eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
7.1هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 رمان #اورا³ پارت مدیر و خادم الشهدا: @Bentol_hosseinn
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://harfeto.timefriend.net/16551095632150 حرفی، سخنی، انتقادی، نظراتی درباره کانال داشتید در لینک ناشناسی بفرمایید☺️🌹 در خدمت شماییم🌷 توجه: پاسخ سوالات ناشناس فقط در کانال ناشناسی گذاشته میشه🌿 کانال ناشناسی شهید محمدرضا دهقان: @habisv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همین طور که داشت آر پی جی می‌زد، به شدت مجروح شد. زخمش رو بستم.گفت: قرآنم رو بده. قرآن جیبی کوچکش را به دستش دادم. شروع کرد به صحبت با آن. طوری حرف می‌زد که انگار داشت خدا را می دید. به قرآن می‌گفت: من خیلی تلاش کردم که تمام قوانینت رو رعایت کنم. پرسیدم: اسمت چیست؟ گفت: بنده ذلیل خدا؛ فرامرز. اسم قشنگی ندارم، ولی تصمیم گرفتم اسمم مهدی باشه. خواستم قمقمه آب را بدهم دستش که آن را پرت کرد آن طرف و گفت: می‌خوام یه کم شبیه ارباب جون بدم. بعدها که رفتم سر مزارش، دیدم نوشته مهدی اصفهانی. تعجب کردم. پدرش گفت: یک شب اومد توی خوابم و گفت: بابا دوست دارم اسمم مهدی باشه اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🦋🌱 ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ ♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
مایل به حمایت از یه کانال؟ @amamzmanam
🕊•° دوستش میگفت: تو مدتی که عراق بود وقتی می خواست به کربلا بره روی صورتش چفیه می انداخت و می گفت: اگه به نامحرم نگاه کنی راه شهادت بسته میشه ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ ♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
سلام علیکم عزیزان براتون یه رمان خوب اوردم ان‌شاءالله از امشب میزاریم کانال☺️ رمان: هر شب دو پارت تقدیم میکنیم بهتون☺️🌹
🔔 در حق یکدیگر کنید❗️ ☘️ اگر طلب و آمرزش برخى از شما براى يكديگر نبود، تمام اهل زمين هلاك میگشتند. (عج) 📚دلائل الامامة، ص297 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
خبرنگار از ابومهدی پرسید: شما که عرب هستین، چطور آنقدر قشنگ‌ فارسی صحبت میکنین؟ ایشون پاسخ قشنگی داد: عربی زبان قرآن است و فارسی زبان انقلاب. 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 ﷽ دوباره روسریمو اوردم جلو و چند تار مویی که بیرون ریخته بود رو بردم زیر روسریم . اه . حجاب چیه آخه . _ مامان حالا اگه دو تا تار مو بیرون باشه قرآن خدا غلط میشه ؟ مامان _ عههه . همیشه موهات بیرونه حالا یه بارم به خاطر امام رضا (ع) بکنی تو که چیزیت نمیشه . _ هوووووووف. نمیشه .نمیشه . نمیشه . موهای من لخـ ـته خوب هی میریزه بیرون . اوه اوه من موندم چادر چجوری میخوام سرم کنم. گفتم نیاما نذاشتید . بابا_ دخترم انقدر غر نزن حالا الان هنوز مونده تا برسیم . با این ترافیک به نماز که نمیرسیم . بزار هروقت رسیدیم دم حرم درست کن ._ خوب بابا جان . کلا نمیشه. مامان خداییش تو چجوری این چادرتو نگه میداری. امیر علی _ خواهر من یه هد میگرفتی راحت میشدی . چادر لبنانی که نگه داشتنش کاری نداره . بعدشم چادر سر کردن عشق میخواد که بشه نگهش داشت . _ خوب خوب. دوباره شیخمون شروع کرد . باشه داداشی سری بعد چشم. الانو چیکار کنم امیر علی _ بابا جان لطفا تو خیابون امام رضا یه جا وایسید . اینجوری نمیشه کاریش کرد. بابا_ باشه . _ تنکس ددی . میسی داداشی . ….ببخشید من خودم رو معرفی نکردم.من تانیا هستم . ۱۹ سالمه و سال اول پزشکی. البته اسمم تو شناسنامه زینب هستش ولی من کلا با دین و مذهب کاری ندارم . به خاطر همین با این اسمم راحت ترم . من تو یه خانواده مذهبی بزرگ شدم که خوشبختانه توش چیزی به اسم اجباروجود نداره و هرکس خودش راه خودشو انتخاب میکنه . منم راهم رو کلا جدا از خانوادم و دین انتخاب کردم . البته نه اینکه اصلا خدا رو قبول نداشته باشم چرا دارم. ولی خوب کلا معتقدم که انسان باید آزادی داشته باشه و دین دست و پای آدمو میبنده . خوب بگذریم . یه برادر هم دارم که قوربونش بر خیییلی مهربونه و از من ۶ سال بزرگتره. علاقش بیشتر به طلبگی بود که خوشبختانه با مخالفت بابا رو به رو شد. همین مونده فقط که یه داداش آخوند داشته باشم.الان هم که در خدمت شمام تشریف آوردیم با خانواده مشهد که من بعد از ۸ سال اومدم . مامان و بابا و امیرعلی سالی دو سه بار میان ولی من میرم خونه عموم اینا چون اونجا خیلی بیشتر خوش میگذره . البته بچگیام مشهدو دوست داشتم ولی خوب اون بچگی بود البته من این تفکراتم رو هم مدیون عموی گرامم هستم که از هشت سالگیم که از ترکیه برگشت دیگه همش پیش اون بودم چون خودش دختر نداشت منو خیلی دوست داشتن ولی کلا آبش با امیرعلی و بابا تو یه جوب نمیرفت چون عقایدش کاملا مخالفه اون و بابا بود ولی اونا باهاش مشکلی نداشت . خلاصه که این توضیحی کوتاه و مختصر و مفید از زندگی من بود حالا بقیش بماند برای بعد . …. برگشتم سمت امیرعلی که بهش بگم بیاد تا حرم مشاعره کنیم که دیدم به رو به رو خیره شده و دستشو گذاشته رو سینشو داره زیر لب یه چیزی رو زمزمه میکنه . جلو رو نگاه کردم که …….چشمم که به گنبد طلا افتاد یه لحظه دلم لرزید نا خود آگاه زیر لب گفتم سلام. بد جوری محوش شده بودم اصلا یه حس و حالی داشت که منو مسخ کرده بود .امگار یه حس خوب و دوست داشتنی . برام عجیب بود منی که این سری فقط به اصرار اومده بودم چرا برام لذت بخش بود . یه دفعه صدای ضبط بلند شد . سرمو به شیشه تکیه دادم و حواسمو دادم به آهنگ . ……………..کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدمدعای مادرم بوده که منم امام رضایی شدمکبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدمدعای مادرم بوده که منم امام رضایی شدمپنجره فولاد تو دوای هر چی دردهکسی ندیدم اینجا که نا امید برگردهپنجره فولاد تو دوای هر چی دردهکسی ندیدم اینجا که نا امید برگردهچجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشمتویی که تنها – دل سوز منی آرزومه دوباره بیامتو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منیبی تو می میرم آقام یه فقیرم آقام که تو حج فقراییای کس و کارم آقا جون تو رو دارم، ندارم من دستای گداییای سلطان کرم سایه ات روی سرم باز آقا بطلب که بیام به حرمای سلطان کرم سایه ات روی سرم باز آقا بطلب که بیام به حرمشور و حال منی پر بال منی تو خیال منیدادی تو منو راه اگه یه نگاه که تو ماه منیچجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشمتویی که تنها دل سوز منی آرزومه دوباره بیامتو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منی بی تو می میرم آقام یه فقیرم آقام که تو حج فقراییای کس و کارم آقا جون تو رو دارم، ندارم من دستای گدایی میبینم عاشقای تو رو اشکای زائرای تو روآرزومه منم بپوشم لباس خادمای تو روهمه ی داراییم و به تو بدهکارم من جون جواد آقا خیلی دوست دارم من همه ی داراییم و به تو بدهکارم من جون جوادت آقا خیلی دوست دارم
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
#از_جهنم_تا_بهشت #پارت_یکم 📚 ﷽ دوباره روسریمو اوردم جلو و چند تار مویی که بیرون ریخته بود رو بردم ز
📚 آهنگ قشنگی بود . بدجور باهاش انس گرفته بودم . یه دفعه صدای در ماشین اومد برگشتم دیدم امیرعلی با یه کیسه کوچیک اومد تو . کی رفته بود پایین . با همون لبخند محجوبانش کیسه رو گرفت سمتم. توشو نگاه کردم یه هد مشکی و ساقه دست و گیره روسری توش بود . _ واااااااای مرررررسی داداشی .ولی ساق و گیره برای چی؟ امیر علی _ یه نگاه به دستت بنداز خواهری. بدون گیره هم که روسریت میره عقب هی. _ وای بیخی بابا . تو این گرما . ساقو حالا یه کاریش میکنم ولی گیره عمرااااا. امیر علی _ باشه هرجور راحتی من به خاطر خودت گفتم . بی توجه به موقعیت روسریمو در اوردم . امیرعلی _ اینجا؟؟؟؟؟؟ سریع هد رو با کمک امیر علی سرم کردم و روسریمم محکم گره زدم . واااااااااای داشتم خفه میشدم . بلاخره وارد پارکینگ حرم شدیم . جای جالبی بود دوسش داشتم . رفتیم تو پارکینگ شماره ۴٫ بعد از پارک ماشین پیاده شدیم و چادرو از مامان گرفتم تا سرم کنم ولی اصلا بلد نبودم . باناراحتی نگامو دوختم به چادر. یه دفعه امیرعلی اومد جلو و چادرو از دستم گرفت و خلاصه با کمک همدیگه سر کردم دقیقا اندازه بود.جالبه که مامان اینا قدمو میدونستن . بعدشم با نگاه تحسین برانگیز مامان و بابا روبه رو شدم . امیر علی _ چقدر بهت میاد . _ ایییش . چادر . چیه یه پارچه سیاه میبندن دور خودشون که چی. مـثه …. بابا که معلوم بود نمیخواد من بیشتر ادامه بدم پرید وسط حرفمو و گفت: _ بریم که به نمازبرسیم بدویید. و رفت طرف پله برقیای اون طرف پارکینگ مامان و امیر علی هم دنبالش . _ وایسید من اینو چجوری باید بگیرم . مامان_ واه گرفتن نداره که. آستین داره دیگه. مثه مانتو. دیدم راست میگه ها . منم دنبالشون راه افتادم
خدمت شما🌹 امیدوارم خوش‌تون بیاد😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❪ بِسمِ‌اللّٰھِ‌الرَّحمٰنِ‌الرَّحیم•'‌ ❫
🤍السلام علیک یا صاحب الزمان🤍 💚اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ذکر روز چهارشنبه: یا حی یا قیوم   (ای زنده، ای پاینده) ذکر روز چهارشنبه به اسم موسی کاظم (ع) و امام رضا (ع) و امام محمد بتقی (ع) و امام علی النقی (ع) است. روایت شده در این روز زیارت چهار امام خوانده شود که خواندن آن موجب عزت دائمی می‌شود. ۱٠٠
💛͜͡🕊 -الا‌بِـذِڪرِاللہ‌تـَطمَئِن‌القُـلۅب توایـن‌شَھر‌شلوغ؛ فقط‌یادِتـوآرومَـم‌میڪُنھ(: 🕊¦⇠ ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ ♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
یاران‌ شتاب‌ ڪنید! گویند قافله‌اۍ در‌ راه‌ است ڪہ گنہڪاران‌ ر‌ا در‌ آن‌ راهـے نیست! آرۍ؛گنہڪاران‌ را راهـے نیست؛ اما‌ پشیمانان‌ ر‌ا مۍپذیرند🌿! _شہید‌آوینـے🌼✨ ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ ♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- ما چون حسین وارد شدیم - و چون حسینم باید بہ - شہادت برسیم ..🕊🌿' •شھیدابࢪاهیم‌همٺ ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ ♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
شہآدت،مرگ‌انسآن‌ها؎زیࢪڪ‌و هوشیآࢪست‌ڪہ‌نمیگذآࢪند‌این‌جآن‌بہ مفتےازچنگشآن‌دࢪبࢪود. . . ! -شہیدحآج‌امینـے🌱- ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ ♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
دَرتِڪیـہ‌؁اوتِڪیـہ‌بِہ‌اغیـٰارنڪَردیم دِلگـرمے‌ما . . تِڪیـہ‌بِہ‌دیوـآرحُســـین‌اَست..! :) ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ ♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا