندي فاطمه عبادی 🏴 به مناسبت فاطميه ١٣٩٨ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم