eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
211 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
📬 سلام وعرض ادب توروایات متعددی داریم که اگر کسی نمیتونه بره کربلا سفارش شده هزینه سفردیگران رو بده و کمک کنه تا اونها مشرف بشن . میخواستم ازاین طریق پیشنهاد بدم افرادی که شغلشون طوری هست که لوازم مربوط به سفر اربعین و ارائه میدن میتونن با تخفیف ویژه به زائرای سیدالشهدا اونها هم تو این زمینه قدمی بردارن. بنده تولید کننده و فروشنده کیف هستم نیت کردم که این کار کنم. به امید اینکه امام حسین نگاهی کنن. ------------------------- علیکم سلام خداقوت پیشنهاد خیلی خوبیه، ازتون قبول باشه اجر و ثواب زیادی هم حتما داره☺️💐 بله چه خوبه اگر حالا امکانش نیست حداقل بقیه رو راهی کنیم. راهی هم هستیم بازم کمک کنیم. امیدوارم خدا و امام حسین بهتون برکت بده💐 (ع) ارتباط ناشناس با کانال🌹👇 daigo.ir/secret/6145971794 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
الهی بیفتد به زودی زیباترین اتفاق زندگیتان عصرتون شاد و دل انگیز عصرتون بخیر 🍨🍨 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #زمانی_برای_نفس_کشیدن #قسمت_شصت_و_دوم دنبالم توی راهروی بیمارستان راه افتاد. می خوا
📖 خنده اش محو شد - یعنی شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟ چند لحظه مکث کردم. گفتن چنین حرف هایی برام سخت بود اما حالا … - صادقانه من اصلا به شما فکر نمی کنم، نه به شما که به هیچ شخص دیگه ای هم فکر نمی کنم. نه فکر می کنم، نه … بقیه حرفم رو خوردم و ادامه ندادم دوباره لبخند زد. - شخص دیگه که خیلی خوبه اما نمی تونید واقعا به من فکر کنید؟ خسته و کلافه تمام وجودم پر از التماس شده بود. - نه نمی تونم دکتر دایسون نه وقتش رو دارم، نه... چند لحظه مکث کردم - بدتر از همه شما دارید من رو انگشت نما و سوژه حرف دیگران می کنید. - ولی اصلا به شما نمیاد به فکر و حرف دیگران در مورد خودتون توجه کنید. یهو زد زیر خنده. - اینقدر شناخت از شما کافیه؟ حالا می تونید بهم فکر کنید؟ - انسان یه موجود اجتماعیه دکتر من تا جایی حرف دیگران برام مهم نیست که مطمئن باشم کاری که می کنم درسته. حتی اگر شما از من یه شناخت نسبی داشته باشید من ندارم. بیمارستان تمام فضای زندگی من رو پر کرده، وقتی برای فکر کردن به شما و خصوصیات شما ندارم. حتی اگر هم داشته باشم من یه مسلمانم و تا جایی که یادم میاد، شما یه دفعه گفتید از نظر شما، خدا، قیامت و روح وجود نداره! در کمد رو بستم. - خواهش می کنم تمومش کنید. و از اتاق رفتم بیرون. ادامه دارد... --------------------------- ✍زندگی شهید به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم) @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
احساس تکلیف می‌کرد. آنجا (سوریه) کار فرهنگی می‌کرد. دوست داشت راه دکتر چمران را برود. او ایده‌های نو داشت. همه توانش را به کار می‌گرفت. چند مدرسه بود که به وضعیت بهداشتی آنها رسیدگی می‌کرد. به خانواد‌ه‌های فقیر سر می‌زد و فرهنگ کمک کردن را در بین مردم باب می‌کرد. می‌گفت: «می‌خواهد آنجا کمیته امداد راه بیندازد.» @shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
83.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
: "یواش یواش" ... انتظار اسرائیلی ها جزیی از تنبیه و پاسخ ماست. عملیات روانی سیدحسن نصرالله علیه رژیم صهیونیستی: یواش یواش، شُوَی شُوَی 🙃😉👌 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
#حرکت_کاروان_اسراء_از_کربلا_به_شام #قسمت_بیستم 📹 بخشی از سخنرانی استاد سید حسین مومنی در حرم حضرت م
🍃🕯🍃🕯🍃🕯 پس از آن که حضرت زینب(س) با خطبه پر شکوه و بلند آوازه خود در مجلس یزید از فاجعه روز عاشورا پرده برداشت، وجدان های غافل و خواب آلوده، اندکی به خود آمدند و جوش و خروشی در مردم پدیدار گشت. سخنان روشنگرانه حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع)، اساس تفکر در حادثه کربلا را در ذهن ها بنا نهاد و حاضران مجلس، تا اندازه ای حقیقت را دریافتند. یزید با دیدن اوضاع نابسامان دربارش، آزادگان را از کاخ بیرون راند و در خرابه ای جای داد که سقفی نداشت و دیوار آن ترک برداشته بود، به گونه ای که اهل بیت (علیهم السلام) می ترسیدند دیوار بر سرشان خراب شود. روزها از شدت گرما و شب ها از سوز سرما، در آن خرابه آرامش نداشتند و تشنگی و گرسنگی، آن ها را تهدید می کرد. اسیران عزادار، روزها به عزاداری و گریه بر مصیبت های خود می پرداختند و این گونه، مردم را از فجایع کربلا آگاه می ساختند و از چهره کَریهِ عاملان آن فجایع هولناک، پرده بر می داشتند... 🏴 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊 🍃🕯🍃🕯🍃🕯
🚨 کیم جونگ اون رهبر کره شمالی اسرائیل را تهدید کرد: 💢 ما همیشه در کنار ایران خواهیم بود و قاطعانه به هر تهدیدی علیه متحدمان ایران پاسخ خواهیم داد ما به مزدوران امپریالیسم جهانی یعنی اسرائیل هشدار می دهیم که اشتباه نکنند. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 تشرّف آیت‌الله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی خدمت امام زمان(علیه السلام) #قسمت_سوم فردا صبح روز سوم،
💠 تشرّف آیت‌الله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی خدمت امام زمان(علیه السلام) به حاجیان گفتم: «با خدا قرار بگذارید که اگر نجات یافتیم همه اموالی که به همراه داریم در راه خدا انفاق کنیم، با خدا عهد ببندیم که اگر نیازمندی به ما مراجعه کرد در حقّ او کوتاهی نکنیم و بقیه عمرمان را در برآوردن نیازهای مردم کوشا و ساعی باشیم.» بعد از توسّل و توجّه، هرکسی مشغول راز و نیاز با خدای خود شده، من هم از جمع، جدا شدم و پشتِ تپه کوچکی رفتم و با خدای خود سخنانی گفتم که بماند. به امام زمان عرضه داشتم: «آقا جان اگر الان به فریاد ما نرسی، پس کی و کجا به فریادمان خواهی رسید» گریه و توسل عجیبی داشتم که قابل توصیف نیست. در مدّت عمرم چنین حالت شیرینی چه قبل و چه بعد از آن حادثه، دیگر در من پیدا نشد. در حال توسّل و تضرّع بودم که ناگهان آقایی در شکل و شمایل یک مرد عرب، به همراه هفت شتر که بارهایی بر آنان بود، در برابرم ظاهر شد. با آن‌که بیابان صاف و همواری در مقابل من بود و همه چیز از مسافت دور قابل رؤیت و دیدن بود، اما من آمدن او را ندیدم و متوجّه نشدم. خیال کردم از عرب‌های حجاز است و احیاناً شتربانی است که همراه شترهایش به مسافرت می‌رود و یا شاید رهگذری است که تصادفاً از این بیابان عبور می‌کرده است. با دیدن او به حدّی خوشحال شدم که از شادی در پوست خود نمی‌گنجیدم. با دیدن او خود را در جَریه که مرز میان عربستان و عراق بود می‌دیدم. با خود گفتم: این آقا حتماً راه رسیدن به «جریه» را می‌داند و ما را راهنمایی خواهد کرد.... ادامه دارد... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
وقتی می‌گیم دین از سیاست جدا نیست دقیقا همچین هیئتی مدنظرمونه! @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊