خدایا💛
تو برگزین این بنده ی حقیرت را...
من نشان خواهم داد ارزشش را دارد
یا نه ،،، تو مرا ببین!✨توجهت به من
باشد که دلدادهی توام...
#مشقعشق♥️
#وصالنویس✍🏻
•|🌱 @shahid_dehghan
﷽
مقام معظم رهبری:
امروز بیشترین تحرّک دشمنان ما علیه ما بیش از تحرّکات امنیّتی و اقتصادی، تحرّکات تبلیغاتی و جنگ نرم و تبلیغات رسانهای است؛ برای اینکه بر افکار عمومی مردم مسلّط بشوند مبالغ هنگفت هزینه میکنند، کارهای بسیار انجام میدهند؛ فکرهای بسیاری را در مجموعههای فکری برای این کار استخدام میکنند تا بتوانند با جنگ روانی، با تبلیغات گوناگون، افکار عمومی کشورها را -از جمله بیشتر از همه امروز کشور ما را که هدف سوءنیّت قدرتهای بزرگ است- قبضه کنند و در اختیار بگیرند. در زمینهی کار تبلیغاتی و حرکت تبلیغاتی درست و تمهیدات رسانهای باید قویتر و هوشمندانهتر عمل بکنیم. ۱۴۰۰/۵/۱۲
#روشنگری✌️🏻
#ناگفته_های_رسانه
🆔@shahid_dehghan
26.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•[﷽]•
「📱|#استوری」
شهدا از بهترین چیزها گذشتن،
برای اینکه به شهادت برسن!👌🏻💔
آیا بعضی از ماهایی که انقدر ادعای شهادت داریم،
میتونیم مثل شهدا باشیم؟؟!✋🏻😓💔
16روز تا وصال🍂
#دمی_با_شهید
#یاد_شهدا_با_صلوات
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
•
•
•
🆔•| @shahid_dehghan |•
•[﷽]•
#روایت
#یادگار_سبز🌱
#قسمت_پنجم✨
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
مثل بهنام همان کلاهی که از تو گرفت. توی همان دورهای که با اردوی آموزشگاه رفته بودید کوه. بهنام به خاطر آفتاب اذیت میشد. تو خودت اذیت نمیشدی که کلاهت را به بهنام دادی؟ بعد هم که پس نگرفتی. یا همان تسبیح سبزت که با تسبیح قرمز بهنام عوض کردی. تسبیح قرمز همیشه دستت بود. بهنام هر وقت تسبیح قرمز را میدید میگفت: ((حال میکنی چه تسبیحی بهت دادم؟)) تو هم میگفتی :((تو چه رفیقی هستی؟ تسبیحی که بهت یادگاری دادم کو؟)) از ترس تو تسبیح همیشه همراهش بود. تسبیح را از داخل یکی از جیب هایش بیرون میکشید و میگفت :((بیا بابا، دستمه. ))
برایت مهم بود که بهنام تسبیح را نگه داشته باشد یا فقط میخواستی سر به سرش بگذاری و تلافی کنی؟
چقدر مدت با هم بودنتان کوتاه بود. اما همین مدت کوتاه چه قدر خاطره داشت برایتان. هر روز و هر لحظه اش خاطره بود. من هم که سیر نمیشوم از نوشتنشان.
زمزمه آخرین عملیات به گوش میرسید. آخرین عملیات مربوط به شما. میگفتند بعد از این عملیات برمیگردید. برگه هایی به دستتان داده بودند و ازتان پرسیده بودند :(( چه کسانی میروند و چه کسانی میمانند؟))
تو و بهنام هم درس داشتید هم کار. تو در خطر اخراج دانشگاه بودی. قرار گذاشتید بعد از این عملیات برگردید. هدف بعدیتان هم عضویت در سپاه قدس بود.
انگار سپاه بیشتر به روحیات تو نزدیک بود. تو که به قول خودت در همه این مدت از چیزی نترسیده بودی. همان شب قبل از عملیات که دور آتش نشسته بودید و هر کس تعریف میکرد که کجاها ترسیده. تو گفته بودی:((من هیچ جا نترسیدم.)) هر چه میگفتند مگر میشود نترسیده باشی؟ بازهم سر حرفت بودی. بهنام هم تصدیق میکند که تو توی هیچ کدام از موقعیت های خطرناک نترسیده بودی. تو را در حساسترین لحظات دیده بود و میدانست که ادعایت از روی احساس یا غرور نیست. تو واقعا نمی ترسیدی. و همین نترسیدنت تا آن سن آن همه بلا به سرت آورده بود. اما نترسیدنت به معنای بی فکر بودنت نیست. نمیترسیدی، اما بی گدار هم به آب نمیزدی. حداقل آن جاهایی که پای جان دوستانت در میان بود.
16روز تا وصال
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
🆔•| @shahid_dehghan |•
🌷﷽🌷
⸢ 📆 پنجشنبه ۱۴۰۰/۸/۶⸥
[ذکرروز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ]
خدای من...قرار دنیا با من این است که من
بمیرم آخر قصه،اما تو مرا بخر و نذر خودت کن...
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🆔 • @Shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
❪🕊❫ 🦋| #چه_لذتی_دارد... چه لذتی دارد که فقط زندگی کوتاه دنیا را نبینی و نگاهی هم به زندگی بی پایان
❪🌳🌱❫
🦋| #چه_لذتی_دارد...
چه لذتی دارد وقتیدر نابودی تعهد و عشق بین
همسران سهیم نباشی و گرمای خانه ها را سرد
نکنی.
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3835625474C3f8ed38c35 ¦
🌸| #خاطره
گاهی از دست بعضی آدم ها ناراحت میشدم و
درد و دل میڪردم و گلهمندی داشتم.مۍگفت
ڪه خدا عاقبت همهے ما را ختم به خیر ڪند،
آتش دارد دورمان حلقه میزند. به این شکل به
من میفهماند که غیبت نکنم.
#ابووصال
#روزشمارشهادت
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
[۱۵روزماندهتاشهادت🌹🍃]
•°|🥀 @shahid_dehghan
#واگویهایباشهیددهقان🌿
از وقتی پا به جهان گذاشتی،زندگیت،تمام و
کمال،عطر و بوی شهادت را در برگرفته بود!🙂👌🏻
پایه و اساس همهی کارهایت،خدا و شهادت،بود!
💔🖐🏻همهی تلاشت این بود، که خدا از تو راضی
باشد!👌🏻🥺💚آخر سر هم، مزد آن همه سختی و
مشقتت را از خدا گرفتی..!💔از همان بدو تولدت،
خدا شهادت را در پرونده ی پر پیچ و خم زندگیت،
برایت نگاشته بود!🥺💔
#مشقعشق✨
#وصالنویس✍🏻
•|🌿 @shahid_dehghan
45.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆شهید مسعود عسگری🔆
🌱ولادت :
🗓۱۳۶۹/۰۶/۰۸
🌹 شهادت :
🗓۱۳۹۴/۰۸/۲۱
محل تولد🌚: تهران
محل شهادت🌝 : سوریه _حلب
🥀 نحوه شهادت:
در درگیری نزدیک با تکفیریها واصابت توپ ۲۳🔥
✨مزار شهید:
تهران،بهشت زهرا(س)،گلزارشهدا،قطعه۲۶،ردیف ۷۹،شماره۱۹
💝صفات بارز اخلاقی:
انجام کارها با ایمان و اعتقاد ، مومن ، متعهد و متخصص ، #ولایت_مدار زرنگ ، باهوش ، کنجکاو ، خوش رو ،شوخ طبع ، ورزشکار ، شجاع ، کم حرف و بی ادعا ، صبور ، آرام ، متبسم ، شاد ، بسیجی فعال ، با اخلاص و در یک کلام سرباز امام خامنه ای
🆔[@shahid_dehghan]
شهید یدالله مولایی.m4a
14.58M
²⁸| #ویژه_برنامهی_معبرے_بہ_آسمان
●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ↻
•۰
آی پدر و مادر هرچه شهید
بوی رفیقانِ مرا میدهید🌱
بوی همانان که کبوتر شدند
از فلکی های معطر شدند🙃
•۰
#با_لینک_فورواد_کنید👇🏻
🎧•| @shahid_dehghan
45.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱| #حاج_قاسم
تفاوت ظاهر و باطن از زبان:
🗣سردار دلها🌸
وقتی ظاهر و باطن دو تا میشود؟!...👀
#مکتب_حاج_قاسم 🌱
📲| @SHAHID_DEHGHAN
•[﷽]•
#روایت
#یادگار_سبز🌱
#قسمت_ششم✨
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
روز عملیات وارد باغی شدید که زیر آتش بود و حتی از زیر یک درخت تا زیر درخت بعدی هم نمیشد رفت. مسعود عسکری دویست متر جلوتر از شما بود فریاد زده بود:((میخوام برم تو ساختمون دوسه نفر با من بیان. ))
چند نفر از بچه ها که در فاصله چند متری مسعود بودند آماده حرکت شدند. بهنام هم بلند شد که به آن سمت برود. اما تو پایش را گرفتی و کشیدی سمت خودت. تعادلش را از دست داد و افتاد روی تو. گفته بودی:((بشین. کجا؟ از اینجا میخوای بری دویست متر اونور تر! تا اونجا برسی نفلهت میکنن.))
با اینکه زیر آتش دشمن بودید، اما خوب پیشروی کردید. خستگی و گرسنگی ولی حسابی از پا انداخته بودتان. خبر نداشتی که بهنام جیب هایش را پر از بيسکوئيت کرده و هرازگاهی یکی میخورد تا به قول خودش قندش نیفتد. بهنام خسته هم اگر بود حداقل به اندازه تو گرسنه نبود. سرحال زده بود پشتت :
((چطوری رفیق؟))
+اصلا حال ندارم. خستهام.
_چیزی خوردی؟
+نه.
یک مشت بیسکویت به سمتت گرفته بود :((بیا بخور حال کن.))
گویا این آخرین باری بود که با بهنام گپ زدید و با هم خندیدید. بعد ماجرای العیس پیش آمد و آن خمپاره که...
نه شما خبر داشتید مسلحین داخل شهر هستند و نه آن ها انتظار دیدن شما را داشتند. به ستون و در سکوت وارد شهر شده بودید. تو جلو تر از بهنام بودی. باید از جلو خبر میگرفتی تا اجازه بگیرید که جلوتر بروید یا نه. به بهنام گفته بودی :((جلوتر نیا. فاصله بگیر تا اون دو نفر به ما خبر بدن.))
بعد ناگهان آتش خمپاره و گلوله ای که به دیوار خورد و ترکش هایش گردن بهنام را نشانه رفتند.
15روز تا وصال
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
🆔•| @shahid_dehghan |•
ـ﷽ـ
⸢ 📆 جمعه ۱۴۰۰/۸/۷⸥
[ذکرروز: صلوات+و عجل فرجهم ]
صدای قرآن، تلقین، خاک،خاک و خاک...
اگر شهید باشی؛تو میمانی و خدایت 💚
اگر نه؛ تو میمانی و گناهانت...😔
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🆔 • @Shahid_dehghan
🌱| #خاطره
حالات معنوےاش را حفظ میڪرد و اصلا اهل
بروز دادن نبود.معنویتش را پشت شوخیهایش
پنهان مۍکرد.اگر مواقعی بود که میفهمید طرف
مقابلش مۍخواهد از اوضاع معنوےاش اطلاع
پیدا کند مطلقا چیزی نمیگفت،مگر اینکه خودش
حرف بزند.
#ابووصال
#روزشمارشهادت
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
[۱۴روزماندهتاشهادت🌹🍃]
🌸| @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨⌝#حسینِ_زمان⌞ ✨
کاش نامت باران بود! 🌧
آنوقت ..
تمام مردم شهر هم
براي آمدنت دعا مي کردند...! 🤲🏻🦋
#سلامٌعلیٰغائبالمظلوم
ʝסíꪀ↷
⇨ @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「📱|#استوری」
🎙#شهید_گفت:
مندوستدارموقتےشهادتبیاد دنبالـم
کهشهادتمبیشترازموندنم بـرابقیـه اثـر داشتـهباشـه.اونجابودکهفهمیدمبعضیا
تومرگوزندگیشوندنبالعاقبتبهخیری
بقیههستن.حتےوقتےکهدیگهتوایندنیایِ
فانینیستن..!🙃🌱
14 روز تا وصال🍂
#دمی_با_شهید
#شبتون_شهدایی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🆔•| @shahid_dehghan |•
•[﷽]•
#روایت
#یادگار_سبز🌱
#قسمت_هفتم✨
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
بعد دوباره گلوله ای که کنار شما روی آسفالت منفجر شد. این بار چشمهای بهنام سوختندو پاهایش زخمی شدند. بچه ها بهنام را عقب بردند. از درد نمیتوانست چشمهایش را باز کند. با همان چشم بسته خبر شهادت احمد را شنید. و فکر کرد که فقط خودش زخمی شده و احمد شهید.
سوار ماشین که شد به زحمت چشمهایش را باز کرد. یک نفر هم توی ماشین بود که ترکش های زیادی خورده بود و اوضاع خوبی نداشت. راننده پرسیده بود:((دو تا شهید برای شماست؟))
تازه آنوقت بود که فهمید به جز احمد شهید دیگری هم هست. حدس زد که یکی از بچه های گردان خودتان باشد. گردنش ترکش خورده بود و برنمیگشت. به بیمارستان که رسید احمد را شناخت. از یکی رفقای مجروحش درباره آن یکی شهید پرسید اما کسی جوابش را نداد به تو نگاه کرد می دیدید که تن تو همان لباس هایی است که صبح پوشیده بودی، اما نمیخواست باور کند که آن شهید تویی. حتی خواست برت گرداند و صورتت را ببیند اما از حال رفت و حتی نفهمید کی پاهایش را پانسمان کردند و به دستش سرم زدند. تو که جایت راحت بود. از حال بهنام خبر نداشتی که داشت بدترین لحظه های زندگی اش را تجربه میکرد. تمام خاطراتتان را مثل فیلم مرور میکرد. فهمیده بود آن شهید از هم پاچیده تویی،اما نمیخواست قبول کند. از هرکسی هم سراغ تو را میگرفت کسی جواب سرراست نمیداد. توی بیمارستان حلب فهمید که چهار نفر از بچهها شهید شدهاند. چه روز های سختی بود روز های بی شما بودن. آن هم با آن تن زخمی روی تخت بیمارستانی که فاصله اش با شما از زمین تا آسمان بود.
بهنام به تهران هم که رسید باز باید روی تخت بیمارستان میخوابید. به معراج و مراسم تشییع نرسید. به قول خودش معراج برایش همان تویوتایی بود که پیکر تو را دیده بود. مدتی طول کشید تا با پای زخمی و عصا بتواند بیاید سر مزارت. چقدر برایش سخت بود این دیدار. حسرت میخورد که چرا شب آخر اجازه ندادی جلوتر برود. میگفت بیشتر تیر ها به بدن تو و مسعود خورده. انگار که فدایی بقیه بودید. تحمل دیدن مزار تو را نداشت. اول سر مزار امین کریمی رفت و بعد آهسته آهسته به سمت تو و مزارت که خاکش هنوز تازه بود آمد. نمیدانم آن تسبیح سبز هنوز هم توی جیبش بود یا نه.
14روز تا وصال
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#قسمت_آخر
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
🆔•| @shahid_dehghan |•
⸢بسمـرَبــالعشقــ♥️⸥
ای شقایقها!ایثار از آن شماست که
دنیا را گوشهای افکندید و با پرواز
عاشقانه خود، بر روزهای ما نسیم
بهشت پاشیدید...
⦅شھیدمحمدرضادهقانامیرے⦆
❜ شهادت، بالنمیخواد، حالمیخواد... ❛
🗒️ شنبه ۸/۸
🆔 • @Shahid_dehghan
﷽
#خاطࢪه💚
عاشق دایی های شهیدش بود و نسبت به دو دایی شهیدش ارادت خاصی داشت.
از نظر اخلاقی شباهت هایی به دایی هایش داشت.
در متانت، ادب و مقید بودن، شبیه دایی بزرگش (شهید محمد علی طوسی) بود،
اما در پر جنب و جوش بودن و شیطنت هایش به دایی کوچکش (شهید محمد رضا طوسی) رفته بود؛
طوری که پدربزگش به او میگفت: محمد رضا شیطنت هایت شبیه محمد رضای من است.
#ابووصال
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#روزشمارشهادت
[۱۳روزماندهتاشهادت🌹🍃]
🆔@shahid_dehghan
🌻|چگونه شهید شویم؟(قسمت دوم)
خب راه شهادت چیه؟حالا ما که مشتاق شهادت
شدیم چیڪار ڪنیم شهید شیم؟میدونی جهاد
اصغر و جهاد اکبر چیه؟جهاد اصغر میشه جنگ و
جبهه! یعنی کسایی که تو جنگ شهید شدن شهید
جهاد اصغرن! ڪه قطعا قبلا تو جهاد اڪبر، یعنی
مبارزه با نفسشون پیروز شدن.
ارزش شهید تو جهاد اکبر خیلی بالاترهها!میدونی
اگه بخاطر خدا از یه گناه بگذری یعنی هر لحظه
دارے شهید میشی❓اونطورے حتۍ اگه به مرگ
عادی بمیری ولی تو جهاداکبرت موفق شده باشی،
شهیدی! این ڪه دیگه دختر پسر نداره نه؟پس اگه
میخوای شهید شی باید از همین الان دست بکار بشیها!
#مشقعشق♥️
#وصالنویس✍🏻
•|🌱 @shahid_dehghan
#نامهایازطرفخدا💛🌿'
[وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي
وَإِلَيْهِ تُرْجَعُون]
و تنها دلیل خلقت انسان
بندگی کردن اوست...
همان که عاشقانه نجوا کرده
"خَلَقت الاَشیاء لاجلک
و خلقتُکَ اجلی"
تو را تنها برای خودم آفریدم
مبادا دل به دنیا ببندی
تو فقط برای من هستی..
سورهیاسین،آیه ۲۲❤️🌱°•
#یک_آیه_یک_تلنگر
🌸| @Shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[﷽]•
「📱|#استوری」
ما مدعیان صف اول بودیم✋️
از اخࢪ مجلس شهدا ࢪا چیدند🥀
13روز تا وصال🍂
#دمی_با_شهید
#یاد_شهدا_با_صلوات
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🆔•| @shahid_dehghan |•
.[﷽].
#روایت
#سرِ_سربلند🌹
#قسمت_اول
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
مقداد همان خواستگار سمجی که چندین بار آمد و رفت تا دل مهدیه را بدست آورد. هم دل مهدیه را و هم بعدا دل تورا. رسم روزگار یک جوری پیش رفت که باهم رفیق شدید. یک جورهایی شاید شد برادر بزرگترت.
سپاهی بودنش بیشتر از همه خصوصیاتش برای تو جذاب بود و همین سپاهی بودن باعث علاقهات به مقداد شد. به گمانم نقشه کشیده بودی از طریق مقداد یک راهی برای خودت باز کنی. یک راه و مسیری که تو را برساند به سوریه. اشتباه هم نکرده بودی مقداد بود که پای تو را به آموزشگاه باز کرد.
البته با شک و تردید. چون مانده بود بین دوراهی. هم علاقهات به مسائل نظامی را میدید و هم میدانست پدر و مادرت چقدر به درسهایت حساس هستند. با این حال یک بار تو را با خودش به آموزشگاه برد تا سر یکی از کلاسها بشینی و ببینی اصلا اهل این کارها هستی یا نه؟
13روزتاوصال
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی 📚
🆔•| @shahid_dehghan |•
⸢بسمـرَبــالعشقــ♥️⸥
شهید کسی است که در میدان جنگ و در
خدمت امام یا نائب او کشته شود و هرکس
در دوره امام زمان (عج) برای حفظ اسلام
کشته شود، یقیناً به او ملحق خواهد شد،
شهادت عبارت است از نبوغ درخشان حیات
در کمال هوشیاری و آزادی...!
⦅شھیدمحمدرضادهقانامیرے⦆
❜ شهادت، بالنمیخواد، حالمیخواد... ❛
🗒️ یکشنبه ۸/۹
🆔 • @Shahid_dehghan
﷽
#خاطࢪه💚
خیلی زود به فکر ازدواج افتاد از همان زمان که دیپلم گرفت.
عید فطر بود و مشهد بودیم،
یکی از دوستانش عقد کرده بود و او هم به فکر افتاده بود و با ذوق عکس دوستش را از داخل گوشی به من نشان داد.
از همان روز زمزمه ازدواج اش بلند شد؛
خیلی وقت ها خجالت میکشید مستقیم مطرح کند پیامک می فرستاد:
یکی ژیلا یکی مژگان پسندد
یکی کوکب یکی مرجان پسندد
من از بس سر به زیر و سر به راهم
پسندم هر که را مامان پسندد
#ابووصال
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#روزشمارشهادت
[۱۲روزماندهتاشهادت🌹🍃]
🆔@shahid_dehghan