شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم #قسمت_صد_و_بیست_و_هشتم حالا نوبت من بود که به میان کلامش آمده و با #
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم
#قسمت_صد_و_بیست_و_نهم
ولی دل لبریز #دغدغه و نگرانیام دست بردار نبود و خواستم باز #التماسش کنم که از جیب پیراهنش جعبه کوچکی درآورد و با #شیرین زبانی ادامه داد:
"ناقابله الهه جان! میخواستم #گل هم برات بگیرم، ولی گلفروشیها بخاطر چهارشنبه سوری #بسته بودن. شرمنده!"
و چه #ماهرانه و عاشقانه بحث را عوض کرد و چشمان من هنوز غرق #اشک بود که باز با سر انگشت #مهربانش به صورت خیسم دست کشید و تمنا کرد: "الهه جان! تو رو خدا #گریه نکن! حیف صورت به این قشنگی نیس؟"
و من همانطور که #بغضم را فرو میدادم، نگاهی به جعبه #کوچک در دستش کردم و نمیدانستم به چه بهانه ای برایم #هدیه خریده که خودش با شوخ طبعی به زبان آمد: "همیشه مردها یادشون میره، تو خونه ما خانم #یادش میره که چه خبره! ای داد بیداد!"
و با صدای بلند #خندید که تازه به خاطر آوردم امشب #سالگرد عقدمان است. بلاخره صورتم به خنده ای #بیرنگ و رو باز شد و برای توجیه فراموشی ام بهانه آوردم: "از صبح یادم بود، الان یه #دفعه یادم رفت!"
از لحن کودکانه ام هر دو به #خنده افتادیم و خودم خوب میدانستم که #مصیبتهای پی درپی روزگار، روزهای خوش #زندگی را از خاطرم بُرده است.
میان خنده های #مجید که بیشتر میخواست دل مرا #شاد کند، جعبه را باز کردم و دیدم برایم انگشتر طلایی #ظریف و زیبایی خریده است که بدنه نازکش از نقش و نگار پُر شده و با یک ردیف از نگینهای پُر زرق و #برق، مثل ستاره میدرخشید.
#انگشتر را به دستم کردم و با شوقی که حالا با گرفتن این #هدیه زیبا به دلم افتاده بود، از اعماق قلب #غمگینم قدردانی کردم: "ممنونم مجیدجان! خیلی نازه!" و او از جایش بلند شد و با گفتن "قابل تو رو نداره عزیزم!"
به سمت #آشپزخانه رفت و با مهربانی ادامه داد: "بلند شو بیا که هم من خیلی گشنمه، هم حوریه!" و تا وقتی بود اجازه نمیداد دست به #سیاه و سفید بزنم که من سرِ میز نشستم و خودش غذا را کشید و هنوز چند #قاشق نخورده بودیم که صدای زنگ درِ خانه در #انفجار ترقه ای پیچید و دلم را خالی کرد.
نگاه #پرسشگرمان به همدیگر افتاد که در غربت این خانه #منتظر کسی نبودیم. #مجید بلند شد و آیفن را جواب داد که صورتش به خنده باز شد و #همچنانکه در را باز می کرد، مژده داد: "عبدالله!"
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊