eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.8هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494 📲| تبلیغات: 🆔| @abo_vesaal74
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃📽| گفت وگوی تفصیلی خبرگزاری تسنیم با 🌹 تسنیم: کلام آخر؟ : محمدرضا فوق‌العاده از خودش مراقبت می‌کرد. ظاهر امروزی داشت و اصلا به ظاهرش پایبند نبود. به خاطر پاکی و صداقت درونش خدا خریدارش شد. محمدرضا موقعیت‌های زیادی داشت و می‌توانست کارهای زیادی که همه جوانان می‌کند را انجام دهد اما محمدرضا در چارچوب‌های مشخص حرکت می‌کرد.با تمام وجود می‌گفت من سرباز امام زمانم و سر این موضوع می‌ایستاد.با دوستانش خیلی صمیمی بود و راحت با همسر یکی دو تا از دوستانش که نامزد کرده بودندصحبت می‌کرد ولی نگاه و رفتار حرامی نداشت... یکبار صحبت خواستگاری محمدرضا شد من گفتم محمدرضا از فاصله خانه تا دانشگاه روزی صدتا عروس می‌بیند این جمله را که گفتم محمدرضا اینقدر مسخره‌بازی و بگو بخند کرد و گفت «صدتا چیه دویست‌تا سیصدتا، بیشتر مامان چشمات را بستی» به محمدرضا گفتم که وقتی بیرون می‌روی مگر چشم‌بند می‌بندی که اینها را نمی‌بینی؟ اما محمدرضا طفره می‌رفت و خیلی پیگیر شدم تا آخر گفت « مامان به خدا قسم نمی‌بینم,اگر من بخواهم سرباز امام زمان شوم و با این چشمهایم صورت امام زمان را ببینم آیا با این چشم‌هایم می‌توانم آدمهای اینجوری را ببینم؟» و وقتی این حرف را زد خیلی متعجب شدم و نتوانستم چیزی به او بگویم. محمدرضا به خاطر این چیزها بود که با خدا معامله کرد, در این دنیا هم اهل معامله بود و هر وقت مرا با موتور جابه‌جا می‌کرد می‌گفت کرایه‌ات اینقدر شده و تا ندهی من داخل نمی‌آیم! در آن معامله که با خدا کرد به خدا گفت خدایا من یک حاجت دارم و حاجتم شهادت است و شما می‌گویید که این کار حرام است باشد انجام نمی‌دهم ولی خدایا من دربست در اختیار شما هستم و یک حاجت دارم که آن را برآورده کنید. محمدرضا در این راه سماجت کرد و با چشم باز به سوریه رفت و می‌دانست آن طرف چه خبر است و هیچ مشکلی در زندگی نداشت و با اعتقاد رفت و دفاع جانانه‌ای کرد ... 🍃🌹 @shahid_dehghan🌹🍃
🍃❤| 📝 🔹فقط خدا می‌داند در دل او چه گذشت؟ دوست هم درباره او می‌گوید: تابستان سال 89 از طرف مدرسه ما را به اردوی جهادی،شهر لرستان بردند یکی از افرادی که بسیار تلاش می‌کرد و تلاشش در آنجا زبانزد بود، _محمدرضا_دهقان بود. محمد رضا هیئت که می‌رفت، برای خودش‌گریه می‌کرد؛ دوستان می‌گفتند که کنار ما نمی‌نشست؛ دقیقا همان چیزی است که معصومین و بزرگان ما به آن سفارش کرده اند؛ اگر می‌خواهید‌گریه کنید و اگر می‌خواهید خلوت داشته باشید باید خودتان باشید، نگاه نکنید که کنارت چه کسی نشسته است؛ این مسئله در اخلاص بسیار تاثیر دارد؛ شما اگر خواستی جایی عزاداری بکنی؛ برو یک جایی که نشناسنت؛ آنجا به خاطر اینکه بقیه صدای‌گریتو بشنون و ببیند چطوری عزاداری می‌کنی هیچ وقت عزاداری نمی‌کنی؛ حتی محمد رضا با دوستانش که هیئت می‌رفت، خودش می‌رفت یک جای دیگر می‌نشست، چفیه می‌کشید روی سرش و ‌گریه می‌کرد... هر چه گذشته، بین خودش و خدای خودش گذشته! ما متوجه نشدیم در دل چه می‌گذرد... 🍃❤| @shahid_dehghan
🍃❤| 📝 🔹فقط خدا می‌داند در دل او چه گذشت؟ دوست هم درباره او می‌گوید: تابستان سال 89 از طرف مدرسه ما را به اردوی جهادی،شهر لرستان بردند یکی از افرادی که بسیار تلاش می‌کرد و تلاشش در آنجا زبانزد بود، _محمدرضا_دهقان بود. محمد رضا هیئت که می‌رفت، برای خودش‌گریه می‌کرد؛ دوستان می‌گفتند که کنار ما نمی‌نشست؛ دقیقا همان چیزی است که معصومین و بزرگان ما به آن سفارش کرده اند؛ اگر می‌خواهید‌گریه کنید و اگر می‌خواهید خلوت داشته باشید باید خودتان باشید، نگاه نکنید که کنارت چه کسی نشسته است؛ این مسئله در اخلاص بسیار تاثیر دارد؛ شما اگر خواستی جایی عزاداری بکنی؛ برو یک جایی که نشناسنت؛ آنجا به خاطر اینکه بقیه صدای‌گریتو بشنون و ببیند چطوری عزاداری می‌کنی هیچ وقت عزاداری نمی‌کنی؛ حتی محمد رضا با دوستانش که هیئت می‌رفت، خودش می‌رفت یک جای دیگر می‌نشست، چفیه می‌کشید روی سرش و ‌گریه می‌کرد... هر چه گذشته، بین خودش و خدای خودش گذشته! ما متوجه نشدیم در دل چه می‌گذرد... 🍃❤| @shahid_dehghan
🍃💌| قسمت هایی از مصاحبه ی کانال «شهــدا شرمنــده ایم» با یکی از دوستان که از سال 90 به خاطر همکلاسی بودن در دبیرستان علوم معارف امام صادق علیه السلام با ایشان آشنا شدند... ♦️در زمان حیات و بعد از شهادت چه تاثیراتی در زندگی شما و اطرافیانشون داشتن؟ تاثیرات محمدرضا بعد از شهادتش در زندگی هامون به مراتب خیلی بیشتر از دوران حیاتش بود چون تازه داغ خاطرات و جای خالیش رو چشیده بودیم... شهادش روی اعتقادات و اعمال رفتارهامون خیلی تاثیر گذاشت و شاید به نحوی ما رو از خواب غفلت زندگی روزمره بیدار کرد... ♦️در آخر سخنے یا نڪته اے هست بفرمایید. شهید محمدرضا مثل خیلی از ما یک جوان با علایق و دغدغه های خودش بود و چیزی نبود که بخواد از آسمان نازل شده باشه در رفتار و کردار معصوم نبود اما تفاوت اصلیش این بود که نسبت به جایگاه خودش و اعتقاداتش با معرفت بود و به موقع بهترین انتخاب رو کرد.. با شهادتش به ما درس زندگی کردن برای اهداف خیلی بزرگتر رو داد... |💌 @shahid_dehghan 💌|
🍃❤| 📝 🔹فقط خدا می‌داند در دل او چه گذشت؟ دوست هم درباره او می‌گوید: تابستان سال 89 از طرف مدرسه ما را به اردوی جهادی،شهر لرستان بردند یکی از افرادی که بسیار تلاش می‌کرد و تلاشش در آنجا زبانزد بود، _محمدرضا_دهقان بود. محمد رضا هیئت که می‌رفت، برای خودش‌گریه می‌کرد؛ دوستان می‌گفتند که کنار ما نمی‌نشست؛ دقیقا همان چیزی است که معصومین و بزرگان ما به آن سفارش کرده اند؛ اگر می‌خواهید‌گریه کنید و اگر می‌خواهید خلوت داشته باشید باید خودتان باشید، نگاه نکنید که کنارت چه کسی نشسته است؛ این مسئله در اخلاص بسیار تاثیر دارد؛ شما اگر خواستی جایی عزاداری بکنی؛ برو یک جایی که نشناسنت؛ آنجا به خاطر اینکه بقیه صدای‌گریتو بشنون و ببیند چطوری عزاداری می‌کنی هیچ وقت عزاداری نمی‌کنی؛ حتی محمد رضا با دوستانش که هیئت می‌رفت، خودش می‌رفت یک جای دیگر می‌نشست، چفیه می‌کشید روی سرش و ‌گریه می‌کرد... هر چه گذشته، بین خودش و خدای خودش گذشته! ما متوجه نشدیم در دل چه می‌گذرد... 🍃❤| @shahid_dehghan
🍃❤| 📝 🔹فقط خدا می‌داند در دل او چه گذشت؟ دوست هم درباره او می‌گوید: تابستان سال 89 از طرف مدرسه ما را به اردوی جهادی،شهر لرستان بردند یکی از افرادی که بسیار تلاش می‌کرد و تلاشش در آنجا زبانزد بود، _محمدرضا_دهقان بود. محمد رضا هیئت که می‌رفت، برای خودش‌گریه می‌کرد؛ دوستان می‌گفتند که کنار ما نمی‌نشست؛ دقیقا همان چیزی است که معصومین و بزرگان ما به آن سفارش کرده اند؛ اگر می‌خواهید‌گریه کنید و اگر می‌خواهید خلوت داشته باشید باید خودتان باشید، نگاه نکنید که کنارت چه کسی نشسته است؛ این مسئله در اخلاص بسیار تاثیر دارد؛ شما اگر خواستی جایی عزاداری بکنی؛ برو یک جایی که نشناسنت؛ آنجا به خاطر اینکه بقیه صدای‌گریتو بشنون و ببیند چطوری عزاداری می‌کنی هیچ وقت عزاداری نمی‌کنی؛ حتی محمد رضا با دوستانش که هیئت می‌رفت، خودش می‌رفت یک جای دیگر می‌نشست، چفیه می‌کشید روی سرش و ‌گریه می‌کرد... هر چه گذشته، بین خودش و خدای خودش گذشته! ما متوجه نشدیم در دل چه می‌گذرد... 🍃❤| @shahid_dehghan
🌺| گوشی را به سمتش گرفته و گفته بودی:«خودت گوش کن.»- دوست ندارم گوش بدم.شاید بخوام کیف و حال کنم،گناه ما چیه که مثل شما نیستیم؟ گفته‌بودی:« تو مسلمونی؟»اهل خوزستان بود. با همان لهجـه‌ے عربےاش گفتـه‌بود: « مـن شیـعه‌‌ے علی‌بن‌ابی‌طالبم.» -خدا خیرت بده. این حرف نه حرف منه نه حرف امثال من. امرِ همون خداست تو که می‌گی بنده‌ی اونم. به من گفته، به تو هم گفته. من می‌خوام دستورش انجام بدم، ولی تو اجازه نمی‌دی. حالا تو بگو، تو آزادی من رو سلب کردی که می‌خوام طبق امر خداوندم اوقاتم رو بگذرونم یا من آزادی تورو؟ بنده‌خدا سرش را پایین انداخته و گفته‌بود:« حرفت حقه داداش.» اما دوباره صدای مسافرها درآمد که این‌ها نمی‌تونن تحمل کنن بندازشون بيرون. کلافه شده‌بودی به مهدیه گفته‌بودی:« برو مطمئن شو اگه براے تو اشکالی نداره، جفت گوشۍ هاے هندزفری رو بده من تا مجبور نباشم این اراجیف رو بشنوم.» می‌دانی امربه‌معروف‌کردن جسارت می‌خواهد و ایمان.تو همیشه در امر به‌ معروف و نهی از منکر پیش قدم بودی. •|🦋 @shahid_dehghan
🔸| زیر سایه ی شهدا و در مسیر شهدا ثابت قدم باشید.😇دعای شهدا بدرقه راهتان... ✋🏻 التماس دعا... 🙏 💟 || گروه فرهنگی جهادی شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری || 💟 🌷﴾@shahid_dehghan﴿🌷