eitaa logo
شهید اسماعیل کرمی
215 دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
8.5هزار ویدیو
129 فایل
شکر خدا را که در پناه حسینیم گیتی از این خوبتر پناه ندارد شهید مدافع وطن و امنیت کشور تاریخ تولد : 1350/06/01 تاریخ شهادت : 97/11/24 نحوه شهادت : حمله تروریستی جاده خاش زاهدان سن شهادت : 47 سال جهت ارسال مطالب @karami_113
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ فکر کردن به مثل دود مےمـونه ! آدمو نمےسوزونه ولی درو دیوار دل رو میکنه و آدمو ... مواظب افکارت باش مومنـ..
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ ⁉️ چرا امام علي علیه السلام در چاه ميگريست ؟ 🔖 در روايتي از آمده است: شبي از شب ها همراه حضرت علي علیه السلام مرا به صحرا رفتیم و سپس از کوفه خارج شديم. ◽️به مسجد جعفي رسيديم. آن حضرت چهار رکعت نماز خواند و پس از سلام و تسبيح دست هاي خود را بلند کرد و گفت : ▪️خدايا! تو را چگونه بخوانم در حالي که بنده گناهکار تو هستم و چگونه تو را نخوانم در حالي که عاشق تو هستم. خدايا! با دستان آلود و چشمان اميدوار به سويت آمده ام. خدايا! تو مالک همه نعمت هايي و من اسير خطاها هستم. ◽️آن حضرت پس از به سجده رفت و صورت به خاک گذاشت و يکصد مرتبه گفت: خدايا عفوم کن. ▪️پس از اين از خارج شديم و رفتيم تا به صحرا رسيديم. حضرت علي علیه السلام خطي به دور من کشيد و فرمود : از اين خط بيرون نيا. مرا تنها گذاشت و رفت و در دل تاريکي گم شد. آن شب، شب تاريکي بود. ➖پيش خودم گفتم : اي ميثم! آيا مولا و سرورت را در اين بيابان تاريک و با آن همه دشمن تنها رها کردي؟! پس در نزد خدا و پيامبر چه عذري خواهي داشت؟! ◽️پس از آن خوردم که مولايم را پيدا خواهم کرد. به دنبال آن حضرت رفتم و او را جستجو کردم. وقتي آن حضرت را از دور ديدم، به طرفش راه افتادم، وقتي که رسيدم ديدم آن حضرت تا نصف بدن به چاه خم شده است و با چاه سخن مي گويد و هم با او سخن مي گويد. وقتي که آن حضرت آمدن مرا احساس کرد پرسيد: کيستي؟ گفتم: ميثم هستم. ▪️فرمود: مگر نگفتم از آن دايره پايت را بيرون مگذار؟! گفتم: نتوانستم تحمل کنم و ترسيدم که دشمنان، بر تو آسيب برسانند. پرسيدند: آيا چيزي از آنچه گفتم شنيدي؟ گفتم: نه سرورم، چيزي نشنيدم. ◽️فرمود: اي ميثم! وقتي که سينه ام از آنچه در آن دارم احساس تنگي کند، زمين را با دست مي کَنَم و راز خودم را به آن مي گويم و هر وقت که زمين گياه مي روياند، آن گياه از تخمي است که من کاشته ام. ✍️📌 توجه به چند نکته در اين رابطه ما را در درک علت و چرايي اين کار کمک خواهد کرد: 1⃣ همان‌طور که در اين روايت آمده، علیه السلام پيش از سخن گفتن و درد دل با چاه، و درد دلي را با خداي متعال داشته است. و اين چنين نبوده است که با درد دل کردن در چاه از خداوند غفلت نمايد. 2⃣حرف زدن امام علیه السلام و درد دل کردن با چاه منافات با مخاطب قرار دادن خداوند متعال ندارد. ممکن است در عين درد دل گفتن و راز و نياز با خداوند متعال، سر در چاه فرو مي‌برده است؛ چرا که مکان و زمان راز و نياز، به خصوص هنگام مصائب بزرگ و جانکاه، در آرامش بخشيدن به انسان تأثير دارد. و ممکن است اين عمل امام موجب آرامش بيشتر او مي‌شده و اين خود نيز در مسير خداوندي است. در روايتي از امام باقر علیه السلام خطاب به يکي از پيروانشان نيز توصيه شده که هرگاه دلت به تنگ آمد، چاله‌اي کنده و راز خود را درون آن بازگو کن. 3⃣ چنانچه در روايت آمده؛ خود ميثم تمّار از اين راز علي علیه السلام سر در نياورد و امام علي علیه السلام هم براي ميثم آشکار نکرد؛ آن‌حضرت در دل شب تاريک و به دور از ميثم با عالم ملکوت ارتباط داشت و اين ارتباط خاص آن‌حضرت است. بر اين اساس نمي‌توان گفت حضرت علي علیه السلام از دست غم و اندوه و مصيبت‌هايي که به او رسيده بود، به چاه پناه آورده و درد دل با چاه مي‌کرد. در واقعداين يک سرّي بود که حضرت علي علیه السلام نخواست براي کسي آشکار شود. 🍁🍂🍁🍂🍁
🌺دعوت به ،از مصادیق ِ قرآنی🌺 ✅ یعنی سفارش همدیگر به حق، شکیبایی و مرحمت، از توصیه‌های قرآن کریم است (بلد/17؛ عصر/3). ✅ولی امر مسلمین، حضرت در بیانات 14 خرداد 1400، دعوت به انتخابات را از مصادیق ِتواصیِ قرآنی شمرده به همه آحادِ جامعه، توصیه نمودند که دیگران را حتماً به شرکت در انتخابات، فرابخوانند. ✅رهبرفرزانه انقلاب،با استناد به فرمایشاتِ مرحوم امام خمینی (ره)، شرکت در انتخابات را شرعی خوانده ترکِ آن را کبیره اعلان نمودند. ✍️علی‌اکبر صیدی
🍃چند روز است زمان را قسم می‌دهم آرام‌تر قدم بردارد تا ذهن مشوشم کمی طعم آرامش را بچشد و امروز را قسم داده‌ام به رحمانیتش و قلم را به حرف‌های ناگفته‌اش تا کمی با من مدارا کنند و بتوانم چند خط به رسم امانت بر صفحه‌های کاغذ بنگارم. 🍃حال بدم را انکار نمی‌کنم. همه عالم و آدم دیده‌اند حتی تو... دلم زنگارگرفته گناه است و رویم زرد از خجالت. هربار مرا از خواب بیدار کردی و راه را نشانم دادی و با لبخند همیشگی‌ات بدرقه‌ام کردی و من در عبور از مسیر پر از خطا سرگرم شدم و راه را گم کردم. ناله سردادم و اشک ریختم و قول دادم که دیگر نکنم. به جای مچ‌گیری، دست‌گیرم شدی و باز هم کمکم کردی و باز هم سفارش... 🍃دلم را دو دستی چسبیدم و چشمانم را به زمین دوختم و راهی شدم. کمی که گذشت خسته شدم و پاهایم بی‌رمق از سوزش تاول‌های کف پایم فهمیدم باز هم خطا رفته‌ام. دلم گرفت و بازهم صدایت کردم.... 🍃می‌خواستم ناله سر دهم اما صدای ناله خوبت را شنیدم. از حزن برگ‌های خزان‌شده و پر از بغض فهمیدم روز شهادتت نزدیک است و داغ دل هر کس که ذره‌ای از عشقت در دلش شده تازه شده است... 🍃آقا محمد حسین! رفیق نیمه‌راهی هستم که حرمت نان و نمک محبتت را نگه نداشتم و دلت را خون کردم. اما به حرمت بدن‌های اربااربای دوستانت، به حرمت بین‌الطلوعین شهادتت، به حرمت خواهر که در دلت صاحبخانه شد، دستم را بگیر. این حال آشفته را درمان کن که دیگر رمقی نمانده است... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٩ تیر ۱٣۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حلب_سوریه 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵٣ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
حاج حسین یکتا: هرگاه مایل به بودی این سه نکته را فراموش مکـن: ⇦ خـــــدا می ‌بیند ⇦ مـــلائک می‌ نویسد ⇦ در هر حال مـــرگ می ‌آید. ؟! ✅ شهدا حواسشون به اعمالشون بود.
🥀خادم الشهدا🥀: ✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت آقاجون این رفت و آمد های ایوب را دوست نداشت. می گفت: _ و دارد. اما ایوب از رفت و آمدش کم نکرد. برای، من هم سخت بود. یک روز با ایوب رفتیم خانه ی محلمان. همان جلوی در گفتم: _حاج آقا می شود بین ما صیغه بخوانید؟؟ او را می شناختیم.... او هم ما و آقاجون را می شناخت. همان جا محرم شدیم. یک جعبه شیرینی ناپلئونی خریدیم و برگشتیم خانه. مامان از دیدن صورت گل انداخته من و جعبه شیرینی تعجب کرد. - خبری شده؟؟ نخ دور جعبه را باز کردم و گرفتم جلوی مامان... گفتم: _مامان!....ما......رفتیم....موقتا محرم شدیم. دست مامان تو هوا خشک شد. من_ فکر کردم برادر بلندی که می خواهد اینجا باشد، خب درست نیست، هم شما می شوید، هم من . مامان گفت: _آقا جونت را چه کار می کنی؟ یک شیرینی دادم دست مامان _شما اقاجون را خوب می شناسی، خودت می دانی چطور به او بگویی. بی اجازه شان محرم نشده بودیم.اما بی خبر بود و جا داشت که حسابی دلخور شوند. نتیجه صحبت های مامان و توجیه کردن کار ما برای آقاجون... این شد که اقاجون ما را تنبیه کرد.... با قهر کردنش به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند @shahidaghaabdoullahi
💥 حاج حسین یکتا: هرگاه مایل به بودی این سه نکته را فراموش مکـن: ⇦ خـــــدا می ‌بیند ⇦ مـــلائک می‌ نویسد ⇦ در هر حال مـــرگ می ‌آید. ؟! ✅ شهدا حواسشون به اعمالشون بود. ‌ ‌‌
🔔 ⚠️ هــرگاه مـایـل به بــودی این سـ۳ـه نکته را فراموش مکن! ➊ می بیــند. ➋ می نـویسد. ➌ در هر حال می آید. 🚫 «»
خوب که به چشمانش نگاه کنی💖 میبینی خیلی حرف دارد: حرفهایی از جنس خدا از جنس مردانگی از جنس شهادت... خوبتر که نگاه کنی: شرمنده میشوی از اینکه همیشه نگاهش به تو بوده وتو ازآن غافل بوده ای... نگاه به ماست پس نکنیم...🍂 روزتون شهدایی🌷🌷🌷
11.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‎ با صداي شهيد حاج شيخ احمد ضيافتے كافے آبادی بُت خانه ز ویرانی ماست جمعیت کفر از پریشانی ماست اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیبی که است از مسلمانی ماست نیمه شعبان سالروز حاج شیخ احمد کافی گرامی باد 🔹 پیام‌ رسان ایتا eitaa.com/voicekafi
◽ مقصودم من از دعای جوشن کبیر هم این بود که آن را حتماً بخوانید و ترک نکنید در این سه شب! ان شاءاللّه احیا هم کنید ، اعمال دیگر را هم انجام دهید. اما اگر هیچ عملی را ( از مستحبات البته ) انجام ندادید این دعای جوشن کبیر را ترک نکنید و با حضور و تضرع بخوانید ؛ و تضرع! در دعاها آمده است خدا مرا از مؤاخذه نجات نمی دهد مگر با تضرع ؛ تضرع را خیلی مهم بدانید! اساس نجات در ، معنای تضرع است. معنای تضرع هم یعنی تذلل و گریه. اگر هم گریه نیامد انسان سعی بکند که گریه بکند که آن را می گویند تباکی ؛ یعنی سعی کند خود را به حال گریه بیندازد ولو گریه اش نیاید..... در شب قدر به طور مسلم تقدیرات به راه می افتد و تقدیرات امور انسان در یک سال می آید تا شب قدر آینده. آنچه که برای انسان در یک سال آتی می شود تقدیراتش در شب قدر مقدر می شود. ▪ پس در از دعا غفلت نکنید! به زبان خودتان هر چه می خواهید از خدا بخواهید ، با تضرع و اصرار هم بخواهید که خدایا چنین بکن ، چنان بکن! و هر چه مقاصد و حوائج دارید از خیرها وخوبی ها و نعمت های دنیوی و اخروی و آنچه که به خدا پناه می برید از بدیهای دنیوی و اخروی اینها را در این سه شب نکنید! چون شب های تقدیر است؛ یعنی در این شب ها تقدیر می شود آنچه که در یک سال پیش می آید، و به یک نظر آنچه که در کل پیش می آید. حالا در یک سال و به یک نظر و در کل، آنچه که در سرنوشت انسان ، در عمر انسان ، در عالم انسان پیش می آید ، این ها در شبهای قدر تقدیر می شود. بنابراین ، بکنید و با تضرع از خدا آنچه را که می خواهید بخواهید تا وقتی اجابت فرمود ، تقدیر خدا بر اساس دعای شما می شود. اگر دعایتان را با تضرع به اجابت رسانید ، یعنی همان طور که شما از خدا می خواهید با با فقر ، با مسکنت ، با شکستگی ، با تذلّل ، خدا اجابت کرد آنطور که می خواهید ، خداوند تقدیر می کند ، چه برای یک سال و چه در کل. این است که حتما در این سه شب از دعا برای و آخرتتان نکنید! ▪ تنبلی هم نکنید ، در دو جانب: یکی جلب خیرات دنیا و آخرت و یکی هم دفع شرور دنیا و آخرت ؛ یعنی مرتب به زبان خودتان آن چیزهایی را که می دانید باید برای خودتان از خیرها بخواهید چه در یک سال و چه در کل ، آن را بخواهید ، چه دنیوی و چه اخروی! و همچنین از خدا بخواهید آن بدی ها را که به نظرتان می آید چه دنیوی و چه اخروی از آنچه که انسان می فهمد بد است خدا آنها را از شما دور کند چه در یک سال و چه در کل. مثلاً خدایا ما را از گناه حفظ کن ! توفیق عبادت بده! خدایا توفیق بده من را ترک بکنم ! توفیق بده من را انجام بدهم! توفیق طاعت و عبادتت را به من عنایت کن که اگر تو عنایت نکنی نخواهد شد! اینها را با بخواهید!. .......... هم خیرات دنیوی را بخواهید، هم خیرات اخروی را ! هم از شرور دنیوی به خدا پناه ببرید و هم از شرور اخروی! تنبلی هم نکنید! خواسته هایتان را باز کنید و از خدا بخواهید! 🔳 دستور است که نگویید ؛ (( خدایا ! تو می دانی من چه می خواهم )). خدا می داند اما آن باز کردن ریز ریز خواسته ها و به زبان آوردن و خواستن آن ها از خدا ، این دستور است این خودش از اسرار است که دستور داده اند. می گوید حوائجتان را باز کنید و ریز به ریز بشمارید و در محضر خدا بخواهید ! ........... نمی گویم دعای کلی نیست ولی در باز کردن و ریز به ریز خواستن حسابی هست که در دعای کلی نیست ، گر چه دعای کلی هم دعاست......... ▪️ التماس دعا ▪️ 📖 منبع ؛ کتاب حقیقی ، صفحه ۱۱۹ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی "رضوان الله علیه " banoyealam منبع کانال سلام الله علیها بانوی عالمین
🔴با کلی عکس مستهجن وارد حیاط شد،بیشتر که دقت کردم دیدم یه تعداد مجله هست که روشون عکس چندتا زن با وضع نا مناسب هست. بهش گفتم احمد اینا چیه مادر؟ گفت مامان داشتم از کنار دکه روزنامه فروشی محل رد میشدم دیدن اینا رو گذاشته جلو دکه واسه فروش بهش گفتم مرد حسابی اینا چیه؟همه جوون ها رو به میندازه... هرچی باهاش بحث کردم که اینا رو جمع کنه راضی نشد!🙄 آخر سر مجبور شدم کل شون رو بخرم ازش و بیارم تو حیاط خونه آتیش بزنم. گفتم مامان با کدوم پول خریدی؟ گفت با پس اندازم ! گفتم مگه نمیخواستی با اون پول موتور بگیری؟😲 گفت مامان آخه هرجور فکر کردم دیدم موتور تهش منو تا سرکوچه میبره... ولی اینجوری میتونم تا برم..☺️ ✅نقل قول از مادر شهید