eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
213 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 مناظره‌ای که منجر به شهادت امام جواد (علیه السلام) شد... استاد عالی🎙 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شیدا و عاشق امام جواد الائمه علیه السّلام بود و به آن حضرت چون دیگر امامان عشق می‌ورزید. سیدعبدالکریم سالروز شهادت (علیه السلام) توسط منافقین به شهادت رسید. یكی از بستگان بسیار نزدیك هاشمی نژاد، پس از شهادت او در عالم خواب، خود را بالای قبر شهید در حرم رساند. اما با قبر خالی شهید مواجه گردید، با جستجوی فراوان او را، داخل ضریح (علیه السّلام) دید كه نشسته است. خطاب به شهید گفت: شما كه در دنیا با همه لیاقتها، پست‌های پیشنهاد شده از سوی امام خمینی را قبول نكردید. حالا در ضریح به چه كاری اشتغال دارید؟ سرش را بالا آورد و گفت داخل قبر جایم خیلی تنگ بود. اینجا آمده‌ام و مسئولیت تنظیم ملاقاتهای امام جواد علیه السّلام را قبول كرده‌ام. صلی الله علیک یاابا الحسن.... یاجواد الائمه ادرکنی.... منبع: yjc.ir📲 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز 🍃 #قسمت_اول همیشه از پدرم متنفر بودم… مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم ر
📖 بالاخره اون روز از راه رسید. موقع خوردن صبحانه، همون طور که سرش پایین بود با همون اخم و لحن تند همیشگی گفت هانیه دیگه لازم نکرده از امروز بری مدرسه! تا این جمله رو گفت، لقمه پرید توی گلوم. وحشتناک ترین حرفی بود که می تونستم اون موقع روز بشنوم. بعد از کلی سرفه، در حالی که هنوز نفسم جا نیومده بود. به زحمت خودم رو کنترل کردم و گفتم : ولی من هنوز دبیرستان... خوابوند توی گوشم، برق از سرم پرید. هنوز توی شوک بودم که اینم بهش اضافه شد. - همین که من میگم دهنت رو می بندی، میگی چشم. درسم درسم. تا همین جاشم زیادی درس خوندی. از جاش بلند شد. با داد و بیداد اینها رو می گفت و می رفت. اشک توی چشم هام حلقه زده بود. اما اشتباه می کرد، من آدم ضعیفی نبودم که به این راحتی عقب نشینی کنم. از خونه که رفت بیرون منم وسایلم رو جمع کردم و راه افتادم برم مدرسه. مادرم دنبالم دوید توی خیابون … - هانیه جان، مادر تو رو قرآن نرو، پدرت بفهمه بدجور عصبانی میشه. برای هر دومون شر میشه مادر بیا بریم خونه. اما من گوشم بدهکار نبود. من اهل تسلیم شدن و زور شنیدن نبودم به هیچ قیمتی... ادامه دارد.... ---------------------------- ✍زندگی شهید به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم) پ.ن: متاسفانه برخی از پدران (برخی آقایان قدیم) خانواده قبل از انقلاب رفتار شدید و تندی داشتن حالا برحسب اون جامعه قدیم و برخی طرز فکرها که به برکت انقلاب اسلامی و خون شهیدان و همینطور آگاه شدن خانواده ها بخصوص پدران عزیز، الان خیلی این رفتارها کمتر شده است. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
از پنجره قلبت گاهی نگاه به آسمان بینداز و عشق را از اعماق قلبت به زندگیت دعوت کن.... عصرت بخیر🍧 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا