ذکر روز شنبه:
یا رب العالمین
(ای پروردگار جهانیان)ذکر روز شنبه به نام پیامبر اکرم (ص) است. روایت شده که در این روز زیارت حضرت رسول الله (ص) خوانده شود که خواندنش موجب بینیازی میشود.
#مرتبه۱٠٠
‹ 💔🚶🏾♂›
میتونۍبشماڕے ، ببینےچندتا ...
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
.🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
¦↬🎬🖇
✏️دختࢪےسہسالہبودڪہ
پدࢪش آسمانے(شهید)شد . .
دانشگاه ڪہقبولشد، همہگفتند:
باسهمیہ قبول شده!!!
ولے... هیچوقت نفهمیدند.
ڪلاس اول وقتےخواستندبہاویادبدهند
ڪہبنویسد بابا!
یڪهفتہ دࢪتب سوخت....🥀
❁ ¦↫ #بدون_تعاࢪف
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
.🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◖🖤✨◗
•
•
در جمهوری اسلامی همه آزادند...!
•
•
‹ #مهدیترابی›
‹ #ترابی_تنها_نیست ›
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
.🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
هم توهین بشود هم اخراج و هم به اندازه بازیکن هتاک محروم!!
به قول شهید آوینی:مذهبی بودن را دوست دارم با همه تراژدی هایش((((:
[خانوم.فاء.ب]
قضيه چي بوده؟!👇
تو بازی پرسپولیس و نساجی آقای ترابی و احمد موسوی بازیکن نساجی درگیر میشن
تو گزارش این شکلیه که ترابی زمین میخوره و موسوی با داد و بیداد میگه بلند شو بابا
همین میشه که یقه به یقه میشن و موسوی با کمال بیشرفی شروع میکنه به شعار جنسی دادن و توهین به عقاید ترابی(ترابی از اون دسته بازیکنای انقلابیه)
علامت جنسی نشون میده و...
داور مسابقه هم طی این مدت دائم به نظام تو استوری هاش نقد میکرد و ی جورایی ضد نظامه
داور هم ترابی رو اخراج میکنه(((:
یعنی مذهبی بودن اینقدر سخته!!
#ترابی_تنها_نیست
@Shahid_dehghann
سالهاست با حداکثر فشار روحی روانی بازی میکنه چون تنها راه نجات کشور رو اطاعت از رهبری میدونه!!
چیزی که خیلی از اصلاح طلبان هنوز نفهمیدن((((:
[خانوم.فاء.ب
#ترابی_تنها_نیست
@Shahid_dehghann
🔺شهید آوینی:
در اين مملكت همه آزادند، بجز حزب الهی ها
واقعا عین ناحقیه
برخورد با بازیکنی که بهش توهین شده فقط به خاطر اعتقاداتش
بی ادبی و بی اخلاقی بازیکن نساجی با بازیکن اخلاق مدار مهدی ترابی
و در این مورد خیلیییی تحت فشار بوده
با همه این تفاسیر
بازم در جبهه حق مونده
پس باید حمایتش کنیم
فرق نداره پرسپولیسی هستید یا نه
بحث،بحث فوتبال نیست بحث اعتقاداته!
#ترابی_تنها_نیست
#مهدی_ترابی #ترابی
در این مملڪت همہ آزادند
بجز
حزب اللھـۍ ها ..
- #شھیدآوینۍ
----------------------------------------
@Shahid_dehghann
🎥اجرای حکم اعدام ۲ تن از عوامل شهادت شهید عجمیان
▪️محمدمهدی کرمی و محمد حسینی، عوامل اصلی جنایتی که منجر به شهادت مظلومانه سیدروحالله عجمیان شد، صبح امروز ۱۷ دی ۱۴۰۱ به دار مجازات آویخته شدند.
@Shahid_dehghann
-
گرچہاینشھرشلوغاست،
ولۍباورڪنآنچنانجاۍتوخالیست
صِدامیپیچد!
#حاج_قاسم
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
.🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
■اینکه به خاطر اعتقادات یه انقلابی حقش خورده بشه، چیز جدیدی نیست...
مهدی ترابی قبلا امتحانشو پس داده باید توی این اوضاع که همه دارن میزننش ازش حمایت کرد.
#ترابی_تنها_نیست
@Shahid_dehghann
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
■اینکه به خاطر اعتقادات یه انقلابی حقش خورده بشه، چیز جدیدی نیست... مهدی ترابی قبلا امتحانشو پس داد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#تلنگرانہ⛔️
اگہدخترۍعکساشونمیذاره
پروفایلواستورۍنمیڪنہ!
علتـشایننیستکهزشته
یاتیپنداࢪه!
شایدچیزۍداࢪهکه بعضی هانداࢪن
مثلا:
#حیــا
#تلنگر !🌱
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
.🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙂♥️
مࢪداݩ بے اد؏ـا...
شھیدمحمودࢪضابیضایۍ
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
.🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمتی از سریال پوست شیر که جوابیست به سلبریتی های احمق
@Shahid_dehghann
↻ #تلنگر ‹.💛.›
جالبہهاعجیبهستیمتمومما
آرزویشهـادتداریم؛ولـیازشهدامون
فقطچفیہانـداختنروتقلـیدڪردیم
#حواسمونکجاپرتشدھ؟🚶🏻♂
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
.🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
#Part_142 بعد بازجویی به سمت اتاقم میرم، چند تا دونه قرص مسکن میخورم و میخوابم. *** #دوماهبعد دو
#Part_143
بعد پوشیدن شلوار مشکی و مانتوی مشکی رنگم که بالاش طرح زرشکی داره به شال ها و روسری هام نگاه میکنم. روسری براق شیری رنگی بر میدارم و سرم میکنم و مدلی میبندم.
وسایل هام رو داخل کیف کوچولو و جمع و جور مشکی رنگم میذارم و چادرم رو بر میدارم و از اتاق خارج میشم.
چادرم رو جلوی آینه مرتب میکنم و همراه بقیه از خونه خارج میشیم.
کفش های راحتی مشکی رنگم که پاشنه ی کوتاهی داره رو پام میکنم و سوار ماشین میشم.
هنذفری و گوشی ام رو از توی کیفم بیرون میارم و به بخش آهنگ هام میرم.
آهنگی از حامد زمانی پلی میکنم و مشغول گوش دادنش میشم تا برسیم.
***
جلوی در میرسیم از ماشین پیاده میشم و زنگ رو میزنم.
که همون لحظه صدای ماهان می پیچه و میگه:
- کیه؟
- باز کن!
که باهم وارد خونه میشیم، مشغول سلام و احوالپرسی میشیم و بعد سلام احوالپرسی به سمت اتاق میرم و چادر و کیفم رو روی جالباسی آویزون میکنم.
از اتاق خارج میشم و کنار رویا میشینم، ثمین و محمدرضا هنوز نیومده بودند.
- خوبی رویا؟
که میخنده و میگه:
- از احوالپرسی های شما اسرا خانوم.
- چه خبر؟
- سلامتی
و آروم میگه:
- عمه شدنت مبارک!
که ذوق زده داد میزنم:
- چی؟
و محکم بغلش میکنم، و میبوسمش و میگم:
- مبارک باشه گلم.
- فردا میای بریم خرید؟
که میخندم و میگم:
- من قربون دخترخانومتون بشم، امیرحسین میدونه؟
- نه هنوز بهش نگفتم، از کجا میدونی دختره؟
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
.🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
#Part_143 بعد پوشیدن شلوار مشکی و مانتوی مشکی رنگم که بالاش طرح زرشکی داره به شال ها و روسری هام نگ
#Part_144
که محکم میمیگم و میگم:
- عشق عمه است دیگه!
که چشم هاش رو ریز میکنه و میگه:
- نه خیرم جیگر مامانشه.
که عمه صدا میزنه و میگه:
- بیاید کمک کنید سفره ها رو بذاریم.
رویا تا میخواد بلند بشه میگم:
- تو بشین، باید بیشتر مواظب خودت باشی عزیزم.
که میخنده و چشمی میگه، میز رو میچینیم ثمین هم سعی داره خودش رو توی دل همه جا کنه...
بعد خوردن شام، روی مبل ها میشینیم که امیرحسین میگه:
- آبجی اسرا این جمعه میای بریم شمال تا هفته بعد؟ دوستت کیانا خانوم هم میاد.
که ثمین رو به محمدرضا میگه:
- محمد ماهم باهاشون بریم؟ اخه ماه عسل هم نرفتیم
و دستش رو روی دست های محمدرضا میذاره که محمد رضا غرید:
- فعلا کار دارم، بعدا میبرمت خودم.
که ثمین انگار پنجر میشه چیزی رو با چشم و ابرو بهش میگه و از جاش بلند میشه، که محمدرضا هم دنبالش میره...
- کیانا باشه منم هستم.
رویا با ذوق میگه:
- چه خوب، امیرحسین و بقیه برای یک مسئله کاری میرن ما خانوم هاهم بریم خوش گذرونی!
همه میخندیم که همون لحظه ثمین میاد و کیفش رو از روی مبل بر میداره و میگه:
- من دیگه برم خونه، خدانگهدار.
ولی ته چهره اش ناراحتی ای موج میزنه، و صورت محمدرضا هم قرمز شده بود!
بقیه کم کم میرن و خداحافظی میکنیم، که بابا میگه:
- حاضر شید بریم!
که به سمت اتاق میرم و چادر و کیفم رو بر میدارم رو به رویا میگم:
- مراقب خودت باش، هروقت خواستی بریم خرید بگو!
که بغلم میکنه و میگه:
- چشم، توی شمال میخوام سوپرایزش کنم و کارش بهونه است.
- چه خوب! خدانگهدار.
و به سمت ماشین میریم و حرکت به سوی خونه...
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
.🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
#Part_144 که محکم میمیگم و میگم: - عشق عمه است دیگه! که چشم هاش رو ریز میکنه و میگه: - نه خیرم ج
#Part_145
با اسما آماده میشیم و بعد خوردن چند لقمهی کوچولو صبحانه که توی راه حالم بد نشه، شماره رویا رو میگیرم که بعد چند بوق کوتاهی صداش داخل گوشی میپیچه:
- سلام، به به چطوری رویا خانوم؟ ما آماده ایم.
- تو راهیم، ۱۰ دقیقه دیگه بیا پایین.
- چشم.
و گوشی رو قطع کردم و درون کیف دستی کوچیکم گذاشتم.
***
#زمانحال
#رها
با صدای زنگ در درخونه دفتر رو میبندم و به سمت در میرم، در رو باز میکنم، که همون لحظه میترا و فرشته با پیتزا وارد میشن.
- Hello
که میترا داد میزنه:
- رها به خدا دیوونه میشی انقدر درس میخونی، حتما الان هم داشتی زبان تمرین میکردی!
اما فرشته تنها پیتزا ها رو روی میز میذاره و شالش رو از سرش بر میداره و رو به میترا میگه:
- خودت نمیخونی مانع نشو، بزار خانوم پلیسمون بخونه.
موهای لَختش رو تازه طلایی رنگ کرده بود و خیلی تغییر کرده بود...
مانتوی قرمزش رو هم در آورد و روی مبل انداخت و آستین های لباسش رو بالا فرستاد و روی میز نشست و مشغول خوردن پیتزا شد.
- بشنید دلی از عزا در بیاریم بعدش هم بریم سراغ درس!
روی میز ها میشنیم و مشغول خوردن پیتزا میشیم که فرشته آهی میکشه و میگه:
- یاد مامان افتادم، ولی الان اون اون سر دنیاست و من اینجا.
میترا پیتزاش رو پر سس کرد و گفت:
- فرشته تو چرا نرفتی پیش مامانت؟
که فرشته هم تنها برای خودش لیوانی نوشابهی زرد ریخت و گفت:
- بعد که مامان از بابا طلاق گرفت، مامان رفت خارج و من اون موقع سنم کم بود و بابا نزاشت برم و من رو پیش خودش نگه داشت، الانم مجبورم اون زن عفریته و پسرش ایلیا خان رو تحمل کنم!
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
.🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.