eitaa logo
شهید گمنام
3.4هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.3هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید گمنام
سالهاي آخر، قبل از انقالب بود. ابراهيم به جز رفتن به بازار مشغول فعاليت ديگري بود. تقريبًا کســي ا
ببخشيد، اسم اين مسجد چيه؟ جواب داد: حوزه حاج آقا مجتهدي با تعجب به اطراف نگاه کردم. فکر نميکردم ابراهيم طلبه شده باشه. آنجا روي ديوار حديثي از پيامبر (ص) نوشته شده بود: »آسمانها و زمين و فرشتگان، شب و روز براي سه دسته طلب آمرزش ميکنند: علماء ،کسانيکه به دنبال علم هستند و انسانهاي با سخاوت«. شب وقتي از زورخانه بيرون ميرفتم گفتم: داش ابرام حوزه ميري و به ما چيزي نميگي؟ يکدفعه باتعجب برگشــت و نگاهم کرد. فهميد دنبالش بودم. خيلي آهسته گفت: ِ آدم حيف عمرش رو فقط صرف خوردن و خوابيدن بکنه. من طلبه رسمي نيســتم. همينطوري براي اســتفاده ميرم، عصرها هم ميرم بازار ولي فعلا به کسي حرفي نزن. تــا زمان پيروزي انقــلاب روال کاري ابراهيم به اين صــورت بود. پس از پيروزي انقلاب آنقدر مشــغوليتهاي ابراهيم زياد شــد که ديگر به کارهاي قبلي نميرسيد ادامه دارد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
شهید گمنام
ببخشيد، اسم اين مسجد چيه؟ جواب داد: حوزه حاج آقا مجتهدي با تعجب به اطراف نگاه کردم. فکر نميکردم ابرا
عصر يکي از روزها بود. ابراهيم از سر کار به خانه ميآمد. وقتي واردکوچه شــد براي يك لحظه نگاهش به پسر همســايه افتاد. با دختري جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهيم را ديد بالفاصله از دختر خداحافظي کرد و رفت! ميخواست نگاهش به نگاه ابراهيم نيفتد. چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شــد. اين بار تا ميخواســت از دختر خداحافظي کند، متوجه شــد که ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست. دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت. ابراهيم شــروع کرد به سالم و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود اما ابراهيم مثل هميشه لبخندي بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با آرامش خاصي شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانوادهات رو کامل ميشناسم، تو اگه واقعًا اين دختر رو ميخواي من با پدرت صحبت ميکنم که... جوان پريد تو حرف ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزي نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ... ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدي، ببين، پدرت خونه بزرگي داره، تو هم که تو مغازه او مشــغول کار هستي، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت ميکنم. انشاءالله بتوني با اين دختر ازدواج کني، ديگه چي ميخواي؟ ادامه دارد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
گمنامی‌تنها‌برای‌‌شهرت‌پرستان‌دردآوراست وگرنه‌همه‌ی‌اجرهادر‌گمنامی‌ست...!🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸 ششمین روز (18بهمن) چله ی ختم صلوات مون هدیه به روح مطهر سلامتی و تعجیل در فرج حضرت مهدی (عج) میباشد دست جمعی مون روزانه ۱۰۰ مرتبه الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌱🌸🌱🌺🌱🌸🌱🌺🌱🌸🌱🌺🌱 گروه ختم صلوات مون ⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3400007970C7419aa8d81
یعنی شکستن‌دل‌(عج)💔🥀 @shahid_gomnam15
وقتےمیرم‌گلزار‌شُھدا اڪثرمزارهاخاڪین‌ومشخصِ خیلۍوقتِہ‌ڪسۍ‌بِھشون‌سرنزدھ امامزارچَندتا‌شھیدمَعروف‌تر تادِلت‌بخوـٰادپرازگل‌وشڪلات وخرمابراےِفاتحِہ‌اٮــت. - این‌رَسمش‌نیست‌ معرفت‌داشتِہ‌باشیم:)! @shahid_gomnam15
استادرائفی‌پور: بیایم‌یھ‌کاری‌کنیم‌ اون‌دنیاآقاصاحب‌الزمان‌ کھ‌‌سرصراط‌می‌ایستھ..بگه‌این‌بامنہ💚 @shahid_gomnam15
سعی کنید سکوت شما، بیشتر از حرف زدن باشد. هر حرفی می خواهید بزنید، فکر کنید که آیا ضرورت دارد یا نه؟ بی دلیل حرف نزنید که خیلی از صحبت های ما، به گناه و دروغ و غیره ختم می شود... @shahid_gomnam15
🌷 کتاب(کتاب مخفی) 🌷 صدایش را بلند می کند و می گوید: _ این را بار ها گفته ام و خندیده اید! علی بشر نیست! او از ما جداست! با ما یکی نیست! چشمان او پشت دیوار ها و در ها و درون سینه ها را می بیند ! دستان او کوه را مثل پیاله ای سفالین جا به جا می کند! زبان او برنده و گزنده و اعجاب آور است! شیر را می ترساند و فولاد را نرم می کند! علی بشر نیست! یتیمان عرب دوستش دارند و پهلوانان عرب از او می هراسند ! این ها قصه نیست خالد. من جنگاوری علی را دیده ام! من رجز خواندن او را شنیده ام. من درباره جنگ خونین او با اجنه شنیده ام! من نه از خود علی ، که از باد چرخش ذوالفقارش می ترسم ! آری ! دشمن او هستم و مرگ او را منتظرم ! اما این گونه نیست که محمد بمیرد و تو در میدان گاه برقصی و علی تماشا کند ! هنوز چرخ اول رقصت تمام نشده ، زنان و کودکانت بر خاک قبرت نشسته اند و برایت قرآن می خوانند ! خالد دست می گذارد روی زخم زیر چشمش _ مرا از علی نترسان ابو حامد. این زخم را ببین . ابو حامد و سلیمان به زخم نگاه می کنند . خالد می گوید: _ این ذوالفقار علی ست ! من یکبار با او جنگیده ام . ابو حامد سری تکان می دهد و می گوید: _ به قطع علی نخواسته بمیری ! اگر مرگ تو را اراده می کرد کارت تمام بود! خالد می گوید: _ راست گفتی! به پایش افتادم که نکشت ! ادامه دارد ‌... @shahid_gomnam15
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷 سلیمان می پرسد: _ توی کدام جنگ زخمی شدی ؟! خالد نیم نگاهی به اسب پشت سرش که ماهان را حمل می کند ، می اندازد و می گوید: _ حنین سلیمان سری تکان می دهد. _ دو عموی من نیز در حنین کشته شدند ! در بدن یکی از آنها جای هیچ زخمی نبود! نه تیر . نه خنجر . نه نیزه و کمان ! ابو حامد با تعجب می پرسد: _ پس چگونه مرد ؟! سلیمان لبخند تلخی می زند و می گوید: _ از ترس . خالد و ابو حامد با تعجب نگاهش می کنند . سلیمان ادامه می دهد: _ از غضبی که میان چشمان علی دیده بود گریخت و بر خاک افتاد و مرد ! آنان که شاهد بودند ، می گفتند علی هنوز دستش را به ذوالفقار نبرده بود . فقط نگاهش کرده بود ! به کاروان سرا رسیده اند . مردی از خادمان کاروان سرا به استقبالشان می آید . خالد زود تر از دیگران از اسبش پایین آمده و افسارش را به دست می گیرد و می گوید: _ یادتان نرود ! مردی که با ماست ! دزد کاروان ما بوده ! و ما همه اهل مدینه ایم! ادامه دارد... @shahid_gomnam15
دانشگاهش تمام شده بود و از آلمان چند تا دعوت نامه ی بورسیه تحصیلی برایش آمده بود. همان ایام بود که رهبری در یکی از سخنرانی هایشان گفتند باید به سمت غنی سازی اورانیوم و انرژی صلح آمیز هسته ای برویم. تا این را شنید، دست رد زد به سینه همه دعوت نامه ها و خارج رفتن ها. ماند پای کار کشور امام زمان... گفت: کشور مرتضی علی و شیعه خانه امام زمان، نباید چند سال دیگر دستش دراز باشد پیش بیگانه... رفت و با خون دل، تاسیسات هسته ای نطنز را راه انداخت... @shahid_gomnam15
اۍرفیقۍکہ‌همہ زحمت‌ماگردن‌توست مــامحـال‌اســت‌کہ دست‌ازسرتوبرداریم♥️🖐🏼'! 🌱 @shahid_gomnam15
من در دبیرستان دکتر علی شریعتی مربی ورزش بودم. یادم هست در سال تحصیلی ۱۳۸۹-۱۳۸۸ در ایامی که زنگ ورزش، بعد از اذان ظهر می خورد، از بین دانش آموزان یکی دو نفری بودند که برای خواندن نماز از من اجازه می گرفتند. یکی از آن ها عباس بود. خبر شهادتش را که شنیدم در دل گفتم کسی که نماز اول وقت بخواند به چه درجاتی می رسد... @shahid_gomnam15
خوبه! گرمی نصیب کی شد! 🚶🏻‍♂ عالیه... @shahid_gomnam15
- آخـر‌ازعـشـقـت عــراقـی‌میشوم...🕊 ❤️ 🕌 @shahid_gomnam15
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم 🔸🔹🔹🔸 که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود🙏 نَفْسَکَ، 🔹 فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، رَسُولَکَ، 🔹 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم 🔹 تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ . 🌟 ✨ دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ 🔹یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ 🔹 ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌ برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' 📚 •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾•
💔 شهد شیرین شهادت را کسانی می چشند ڪه ... شهد شیرین گناه ، را نچشند ! و این خیلی سخت است! آری! گناه نکردن، درد دارد ! " اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک " محض روی گناه نڪنیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشود کمی ما را کنید دلمان عجیب زخمی ست جا نمی شویم نه در زمین... نه در زمان @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# شهید_حججی ؛ 🍁خداشناسی تو انزوا هنر نیست... 🌷شادی ارواح طیبه شهداء، صلوات🌷 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15