فرهنگی هنری شهید حیدری
#رنج_مقدس #قسمت_شصت_و_یکم پدر انگار دلش می خواسته غير از اين ها را بشنود. او نمی تواند دلش را به دس
#رنج_مقدس
#قسمت_شصت_و_دوم
گاهی پناهت می شود يک ديوار؛ که سردی و بی تحرکی اش نشانه بی پناهی خودش هم هست، گاهی می شود يک انسانی مثل خودت که بيچاره به وقت گرفتاری تو را فراموش می کند و خودش دنبال پناهی می گردد و گاهی هم می شود يک امام. حالا من نشسته ام اينجا. داخل صحن جامع رضوی، زير سايه و در پناه امام.
البته اگر اين علی و ريحانه بگذارند، دوست دارم درباره پناه بنويسم، اما دقيقاً دو متری من نشسته اند و دارند گل می گويند و گل می شنوند و من نه اينکه به رسم خواهرشوهری فضول باشم، اما ای فرشتگان، باور کنيد که اول من اينجا نشستم؛ اين ها بعدا آمدند نشستند. من را هم ديدند و مثلاً ذوق کردند، اما نرفتند جای ديگر. حالا هم حرف هايشان را يکی در ميان می شنوم، چون...
اَه... الآن درستش می کنم بلند می شوم و دو تا فرش فاصله می گيرم... حالا بهتر شد. ولی خداييش عروس و داماد شيرين و پرخيری هستن. اين لحظات در روند زندگی آدم ها ثبت می شود. هر چند که با تلخی های بعدش، همه اينها محو می شوند.
در شروع خلقت زمينی، اولين فرد را پيامبر آفريد. اولين انسان، يک پيامبر... که روحی اوج گيرنده و صفات خوب داشته باشد تا تمام آدم ها بدانند که در دنيا بايد ميزبان و صاحب خوبی ها باشند...
و اولين زن را حوا آفريد که پر از لطافت های زنانه بود، زيبايی روحانی، که جسم زيبايش در مقابل آن، يک تلألو کوچک می شد. آرام بخش و پر محبت و نويد دهنده. مسير دونفره اي که نتيجه اش می شد: خوشبختی.
و اما انسان ها...
آدم ها و حواهایی هستند که نقش آدم و حوا را دارند، اما بسيارشان دور می شوند از صفات و ويژگی های خوب...
و چه قدر شيرينی های زندگی، زود زهر می شود. و اين می شود که لَقَد خَلَقنا الاِنسانَ في کَبَد معنايش رنج برای رشد آدم و حوا می شود.
رنج ها، گاهی سختی هایی بی فايده است که در نتيجه بد زندگی کردن خود انسان است. اما بر عکس زندگی پدر در نظرم جلوه مقدسی دارد از رنج. پدر و دوستانش تابلوهای زيبايی در آفرينش خلق می کنند؛ از گذشتن و نديده گرفتن آرامش فردیشان، از نفس زدن برای نفس کشيدن يک ملّت، از زنده ماندن عقيده شان. من کاری به آن هايی که برای نان می جنگند ندارم. اما هيچ وقت نمی توانم در وصف کسی که نانش را می گذارد وسط تا با جانش از عقيده و آرمان و ايمانش دفاع کند بنويسم.
و يا رنج مادر که با دستان خودش؛ تمام شوق و زندگی اش را لباس می پوشاند، کمربندش را محکم می کند، او را به خدای آب و آئينه می سپارد و رنج دوری و تنهايی و حالا هم که متلک ها و سرزنش های مردم را تحمل می کند. من عاشق پدر و مادرم. پدرم حضرت آدم پيامبر است و مادرم حوّا، مادر تمام دنيا.
و خدايا...
علی و ريحانه بشوند مثل آدم و حوا، هرچند که لطف کن قابيلی در فرزندانشان قرار مده که خودش بدترين رنج زندگی هر انسان بی پناهی است...
پدر که آمد، دستش به گردنش دخيل بسته بود. يک هفته ای بود که زخمی شده بود، در بيمارستان عمل کرده و استراحت می کرد. بهتر که شد پيشنهاد دادند دو روزه بياييم مشهد و همين جا عقد کنيم. بی اختيار علی را بغل کردم و چنان بوسيدم که جا خورد. دو تا ماشين شديم و راه افتاديم. دو کبوتر پر بغ بغو که از هم خجالت می کشيدند و يک خواهرشوهر بدجنس که البته اين بدجنسی اش هم مقطعی است و هرچه هنر داشت رو می کرد تا بيشتر و بيشتر صورتشان سرخ شود. حرص خوردن علی، خط و نشان کشيدنش، مستأصل شدن از دست من، صورت گلی ريحانه، لب گزيدنش و ريز خنديدنش خيلی زيباست.
@shahidMohammadAliHeydari
#حدیثانه
ارزشهرکسهمانچیزیست
که آنرادوستمیدارد 🖐🏼!
نهجالبلاغه/حکمت۸۱📗
@shahidMohammadAliHeydari
فرهنگی هنری شهید حیدری
#حدیثانه ارزشهرکسهمانچیزیست که آنرادوستمیدارد 🖐🏼! نهجالبلاغه/حکمت۸۱📗 @shahidMohammadAliH
خودمونیماااا..
ولی بعضی وقتا چقدر بی ارزشیم 🤦🏻♀😭
حکمت38.mp3
15.79M
📚#نهج_البلاغه
📝شرح #حکمت38
🎧صوت استاد و مفسر قرآن کریم #محمد_رضا_شایق
⏱زمان 16:25 دقیقه
@mobasheran_ir
@shahidMohammadAliHeydari
فرهنگی هنری شهید حیدری
حکمت 7️⃣3️⃣ ✅ضرورت ترك آداب جاهلى وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الْأ
حکمت 8️⃣3️⃣
✅ارزش ها و آداب معاشرت با مردم
وَ قَالَ (علیه السلام) لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیه السلام):
يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّي أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً، لَا يَضُرُّكَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ: إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ، وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ، وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ، وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ.
يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ، فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ، فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ، فَإِنَّهُ يَبِيعُكَ بِالتَّافِهِ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ، فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ.
به فرزندش امام حسن عليه السّلام فرمود: پسرم چهار چيز از من ياد گير (در خوبى ها)، و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، كه تا به آنها عمل مى كنى زيان نبينى:
الف- خوبى ها:
1- همانا ارزشمندترين بى نيازى عقل است، 2- و بزرگ ترين فقر بى خردى است، 3- و ترسناك ترين تنهايى خودپسندى است. 4- و گرامى ترين ارزش خانوادگى، اخلاق نيكوست.
ب- هشدارها:
1- پسرم از دوستى با احمق بپرهيز، چرا كه مى خواهد به تو نفعى رساند امّا دچار زيانت مى كند.
2- از دوستى با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز دارى از تو دريغ مى دارد.
3- و از دوستى با بدكار بپرهيز، كه با اندك بهايى تو را مى فروشد.
4- و از دوستى با دروغگو بپرهيز، كه او به سراب ماند: دور را به تو نزديك، و نزديك را دور مى نماياند.
@shahidMohammadAliHeydari
#شهیدانہ 🌱
میگفت:
باید برایِ خودمون ترمز بذاریم
اگه فلان کار که به گناه نزدیکه
ولی حروم نیست رو انجام بدیم
تا گناه فاصلهای نداریم..:)
#شهیدمسعودعسگری
@shahidMohammadAliHeydari
🍃محمد علي در فروردین سال ۴۵ در تهران به دنیا آمد او دوران کودکی سختی را به خاطر سوختگی دست و پا و عمل های متعددی كه داشت گذراند.
یکی از خصوصیات ایشان به گفته مرحومه مادرم مظلومیت ايشان بود.
او دوران ابتدایی را قبل ازاتقلاب در مدرسه اسلامی گذراند .
ايشان قبل از اینکه به تکلیف برسد نماز مي خواند ، چون پدرم خیلی به نماز بچه ها اهمیت میداد.
دوران راهنمایی او مصادف شد با پیروزی انقلاب اسلامي و آن زمان در راهپیمایی ها شرکت می کرد.
راوی: خواهر شهید حیدری
@shahidMohammadAliHeydari
قسمتي از وصیت نامه شهيد محمد علي حيدري
بسمه تعالی
با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب و تمامی شهدا
از خانواده ام و اقوام می خواهم كه دنباله رو خط امام باشند و از ايشان دست برندارند.
به امید پیروزی اسلام و مسلمین و مستضعفین جهان
محمد علی حیدری حسین آباد
١٣٦٠/١٢/١
@shahidMohammadAliHeydari