eitaa logo
شهید اسماعیل کرمی
217 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
8.6هزار ویدیو
129 فایل
شکر خدا را که در پناه حسینیم گیتی از این خوبتر پناه ندارد شهید مدافع وطن و امنیت کشور تاریخ تولد : 1350/06/01 تاریخ شهادت : 97/11/24 نحوه شهادت : حمله تروریستی جاده خاش زاهدان سن شهادت : 47 سال جهت ارسال مطالب @karami_113
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک روحانی در میره داخل دبیرستان، بچّه‌ها با شبهات بی‌پرده حالشو می‌گیرن! امّا جالب اینه که حاج آقا با یک ابتکار عمل، بچه‌ها رو شوکه می‌کنه! بچّه‌ها دیگه ولش نمی‌کنن و تا هفت جلسه حاج آقا رو به کلاسشون دعوت می‌کنن تا شبهات سیاسی اونا رو پاسخ بده! 👈این داستان جنجالی را در بخوانید! ⛔️ این کتاب، خیلی راحت، و نظام و مسئولین را نقد میکنه! بالاخره از دستش ندید خیلی جذّابه ☺️ 👌ارگانهای زیادی تا الان از این کتاب استقبال کرده‌اند! مناسب و مسابقه کتابخوانی 📕 چاپ رسید! 🔴 لینک تهیه‌ی کتاب دکل👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3844341782C1d3396f3c3
🥀خادم الشهدا🥀: ✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت آقاجون این رفت و آمد های ایوب را دوست نداشت. می گفت: _ و دارد. اما ایوب از رفت و آمدش کم نکرد. برای، من هم سخت بود. یک روز با ایوب رفتیم خانه ی محلمان. همان جلوی در گفتم: _حاج آقا می شود بین ما صیغه بخوانید؟؟ او را می شناختیم.... او هم ما و آقاجون را می شناخت. همان جا محرم شدیم. یک جعبه شیرینی ناپلئونی خریدیم و برگشتیم خانه. مامان از دیدن صورت گل انداخته من و جعبه شیرینی تعجب کرد. - خبری شده؟؟ نخ دور جعبه را باز کردم و گرفتم جلوی مامان... گفتم: _مامان!....ما......رفتیم....موقتا محرم شدیم. دست مامان تو هوا خشک شد. من_ فکر کردم برادر بلندی که می خواهد اینجا باشد، خب درست نیست، هم شما می شوید، هم من . مامان گفت: _آقا جونت را چه کار می کنی؟ یک شیرینی دادم دست مامان _شما اقاجون را خوب می شناسی، خودت می دانی چطور به او بگویی. بی اجازه شان محرم نشده بودیم.اما بی خبر بود و جا داشت که حسابی دلخور شوند. نتیجه صحبت های مامان و توجیه کردن کار ما برای آقاجون... این شد که اقاجون ما را تنبیه کرد.... با قهر کردنش به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند @shahidaghaabdoullahi