شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📝 #تجربه یکی از خوانندگان کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت بعد از چاپ این کتاب #قسمت_اول کتاب سه دقیقه در قی
📝تجربه یکی از خوانندگان کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت بعد از چاپ این کتاب
#قسمت_دوم
چند ماه گذشت و من هم این ماجرا را فراموش کردم. تا اینکه یک روز عصر وقتی ساعت کاری تمام شد، طبق روال همیشه سوار ماشین شدم و از درب اصلی اداره بیرون آمدم.
همین که خواستم وارد خیابان اصلی شوم، دیدم یک خانم چادری از پیاده رو وارد خیابان شد و دست تکان داد! توقف کردم. ایشان را نشناختم ولی ظاهراً او خوب مرا می شناخت! شیشه را پایین کشیدم جلوتر آمد و سلام کرد و گفت: مرا شناختید؟
خانم جوانی بود. سرم را پایین گرفتم و گفتم: شرمنده، خیر.
گفت: خانم دکتری هستم که چند ماه پیش، یک روز صبح لطف کردید و مرا به بیمارستان رساندید. چند دقیقه ای با شما کار دارم.
گفتم: بله، حال شما خوبه؟
رسم ادب نبود، از طرفی شاید خیلی هم خوب نبود که یک خانم غریبه، آن هم در جلوی اداره وارد ماشین شود. ماشین را پارک کردم و پیاده شدم و در کنار پیاده رو، در حالی که سرم پایین بود به سخنانش گوش کردم.
گفت: اول از همه باید سؤال کنم که شما راوی کتاب سه دقیقه هستید؟ همان کتابی که آن روز به من هدیه دادید؟ درسته؟
میخواستم جواب ندهم ولی خیلی اصرار کرد. گفتم: بله بفرمایید، در خدمتم.
گفت: خدا رو شکر خیلی جستجو کردم. از مطالب کتاب و از مسیری که آن روز آمدید حدس زدم که شما اینجا کار می کنید. از همکارانتان پیگیری کردم الان هم یکی دو ساعته توی خیابان ایستاده و منتظر شما هستم....
ادامه دارد....
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
لحظه هایتان سرشار از
آرامش و دلخوشـی
امیدوارم امـروز خدا
زنــدگـی پــراز عـشــق
روزی فراوان، لبی خندان
و دلی مهربون براتون رقم بزنه
روزتون زیبـا و در پنـاه خـدا
هـرچـی آرزوی خـوبـه مـال تو😉
عصرت بخیر🍎🍏
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #ترک_تحصیل #قسمت_دوم بالاخره اون روز از راه رسید. موقع خوردن صبحانه، همون طور که سر
📖 #بدون_تو_هرگز
#آتش
#قسمت_سوم
چند روز به همین منوال می رفتم مدرسه. پدرم هر روز زنگ می زد خونه تا مطمئن بشه من خونه ام. می رفتم و سریع برمی گشتم. مادرم هم هر دفعه برای پای تلفن نیومدن من، یه بهانه میاورد تا اینکه اون روز، پدرم زودتر برگشت. با چشم های سرخش که از شدت عصبانیت داشت از حدقه بیرون می زد بهم زل زده بود.
همون وسط خیابون حمله کرد سمتم موهام رو چنگ زد و با خودش من رو کشید تو. اون روز چنان کتکی خوردم که تا چند روز نمی تونستم درست راه برم. حالم که بهتر شد دوباره رفتم مدرسه. به زحمت می تونستم روی صندلی های چوبی مدرسه بشینم.
هر دفعه که پدرم می فهمید بدتر از دفعه قبل کتک می خوردم. چند بار هم طولانی مدت زندانی شدم. اما عقب نشینی هرگز جزء صفات من نبود. بالاخره پدرم رفت و پرونده ام رو گرفت وسط حیاط آتیشش زد. هر چقدر التماس کردم نمرات و تلاش های تمام اون سال هام جلوی چشم هام می سوخت.
هرگز توی عمرم عقب نشینی نکرده بودم اما این دفعه فرق داشت اون آتش داشت جگرم رو می سوزوند. تا چند روز بعدش حتی قدرت خوردن یه لیوان آب رو هم نداشتم خیلی داغون بودم.
بعد از این سناریوی مفصل، داستان عروس کردن من شروع شد اما هر خواستگاری میومد جواب من، نه بود و بعدش باز یه کتک مفصل علی الخصوص اونهایی که پدرم ازشون بیشتر خوشش می اومد ولی من به شدت از ازدواج و دچار شدن به سرنوشت مادر و خواهرم وحشت داشتم. ترجیح می دادم بمیرم اما ازدواج نکنم. تا اینکه مادر علی زنگ زد.
ادامه دارد....
----------------------------
✍زندگی شهید #دفاع_مقدس #طلبه_شهید_سیدعلی_حسینی
به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم)
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃
سلام و عرض ادب خدمت شما
الان سمت شهرری بودم. یهو دلم واسه محلو کوچه و خونه ی قدیممون تنگ شد گفتم برم یه سر بزنم. قبل اینکه به خونه قدیمه خودمون برسم خونه عزیز آقا پدر بزرگوار اصغر جان و دیدم که اصغر لوازم منزلش زمان سوریه تو اونجا بود.
به نیابت از همه دوستان فاتحه ای به روح پاک اصغر جان و حاج محمد پورهنگ
یادشون گرامی....
من واقعا فکر کنم یکی از کسایی هستم که اگر ده درصد غصه میخورم که اصغر نیست ۹۰ درصد خوشحالم که الان تو بهترین جایگاه که واقعا مستحق اون جایگاهه قرار داره.
عشق میکنم با خاطراتی که با اصغر جان داشتم.
#ارسالی_اعضا✉️
#دوست_شهید
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور🍃
---------------------------
ارتباط ناشناس باکانال👇🌹
✉️daigo.ir/secret/6145971794
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃حدیث امام صادق (ع) در رابطه با #ازدواج
#روز_ازدواج
#روز_عشق_بچه_شیعه_ها
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
💫دردهایم اکثرش روزی به درمان میرسد
🍃یوسف گم گشته هم روزی به کنعان میرسد
👌هر که میآید حرم، اول فقیری بیش نیست
✨بعد از آن فقر و تهی دستی، به عرفان میرسد
✍رضا باقریان
📸حسنین شرشاحی
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃محمد که آمد همه آنچه در ذهنم ردیف کرده بودم، به هم ریخت؛ حتی ظاهرش. من انتظار داشتم او با عبا و عمامه بیاید، اما او لباس ساده ی مردانه پوشیده بود؛ پیراهن سفید یقه آخوندی و پلیور سرمه ای. صدای مردانه اش ام برایم جذاب بود.
🍃توی دانشگاه استادی داشتیم که همیشه می گفت : توی خواستگاری همان جلسه اول به صورت طرفتان نگاه نکنید. تا پیش از شنیدن حرف هایش، از روی ظاهرش تصمیمی نگیرید.
🍃جلسه ی اول من سرم پایین بود، اما صدای آهنگین و مردانه اش همان بار اول دلم را لرزاند و گوش هایم را نوازش کرد. شنیدن صدایش آنقدر آرامم کرد که دلم می خواست تند تند از او سوال بپرسم و او با حوصله و مفصل جوابم را بدهد...
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
نشر به مناسبت ایام #ازدواج حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع)
📖برشی از کتاب بی تو پریشانم
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
💠 تایید صلاحیت شدگان ریاست جمهوری :
۱- محمدباقر قالیباف
۲- سعید جلیلی
۳- مسعود پزشکیان
۴- علیرضا زاکانی
۵- امیرحسین قاضیزاده هاشمی
۶- مصطفی پور محمدی
#انتخابات🗳
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
2.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 قابل توجه کاندیدهای محترم....
مراقب باشیم که رفتارمان، قلب آقایمان را نرنجاند
🎞خاطره جناب آقای مخبر
🌹رحمت خداوند بر #سید_شهیدان_خدمت #شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊