eitaa logo
فرهنگی هنری شهید حیدری
58 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
482 ویدیو
69 فایل
♡﷽♡ وقتی عقل عاشق شود ! عشق عاقل میشود آنگاه ... ⠀ོ ⠀ོ ⠀ོ ⠀ོ ⠀ ⠀ོ
مشاهده در ایتا
دانلود
[°بِسمِ رَبِّ الرَّحیم°] معنوی🎁 سلام رفقا! خواستم یه کاری بکنیم...😇 📜 ختم سوره مبارکه انعام داریم. به نیابت سلامتی امام زمان عج و یارانشون و شفای همه بیماران ✔️لطفا ✔️لطفا ✔️لطفا هرچقدر که میتونید بخونید به آیدی زیر اطلاع بدید.👇 @sarbaseharam تا میتونیم در نشر این پیام کوشا باشیم.💪 @shahidMohammadAliHeydari
🔶فکر کردن به آدم رو تنظیم می‌کنه🔶 «سفارشتان می‌كنم به ياد مرگ‏ باشيد و از آن كمتر غفلت نماييد. چگونه غافل می‌مانيد از مرگ كه از شما غافل نيست و چگونه طمع می‌بنديد به دنیا كه شما را مهلت نمی‌دهد؟!». ‌ «نهج البلاغه: خطبۀ 185.📗» @shahidMohammadAliHeydari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرهنگی هنری شهید حیدری
حکمت 5️⃣3️⃣ ✅ضرورت موقعيّت شناسى وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا يَكْر
حکمت 6️⃣3️⃣ ✅آرزوهاى طولانى و بزهكارى وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ، أَسَاءَ الْعَمَلَ. و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه آرزوهايش طولانى است كردارش نيز ناپسند است. @shahidMohammadAliHeydari
حکمت36.mp3
1.16M
📚 📝شرح 🎧صوت استاد و مفسر قرآن کریم ⏱زمان 1:10دقیقه @mobasheran_ir @shahidMohammadAliHeydari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا ابا صالح المهدی❤️ ای بلندترین واژه هستی شما در اوج حضور ایستاده ای و غیبت ما را می نگری و بر غفلت ما می گریی از خدا میخواهیم پرده های جهل و غفلت از دیدگان ما کنار رود تا جمال دلربای شما را بنگریم اللهم‌عجل‌لولیک الفرج @shahidMohammadAliHeydari
. کیک یخچالی ساده مواد لازم برای۶ نفر: موادلازم : شیر ۲ لیوان شکر ۱ لیوان آرد ۲ قاشق غذا خوری کاکائو ۳ قاشق غذا خوری وانیل‏ ۱/۳ قاشق چای خوری گلاب ۱ قاشق غذا خوری بیسکویت پتی بور ۲ بسته کره ۵۰ گرم نشاسته ۲ قاشق غذا خوری طرز تهیه: ابتدا شیر،نشاسته،شکر، آرد و کاکائو رو خوب باهم مخلوط کنید تا کاملا یکدست بشه بعد بزارید رو شعله گاز و هم بزنید تا بجوشه و سفتیش مثل فرنی بشه. بعد کره رو اضافه کنید هم بزنید و از رو گاز بردارید. کنار میزارید تا کمی از داغی بیفته. سپس کف قالب مستطیل یه نایلون یا سلفون یا کاغذ روغنی پهن کنید. حالا به دو روش میتونید کار کنید: روش اول این که بیسکوییت های ساده و شکلاتی رو دونه دونه داخل مواد که گرم هست بزنید و یکی در میون کنار هم به صورت ایستاده داخل قالب بچینید و این کار رو ادامه بدید تا قالب پر بشه. روش دوم اینه که بیسکوییت های ساده و شکلاتی رو یکی در میون کنار هم به صورت ایستاده داخل قالب بچینید و مواد رو که گرم هست روش بریزید.فقط حواستون باشه بین همه بیسکوییت ها مواد بره و از لبه بیسکوییت ها بالا نزنه بعد از اینکه قالب با بیسکوییت ها پر شدنارگیل و بیسکوییت پودر شده روش بپاشید و قالب رو حداقل ۴ ساعت در یخچال قرار بدید. هر چقدر بیشتر داخل یخچال بمونه بافتش نرم تر و بیشتر شبیه کیک میشه. ترجیحا روز قبل آماده کنید و ۲۴ ساعت داخل یخچال قرار بدید. بعد از استراحت از قالب خارج کنید و با گاناش یا شکلات آب شده یا پودر پسته و نارگیل و ترافل و... تزیین کنید. نکات👇 این کیک بسیار مقرون به صرفه و خوشمزه است.برای خوشمزه تر شدن میتونید بین بیسکوییت ها حلقه های موز هم قرار بدید یا داخل مواد فرنی پودر نارگیل بریزید. میتونید بعد از خارج کردن از قالب برای روی کیک هم دوباره مواد فرنی را اماده کنید و روی کیک بریزید. میتونید داخل قالب فقط یک ردیف بیسکوییت یا چند ردیف روی هم بچینید. 💠: @shahidMohammadAliHeydari ۞ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج۞
موادلازم برای رولت؛ سیب زمینی متوسط ۳ عدد خام رنده درشت بزنید(برای من رنده شده ش ۴۰۰ گرم بود) تخم مرغ درشت ۲ عدد(اگه تخم مرغتون کوچیک بود ۳عدد بزنید جعفری ریز خرد شده ۲ ق غ سرپر پنیر پیتزا ۱لیوان ونیم نمک ۱ق غ سرصاف فلفل سیاه ۱ق م موادلازم برای مغز رولت؛ گوشت چرخکرده ۴۰۰ گرم پیاز نگینی خرد شده ۱عدد فلفل دلمه سبز وقرمز از هر کدوم ۱عدد نگینی خرد کنید. رب گوجه فرنگی ۱ق غ سرپر(من رب فلفل ترکی استفاده کردم) نمک وزردچوبه،فلفل سیاه وقرمز به میزان لازم روغن مایع به میزان لازم ابتدا موادمیانی راآماده میکنیم،پیاز رو با روغن تفت بدید،زردچوبه بزنید اجازه دهید کمی طلایی شود،گوشت رااضافه کنیدوسرخ کنیدنیم پز که شد فلفل دلمه را اضافه وتفت دهید.سپس رب را افزوده وخوب مخلوط کنید، یک لیوان دسته دار فرانسوی آب اضافه ودرشو ببندید تا بپزه وآبش کشیده شود.روغن اضافه رو بگیرید. سیب زمینیها رو پوست گرفته وخوب بشویید.رنده درشت بزنید،آبشو بگیرید.پنیرپیتزا،نمک،فلفل،جعفری،تخم مرغ را اضافه وخوب مخلوط کنید.کف سینی۳۵×۲۵سانت راکاغذروغنی بزارید خوب چرب کنیدوموادراداخلش ریخته،یکدست پخش وصاف کنید.داخل فرازقبل گرم شده بادمای۱۸۰درجه س بزاریدتا بپزه وروش طلایی شود(دمای گفته شده برای فر برقیه ،حرارت همزمان ازبالا وپایین روشن)حدود ۳۰دقیقه پختش طول میکشه ولی باز چک کنید چون دمای فرها باهم متفاوته مواظب باشید زیاد تو فرنمونه ک خشک وبرشته بشه سطحش کمی طلایی شد کافیه. ازفرخارج وبلافاصله موادگوشتی رارویش ریخته ویکدست پخش کنیدوآروم رول کنید.داخل سینی فرگذاشته ودوباره بزاریدتوفر.این دفعه فقط گریل از بالا روشن باشه تا روی رولت طلایی بشه.از فرخارج وپنیر پیتزا بریزید روش طوری که سطح رولت کامل پوشش بدید.دوباره برگردونید تو فر (فقط گریل ازبالا روشن)تا پنیر آب بشه وسطحش طلایی یکم خنک شد برش داده وآماده سروه نوش جونتون. نکته:سیب زمینی رو همون تعداد ک گفتم استفاده کنید اگه بیشترباشه تخم مرغ بیشتری باید بزنید. من کف سینی از ورقهای نسوز استفاده کردم که چرب کردن نمیخوادو هیچی بهش نمیچسبه. شما اگه کاغذ روغنی استفاده میکنید حتما هم کف سینی چرب بشه وهم روی کاغذ روغنی،بهتره با کره خوب چرب کنید.اگر احیانا بعد پخت رولت به کاغذ چسبید اصلا هول نشید رولت رو برگردونیدوفرچه خیس آب رو پشت کاغذ بکشید آروم،یکم صبر کنید بعد کاغذ راحت جدا میشه. پ.ن میزان نمک وفلفل غذا رو میتونید بنا برذائقه خودتون تغییر بدید ولی این غذا تند باشه خوشمزه تره 😊 @shahidMohammadAliHeydari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمه سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک کوثر نوری به کویر قمی آب حیات دل این مردمی♥️🌱 ۲۳ربیع‌الاول‌سالروز‌ ورود‌ حضرت‌فاطمه‌معصومه‌«س» به‌شهر‌مقدس‌قم‌گرامی‌باد .🙃🌸 @shahidMohammadAliHeydari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 فضائل حضرت معصومه(س)🔶 🎤حجت الاسلام فرحزاد 🎤حجت الاسلام میر باقری @shahidMohammadAliHeydari
فرهنگی هنری شهید حیدری
هم درس هم کار انقلابی #نوجوان 🤩 @shahidMohammadAliHeydari
🌱 توصیه های امام‌خامنه‌ای به جوانان امروز : جای شهــــدا را پرکنید...! شما ها جوانید، جوان نســل سوم از جوان نـسـل اول امید بخش تر است. در صورتی که بتواند ایمانش را حفظ کند! 🍃هر چه میتوانید خودتان را بسازید ▫️از لحاظ فکرے و ایمانے خودتان را بسازید... ▪️تا آنجایے که مے توانید نمازشب بخوانید... ▫️نماز را خوب و با توجه بخوانید... ▪️با خدا انس داشته باشید... ▫️قرآن بخوانید... این چیزهایی است که مے تواند جای را پر کند، این کارها لازم است... 🤩 @shahidMohammadAliHeydari
🤒قهر مثل چی می مونه! اگر را به یک درخت تناور تشبیه کنیم، هر مرتبه قهر کردن و دور شدن، یک ضربه تبر به تنه این درخت است. بسته به قدرت و قوت ریشه این درخت، دیر یا زود این ضربات درخت را از پا در خواهد آورد. و کدورت های پیوسته ریشه دوستی را هر چقدر هم قوی از جای در خواهد آورد. 🔰 @Rasmerefaghat @shahidMohammadAliHeydari
4_5801144509173604426.mp3
5.26M
✨ ✅ چطور فاصله ام را با امام زمان(عج) کم کنم؟ ابراهیم افشاری @shahidMohammadAliHeydari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرهنگی هنری شهید حیدری
#رنج_مقدس #قسمت_پنجاه_ام تصميم مسعود را هنوز چندان باور نکرده ام. برخورد علی را هم درک نکرده ام. با
پدر هم به خنده می افتد. امروز حالت چهره پدر و کارها و حرف های مادر با هميشه فرق کرده است. علی نگاهی دور می چرخاند و می گويد: - زن می گيرم. به جان خودم زن می گيرم. فقط الآن بذاريد غذامو بخورم. مادر بشقاب را که مقابلش می گذارد، تند تند شروع به خوردن می کند: - تا بشقاب رو برنداشتيد بخورم. بعد يه خاکی به سرم می ريزم. پدر قاشق علی را در هوا می گيرد. می گويد: - ديگه چيه؟ الآن دقيقاً مشکل چيه؟ پدر قاشق را همی نطوری در هوا نگه می دارد و می گويد: - بگو کسی مد نظرت هست یا نه؟ - می گم، به جان خودم می گم. بذاريد اين غذا رو بخورم. لال شم اگه نگم. لبخند شيطنت آميزی می زند و چشمکی که فکر می کند مادر را خام کرده. - الآن من بايد چيکار کنم تا شما راضی بشی؟ باور کنيد هيچ موردی توی ذهنم نيست. - مديونی اگه يه کم خجالت بکشی! علی چشم غره می رود. محل نمی دهم: - کلا کسی مد نظرت نيست يا اسم ببريم شايد؟ خيز برمی دارد سمتم. جيغی می زنم و فرار می کنم. پدر دستش را می گيرد: - پسر جان! الآن دقيقاً ما چه جوری شما رو به دخترای مردم معرفی کنيم؟ از آن عقب می گويم: - بگيد يه وقت خدای نکرده فکر نکنيد پسرم مثل توپ صد و بيست می مونه. فقط بايد خيز سه ثانيه بلد باشيد. اگر پدرتون در دسترس نباشه حتماً فاتحه تون خونده ست. - خواهرت رو بايد با خودمون ببريم. علی بلند می شود: - من که زن نمی خوام، اما اگر زور و اجباره، خودتون يکی رو پيدا کنيد. فقط من کلی شرط و شروط دارم ديگه. دستش را تکان می دهد به معنای خداحافظی. قبل از اينکه وارد اتاقش بشود مادر می گويد: - پس شما هم وسايل مورد نيازت رو جمع کن. چادر مسافرتی هم توی انبار هست. علی تکيه به ديوار می دهد و صدايش را کشدار می کند و می گويد: - مامان من، مامان خوب من، عزيز دلم. مادر برمی گردد سمتش و می گويد: - اصلاً کوتاه آمدن در کار نيست. ديگه خيلی داری بی هدف زندگی ميکنی. همه چيز که درس و کار نيست. آدم نصفه نيمه ای الآن تو. علی حرف دارد اما نمی زند، حالا سرش را به ديوار تکيه می دهد. دلم برايش می سوزد. آرام می گويد: - جداً کسی مد نظرم نيست، اما اگر هم می خواهيد کسی را انتخاب کنيد... هوووف... خيلی دقت کنيد. تمام زندگی و افکار و اهدافم را نترکاند. من حوصله دعوا و درگيری و توقع و اين مسخره بازی ها رو ندارم. دلم می خواهد همراهش بروم و بپرسم قصه دفترت حقيقت دارد يا تنها يک داستان است؟ اصلاً ربطی به خودت دارد يا نه؟ می رود داخل اتاق و در را می بندد. توی ذهنم مرور می کنم که چه کسی روحيه اش با علی جور است و می توانند يک زندگی شيرين با هم داشته باشند؟ مادر افکارم را پاره می کند و می گويد: - ليلا! دختر آقای سرمدی هست، همون که چند بار خونه آقای عظيمی ديديمش. - به نظر من دختر نوبريه مامان. متفاوت از همه دخترايی که دور و برمون اند، فقط اگه علی لياقتش رو داشته باشه. بيچاره حيف نشه. ابرو در هم می کشد و با غيظ نگاهم می کند. می خندم. - آی آی مامان خانم! طرف بچه تو نگير. اما ريحانه، همراه خوبی برای علی می شود. @shahidMohammadAliHeydari
فرهنگی هنری شهید حیدری
#رنج_مقدس #قسمت_پنجاه_و_یکم پدر هم به خنده می افتد. امروز حالت چهره پدر و کارها و حرف های مادر با ه
همراهی های پدر، تمام سعی اش بود تا فاصله ها از بين برود. امروز هم اصرار دارد من برای خريد همراهش بروم. علی هم می آيد. خوشحال می شوم که تنها نيستم. پدر نمی رود برای خريد. می پيچد به سمتی ديگر و کنار پارکی می ايستد. با تعجب می پرسم: - چيزی شده؟ چرا اينجا؟ - هوا خيلی خوبه، کمی قدم بزنيم. چند کلمه هم حرف دارم. علی مقابل من و پدر نشسته است. آمده ايم که چه کنيم؟ لحظه های گنگ را دوست ندارم. سکوت زود می شکند: - خواهری! شايد من نبايد دخالت کنم، اما... نفسش را به سختی بيرون ميدهد. پدر از سکوت پارک دست نمی کشد. علی هر چه قدر نگاهش می کند فايده ندارد. ادامه می دهد: - من در نبود تو چيزهايی ديدم که شايد اينکه تا حالا نگفتم اشتباه بوده. هرچند الآن ديره، اما لازمه که بدونی... دوباره مکث می کند. پدر نمی گذارد علی ادامه دهد. - ليلاجان، سخت ترين کار تو عالم رفع اتهامه. مخصوصاً اگر حرفی که درباره ات می زنند صد درصد غلط باشه. بايد خيلی تلاش کنی تا رفع اتهام کنی. تازه بعدش متوجه می شی که ذهن هايی که نسبت به تو خراب شده اند همان طور خراب باقی می ماند. باور کن که جدايی بين ما، دل بخواه من نبود. وقتی حال مادرت خوب شد، دکتر گفت: بايد صبر کنی تا بدنش به حالت طبيعی برگرده و نبايد بهش فشار بياد. اما باز هم من گفتم خودم از ليلا مراقبت می کنم. يک ساله شده بودی که مأموريتی بهم خورد. گفتم می رم وقتی برگشتم ديگه نمی ذارم ليلا دور باشه. مأموريت يک هفته ای شد چهارماه. مجبور بودم به خاطر شرايط و کارها... تا يک سال همين طور مأموريت ها بود. مادرت خوب شده بود، چون من نبودم اومدن شما رو عقب می انداختيم. وقتی تصميم قطعی شد که مادرت باردار بود. باز هم دوقلو بودند و اين... حرفش را ناتمام می گذارد. سکوت بين مان را فقط صدای پرنده ها پر صدا کرده است. پدر آهسته بلند می شود و می رود. ابروهای علی در هم گره خورده است. دل پدر را شکسته ام با نپذيرفتنش. من اين را نمی خواهم. با غصه می گويم: - بعدها چی؟ - بعدی نبوده ليلا. همه اش حالی بوده که دل بابا و مامان برايت تنگ می شده و دنبال برگرداندن تو بودند. اما هم خودت هم پدربزرگ و مادربزرگ وابسته شده بوديد. خودت هم برای تغيير مقاومت می کردی. آب دهانم را فرو می برم. من از بودن کنار آن ها ناراضی نبودم. دريای محبت بودند. اما حرفم... واقعاً حرفم چيست؟ می خواهم با اين همه اعتراض به کجا برسم؟ قوه ادراک موقعيت ها درونم خفه شده است با خودخواهی هايم. - شايد من خيلی درکت نکنم. چون مثل تو تنها نبودم. ولی پدر و مادر می فهمند. مخصوصاً پدر. می دونی چرا؟ چون گاهی هفته ها و ماه ها تنهاست. بايد همة ما رو بذاره و بره و دور از بچه هاش باشه. باور کن که می فهمدت. خودم را عقب می کشم و آرام تکيه می دهم به درختی که پشت سرم است. سکوت را دوست دارم. پدر آنقدر آهسته قدم برداشته که متوجه آمدنش نشده ام. سر که بلند می کنم قد رشيدش خيلی توی چشم می نشيند. دستش سينی است و ليوان هايی که بخار دارد و عطر دارچين و هل. @shahidMohammadAliHeydari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از رسانه تنهامسیر🌱
4_5958787920813885321.apk
27.89M
🔹 نسخه جدید نرم افزار متن نگار با کلی تغییرات 👌✅ دانلود از کافه بازار
آموزش کار با نرم افراز متن نگار: 1️⃣ عکس مورد نظر رو در سایز ۱×۱ وارد متن نگار میکنیم 2⃣ بعد گذاشتن وینگت که من تو این تصویر از ویگنت خود متن نگار استفاده کردم تو قسمت پس زمینه ... یه بخش داره نوشته "ویرایش تصویر" انتخاب کنین و بعد این افکتی که فلش زدم انتخاب کنین تا تصویرتون ویگنت دار بشه 3⃣وارد قسمت برچسب شدم از بخش برچسب جدید برچسبی که در عکس بعدی میفرستم رو از گالری وارد متن نگار کردم 4⃣ ویرایش برچسب رو زدم و برچسب رو بزرگ کردم و شفافیت رو کم کردم تا به شکل دلخواهم بشه تصویر آماده نوشتنه حالااا😍 5⃣بهتره تمام کلماتی که میشه حرف هاشو از هم جدا کرد جدا کنین و تلاش کنین به بهترین شکل کنار هم بچینین (فونت این عکسنوشته ترکیبیه از دو نوع نستعلیق لقمان و دیما شکسته دو باهم استفاده کردم و فونت پایین کوچیکه هم فونت کتاب هست ) 6⃣خب تا اینجا نوشتم وقتی به تصویر نگاه میکنین انگاری اون تقاطع نی و لم عالم قشنگ نیست تلاش کنین اینجور وقتا قسمتی که بنطرتون اگه نباشه قشنگ تره رو پاک کنین 👌 (ی "نی" اگه میخواین این شکلی باشه از فونت دیما شکسته دو استفاده کنین) 8⃣ مشکل بعدی بودن فاصله ی زیاد نقطه با حرفه با یه ترفند میشه این مشکل رو حل کرد 👇 9⃣با همانند ساز ،همانند سازی کردم بعد با پاک کن یه بار نقطه ی با رو پاک کردم و اون یکی رو خود با رو پاک کردم فقط نقطش رو نگه داشتتم. دارد.... @shahidMohammadAliHeydari
2⃣1⃣خب "ن" بازان فونت نستعلیق لقمان هستش و باز هم با همون ترفند ادامه "ن" رو که میرفت توی "با" با همون ترفند پاک کردم 3⃣1⃣نوشتن تموم شد حالا میبینم متن خیلی رفته گوشه چیکار کنم ؟ نیازی به تک تک جابه جا کردم متن ها نیست از این گزینه ی جابه جایی همه توی قسمت جابه جایی استفاده کنین 👌