eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
211 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🦋🌱🦋🌱🦋 🌱🦋 🦋 ✨اصغر آقای حاج قاسم (۱)✨ شنیدیم که بعد از شهادت حاج قاسم خیلی به هم ریخته است. حتی به هم
🦋🌱🦋🌱🦋 🌱🦋 🦋 ✨اصغر آقای حاج قاسم (۲)✨ 🍃نوبت به حاج اصغر که رسید توضیحاتش را گفت و گفت ما آماده‌ایم،‌ والسلام. 👤مدیر جلسه نوبت را به نفر بعدی داد. ناگهان حاج قاسم سرش را بالا آورد و گفت : 😦یک دقیقه صبر کنید! اصغر آقا شما هیچی نمی‌خواید؟ اصغر آقا گفت: نه آقا ما چیزی نمی‌خوایم! 🌹اصغرآقا خیلی حواسش بود طوری حرف نزند که نقص کار بقیه عیان شود و دیگر فرماندهان خراب شوند. هرچه حاج قاسم گفت، طفره رفت و جواب را از سر باز کرد تا این که حاج قاسم نهیب زد : 😒یعنی چی اصغر آقا؟ به من توضیح بده! یعنی چی هیچی نمی‌خوای؟ مگه می‌شه؟... ✍همرزم شهید ✍ jamejamonline.ir @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊 🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋
❤️🍃 شهید زیارت جمکران را ترک نمی‌کرد. در منطقه بین همرزمان جا افتاده بود که اگر شهید صیاد شیرازی را بخواهد ببیند، در جمکران می‌تواند او را بیابد. 🍎شهید صیاد شیرازی هرگاه دلتنگ می‌شد به جمکران می‌رفت و از آنجا به محل خدمت خود بازمی‌گشت بی‌آنکه به تهران آمده و به خانواده‌اش سر بزند... ✨امانتداری و درستکاری، صداقت و راستی، سعه صدر، شجاعت و قاطعیت، پاسداری دقیق از احکام شرعی، پرهیز از دنیاطلبی و مقام طلبی و... ویژگی‌هایی بود که در این شهید عزیز موج می‌زد. 🕊شهید صیاد شیرازی هر لحظه برای خدمت به مردم و دفاع از خاک وطن، آماده بود و در تمام عملیات‌هایی که برنامه‌ریزی می‌شد شخصاً از منطقه بازید می‌کرد و از کار مطمئن می‌شد و بعد در جلسات می‌نشست و با قرائت قرآن کار را روحانی می‌کرد. در یک کلام، او نمونه بارز شرف در دفاع از سربلندی اسلام و ایران بود که صیاد شیرازی، صیاد دلها نام گرفت. ✍همرزم شهید @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🦋🌱🦋🌱🦋 🌱🦋 🦋 ✨اصغر آقای حاج قاسم (۲)✨ 🍃نوبت به حاج اصغر که رسید توضیحاتش را گفت و گفت ما آماده‌ایم،‌
🦋🌱🦋🌱🦋 🌱🦋 🦋 ✨اصغر آقای حاج قاسم (۳ - آخر)✨ اصغر آقا شروع به توضیح کرد : ☺️"بله حاج آقا. من به کمک بچه‌های سوری و آشناهایی که داشتم آشپزخانه سیار ساختم و از قبل شروع عملیات مایحتاج رو تامین کردم. همینطور من بین سوری‌ها تحقیق کردم و به یک‌جور نان رسیدم که هم به صرفه‌تر است و هم تا یک هفته خراب نمی‌شود. یعنی اگر در محاصره هم گیر کنیم تا یک هفته غذا داریم. ❤️حاج آقا خیال‌تون از یگان‌های فلان و فلان هم راحت من تأمین‌شون می‌کنم..." 😍حاج قاسم چشمانش از شوق برق می‌زد. نفس راحتی کشید و شروع کرد از اصغر آقا تعریف کردن. از این که چه بار بزرگی را از شانه‌اش برداشته‌ است. ✨از آن‌جا به بعد رابطه حاج قاسم و اصغر آقا خیلی نزدیک شد. تا جایی که هر وقت کار جنگ گره می‌خورد حاج قاسم می‌گفت : اصغر کجاست؟ بگید اصغر عمل کنه... ✍همرزم شهید ✍ jamejamonline.ir @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊 🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋
🦋☘🦋☘🦋 ☘🦋 🦋 🍃آقای اصغر را اولین بار پنج، شش سال پیش دیدم. دو نیم روز، در حماه. یکی قبل‌تر از آنکه سوار آن تويوتای خرگوشی خاکی رنگ بشویم و با خوف و خطر خودمان را برسانیم به حلب. ✔️آن وقت‌ها شهر در محاصره بود، بعدتر وقتی باز از حلب به حماه برگشتیم و سوار هواپیمای ارتشی شدیم کف هواپیما از تابوت‌هایی با پرچم‌های سوریه و ایران پوشیده شده بود و روی بسیاری از تابوت‌ها فاطمیون و زینبیون نوشته بودند. ☺️بعد از آن گاهی آقای اصغر را در زینبيه يا سيده رقيه می دیدم و دقایقی به خوش و بش می‌گذشت و فکر می‌کردم چقدر عجیب که مثل اویی هنوز چون ما زنده است! ✍همرزم شهید ✍defapress.ir @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃 💍تازه می خواست ازدواج کنه. به شوخی بهش گفتم : 🙃خیلی دیر جنبیدی. تا بخوای ازدواج کنی و اِن‌شاالله بچه‌دار بشی و بعد بچه بعدی دیگه سنت خیلی میره بالا! یه نگاه بهم کرد. این دفعه هم دوباره مثل همیشه یه حرف زد که کلی رفتم تو فکر. گفت : ❤️سید، خدا جبران کنندس.❤️ گفتم: یعنی چی؟ گفت: فکر می‌کنی برای خدا کاری داره بهم دوقلو بده؟ سیدجان، اگه نیت خدایی باشه خدا جبران کنندس. ✨وقتی خدا بهش دوقلو عنایت کرد تازه فهمیدم چی گفته بود... همسرِ خواهر حاج اصغر ✍harimeharam.ir @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🕊 #شهادت... تا یار که را خواهد و میلش به که باشد...😔💔 #شهید_توران_اسکندری خادم کانال #شهید_حاج_مح
و چه زیباست که... اسممان حک شود روی تابوت شهید💔 نه برای نام و نشان... بلکه به امید وصال می طلبیم خدایا ما را از شهدای قرار بده... الهی آمین
☘🌱🌷 ⚔عملیات والفجر ۸ بود، بر اثر بمباران شیمیایی دشمن تعدادی از رزمنده‌ها زیر آوار ماندند، حسین‌علی بدون توجه به گازهای شیمیایی سریع به طرف بچه‌ها رفت، من نیز به دنبالش رفتم، به سختی بسیجی‌ها را بیرون آوردیم. 🤕وقتی از محوطه خارج شدیم حالت تهوع و سرگیجه شدید به ما دست داد. تمام صورت برادرم سوخته بود. ما را به بیمارستان «بوعلی» تهران اعزام کردند. 😔مصدومیت حسین از ناحیه چشم بیشتر از دیگر اعضای بدنش بود، اما باز می‌خندید. در حالیکه نگرانش بودم و به استقامت او در برابر آزمایش‌های الهی غبطه می‌خوردم او با دیدن ناراحتی من مرا به صبوری دعوت کرد و گفت: اینها نعمت‌های الهی هستند، از این نعمت‌ها استفاده کنید، این بالاترین افتخار است،‌ اگر خداوند شهادت را نصیب ما نکرد، همین که جراحتی از جنگ داشته باشیم، بالاترین افتخار برای ما است... به روایت برادر 📸نشسته از سمت راست اولی @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌷🍃 😔هر وقت از سر کار میومد، یه راست میرفت توی اتاقش دراز میکشید روی پتو. از این پهلو به اون پهلو هر کار میکرد آروم نمی شد. می کرد از بس درد داشت. می رفتم کنارش، می گفتم : مادر، بذار تا پهلوت رو بمالم، شاید دردش آروم بگیره. میگفت : نه مادرجان، این درد ارث حضرت زهراست، بذار با همین درد به آرامش برسم. 📚کتاب برخوشه خاطرات @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
. قرنهاست . . . زمین انتظار مردانی این چنین را می کشد تا بیایند و عاشقانه باشند . . . 🌷 میلاد (عج) گرامیباد🎉 @shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
🚒 💫🕊 🍃🌺 ✨آرزوی بهنام شهادت بود. همیشه پس از نماز سجده می‌کرد و از خداوند می‌خواست «مرگ با عزت داشته باشد.» هرچند که در سال ۱۳۹۴ یک سانحه رانندگی خطرناک را تجربه کرد، اما خداوند او را حفظ کرد تا سرانجام عمرش همانی باشد که همواره آرزو می‌کرد. [بهنام] پس از مدت‌ها پیگیری، قرار بود عید سال ۱۳۹۶ به سوریه اعزام شود. به همسرش گفته بود، «آرزوی دارد و می‌داند که به شهادت می‌رسد.» می‌دانست من ناراحت می‌شوم، به همین دلیل از اشتیاق دوست خود برای دفاع از حرم صحبت می‌کرد؛ من غافل از اینکه خودش را می‌گوید، پاسخ می‌دادم : 😔«مامان جان، تا فرزندشان از جبهه بازگردد، آن خانواده چه می‌کشد، خیلی سخت است.» اگر چه پسرم نداشت، اما همیشه می‌گفت، «اگر شهید نشویم، می‌میریم. پس چه بهتر که شهادت روزی ما شود.» خدا را شاکر هستم که فرزندم به آرزوی خود رسید. خداوند اِن‌شاءالله همه جوانان را به راه راست هدایت کند و یاری‌شان کند که راه را ادامه دهند. شهادت: حادثه ساختمان پلاسکو/ ۳۰ دی ۹۵ Defapress.ir @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
4.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانه زهرا گلستان بود اما حیف سوخت من به عشق مرتضی در این گلستان سوختم زخم های پیکرم فریاد می زد یاعلی همچو عباس علی در تیر باران سوختم سالروز شهادت شهید (عج) @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊