شعرخوانی حمیدرضا برقعی برای حضرت خدیجه(س).mp3
2.41M
من به تو دستِ یاعلی،
داده ام از صمیم دل...
مرگ جدام کرده است
از تو اگر جدا شدم...
🏴 #وفات_حضرت_خدیجه (س) تسلیت
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_دوم #قسمت_صد_و_پنجم روی مبلی که در دیدش نبود، نشستم و جواب سلامش را آنقد
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_دوم
#قسمت_صد_و_ششم
هر دو با قدمهایی #خسته پله ها را بالا میرفتیم و هیچ نمیگفتیم که انگار بار دردهای دلمان آنچنان #سنگین بود که به کلامی سبک نمیشد. وارد خانه که شدیم، از سردی در و دیوارش #دلم گرفت. با اینکه مجید بخاطر آمدن من، همه جا را مرتب کرده و #اتاق را جارو زده بود، ولی احساس میکردم #مدتهاست روح زندگی در این خانه مرده است.
تن خسته ام را روی مبل اتاق #پذیرایی رها کردم و نگاه سردم را به گلهای فرش دوختم که #مجید پیش آمد و مقابل پایم روی زمین نشست. نمیتوانستم سرم را بالا بیاورم و به چشمانش نگاه کنم که نه خاطرم از #آزردگی پاک شده و نه دلم تاب دیدن صورت #غمزده_اش را داشت که آهنگ #محزون صدایش در گوشم نشست: "الهه جان! شرمندم!"
و همین یک کلمه کافی بود تا #مردمک چشمم به لرزه افتاده و اشکم جاری شود و چقدر چشمش به #چشم من وابسته بود که گرمای اشکش را روی پایم حس کردم. نگاهش کردم و دیدم قطرات اشک از روی صورتش جاری شده و روی فرش و پاهای من میچکد و با صدایی که زیر بارش #اشکهایش نَم زده بود، همچنان می گفت: "الهه! دلم خیلی برات #تنگ شده بود! الهه! #چهل روزه که ندیدمت! چهل روزه که حتی صداتو نشنیدم! مَنی که یه #روز نمیتونستم دوری تو رو تحمل کنم..."
دلم آتش گرفته بود از طعم شیرین زندگی عاشقانه ای که چه زود به کاممان #تلخ شد و دلهایمان را در هم شکست و نتوانستم دم نزنم و من هم لب به #شکایت گشودم که شکایتم هم از اوج دلتنگی ام بود: "مجید! زمانی که باید کنارم بودی، کنارم نبودی! زمانی که باید #آرومم میکردی، کنارم نبودی! شبهایی که دلم میخواست پیشت زار بزنم و برات درد دل کنم، #کنارم نبودی! شبهایی که هیچ کس نمیتونست آرومم کنه و من به تو احتیاج داشتم، کنارم نبودی!"
و داغ دلم به #قدری سوزنده بود که چانه ام از شدت گریه به #لرزه افتاده و در برابر نگاه او که بیش از دل من بیقراری میکرد، #بی_پروا ادامه میدادم: "ای کاش فقط کنارم نبودی! تو با #امیدی که به من داده بودی، با دروغی که به من گفتی، منو صد بار کُشتی و زنده کردی! مجید! خیلی #عذابم دادی! خیلی زجرم دادی! مجید! چرا اونقدر منو #امیدوار کردی؟ چرا به من الکی وعده میدادی که مامانم خوب میشه؟ مگه دکتر بهت نگفته بود که دیگه نمیشه براش #کاری کرد؟ پس چرا منو بردی #امامزاده؟ چرا ازم خواستی #قرآن سر بگیرم و به هر کی که تو میگی متوسل شم؟"
و دیگر نتوانستم ادامه دهم که صدایش به #گریه بلند شده و پشتش به لرزه افتاده بود و چه #زجری میکشیدم که او را به این حال ببینم و نتوانم دلداریش دهم که هنوز دلم از دستش #رنجیده بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_دوم #قسمت_صد_و_ششم هر دو با قدمهایی #خسته پله ها را بالا میرفتیم و هیچ ن
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_دوم
#قسمت_صد_و_هفتم (آخر)
خواستم از جایم بلند شوم که دستم را گرفت و با لحنی #عاشقانه التماسم کرد: "الهه! نرو! هرچی میخوای بگی، بگو! هرچی #دوست داری بگو! فقط با من حرف بزن! بخدا #دلم برای صدات تنگ شده!"
و حالا نوبت گریه های #بیصبرانه او بود که امانش را بریده و #ناله_هایش را در گلو بشکند. #چشمه چشمان کشیده و زیبایش از اشک سرریز شده و پلکهایش همچون ابر بهاری #سنگین بود و باز هم دست از باریدن نمیکشید و همچنانکه با نگاه #عاشقش، دلبسته چشمان تَرم شده بود، زیر لب #نجوا میکرد:
"الهه! من بهت دروغ نگفتم، بخدا من بهت #دروغ نگفتم! من به حرفایی که میزدم #اعتقاد داشتم! من مطمئن بودم اگه #امام_حسین (ع) بخواد، میتونه پیش خدا شفاعت کنه تا #مامان خوب شه..." که کلامش را شکستم و با صدایی که میان گریه دست و پا میزد، پرسیدم: "پس چرا خوب نشد؟ پس چرا امام حسین (ع) نخواست مامانم خوب شه؟ پس چرا مامانم چشمان مُرد؟"
و مثل اینکه نداند در پاسخ اینهمه #پرسش سرشار از حسرتم چه بگوید، سری تکان داد و با صدایی که از شدت بغض، به #سختی شنیده میشد، پاسخ داد: "نمیدونم الهه جان..."
و من دیگر چه میگفتم که به زلالی کلامش #ایمان داشتم و نمیخواستم و نمیتوانستم بیش از این با #تازیانه_های سرزنش، #عذابش دهم که با سر انگشتانم تارهای سپید روی شقیقه اش را که چون ستاره در #سیاهی شب میدرخشید، #لمس کرده و با لحنی لبریز از حسرت زمزمه کردم: "با خودت چی کار کردی؟"
و آنقدر صدایم میان #طوفان بغض گم شده بود که خیال کردم نشنیده، ولی به خوبی نغمه #دلسوزی_ام را شنیده بود که لبخندی غمگین بر صورت #خیس از اشکش نقش بست و با نگاه نجیبانه و سکوت پُر از #غربتش، جوابم را داد تا باورم شود که در این #چهل روز چه بر دل شیدایش گذشته و مردانه تحمل کرده است.
👈پایان فصل دوم👉
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🍃
اگر دورم زِ دیدارت دلیل بی وفایی نیست
وفا آن است که نامت را همیشه زیر لب دارم...
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
💔🍃
حالا که شش سالشان شده، بیشتر برای پدرشان دلتنگی میکنند. سر مزار پدرشان میروند و با او صحبت می کنند. مدام به مادرشان میگویند پس ما کِی به بهشت و پیش بابا میرویم...
#روضه_مصور💔
#رقیه_های_زمانه🍒
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
سلام و عرض ادب🌹
طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق
امروز میخواستم فصل جدید #جان_شیعه_اهل_سنت رو شروع کنم اما نشد و امکانش نبود اصلا.
خدمتتون عرض کنم که از فصل جدید با ماجراهای جدیدی روبرو خواهیم شد که پیشنهاد میکنم اگر تا به حال رمان رو پیگیری نکردید؛ حتما از این فصل با ما همراه باشید و اصل ماجرا میتونم بگم از همین فصل شروع میشود.
تشکر از همراهی صمیمانه شما دوستان
۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
❤️🍃
خدا...
به میّتِ عاشق
شهید می گوید
که داغِ عشق جهادی کمرشکن دارد...
#شهید_بی_سر
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور🥀
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
❤️🍃
فرقی نمیکند
زِ کجا می دهی سلام
او میدهد جواب تو را
اصل نیت است...
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
✨🕊
اصغر آقا همیشه من را به یاد خدا بودن سفارش می کرد، می گفتند "اگر ایمان قلبی باشد کارها سریعتر انجام می شود" و تلاش در تربیت دینی و انقلابی فرزندانم از دیگر سفارش های مهم اصغر اقا بود.
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور🥀
#روایت_بانو_ایمانی_همسر_شهید🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید| صحبتهای تامل برانگیز حجت الاسلام پناهیان در خصوص شهید #سپهبد_قرنی از شهدای ترور ارتش و جمهوری اسلامی ایران...
⁉️ سپهبد قرنی که بود و چگونه شهید شد؟
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
۵ اردیبهشت ۱۴۰۰