eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
244 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 انتشار نخستین‌بار 📸 تصویر منتشرنشده‌ای از حضور شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدابراهیم رئیسی به عنوان عضو ستاد نظارت بر انتخابات؛ در جریان مراسم اخذ رأی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در انتخابات پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی در حسینیه امام خمینی در تاریخ ۱۳۷۴/۱۲/۱۸ 🍃انتشار همزمان با چهلمین روز شهادت رئیس جمهور شهید و همراهان گرامی ایشان و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #علی_زنده_است #قسمت_بیست_و_دوم ثانیه ها به اندازه یک روز و روزها به اندازه یک قرن ط
📖 .... شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود. اونقدر اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه. منم از فرصت استفاده کردم با قدرت و تمام توان درس می خوندم. ترم آخرم و تموم شدن درسم با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد. التهاب مبارزه اون روزها، شیرینی فرار شاه، با آزادی علی همراه شده بود. صدای زنگ در بلند شد، در رو که باز کردم علی بود … علی ۲۶ ساله من، مثل یه مرد چهل ساله شده بود. چهره شکسته، بدن پوست به استخوان چسبیده. با موهایی که می شد تارهای سفید رو بینشون دید و پایی که می لنگید. زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود‌. حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود و مریم به شدت با علی غریبی می کرد، می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود. من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم، نمی فهمیدم باید چه کار کنم، به زحمت خودم رو کنترل می کردم، دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو. - بچه ها بیاید، یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم، ببینید بابا اومده، بابایی برگشته خونه. علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوممون دختره. خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم، مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید، چرخیدم سمت مریم... - مریم مامان، بابایی اومده علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم. چشم ها و لب هاش می لرزید. دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم. چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم، صورتم رو چرخوندم و بلند شدم. - میرم برات شربت بیارم علی جان. چند قدم دور نشده بودم که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی، بغض علی هم شکست، محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد. من پای در آشپزخونه، زینب توی بغل علی و مریم غریبی کنان شادترین لحظات اون سال هام به سخت ترین شکل می گذشت. بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد. پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن. مادرش با اشتیاق و شتاب علی گویان دوید داخل، تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت... علی من، پیر شده بود…💔 ادامه دارد... --------------------------- ✍زندگی شهید به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم) @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاباب الحوائج اباالرضا ابا معصومه.... ادرکنا.... تولدت مبارک آقاجان غریب..‌.❤️ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #آمدی_جانم_به_قربانت.... #قسمت_بیست_و_سوم شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده ب
الوعده وفا... همانطور که گفته بودم ۵۰٪ قصد داشتم این سه چهار قسمت رمان رو حذف کنم... خودم خیلی اذیت میشم حوادث ناگواری که برای این مبارزان عزیز پیش آمده بخونم؛ اما وجدانم اجازه نمی داد بخشی از زندگی ای که در آن مبارزات علیه رژیم طاغوتی شاهنشاهی شکل گرفته و در پایان به فرار شاه ملعون و تاسیس جمهوری اسلامی ایران انجامیده است نادیده گرفته شود. چرا که ما در این راه شهدای عزیز و گرانقدری تقدیم کرده ایم... جوانان ما مردان و زنان ما، فرزندان ایران، در سخت ترین شرایط جنگیدن تا مملکتی اسلامی شکل دهند.... حال برخی شهید شدند... برخی مشکلات جسمی نصیبشان شد و قطع عضو و هزاران مریضی دیگر بابت شکنجه ها نصیبشان شد... و بعضی مشکلات روحی دچار شدند. و برخی همچون شهید زنده در کنارمان هستند... و همچنین رهبر عزیزمان از آن دست مبارزان انقلابی هستند. و این منصفانه نبود که یکی از بخش های مهم این تاریخ روایت نشود... حتی اگر لحظه ای غصه ای به دل می افتاد یا اینکه اذیت کننده بود و هست... پوزش می طلبم که باعث ناراحتی شما عزیزان شد. امیدوارم مورد قبول حضرت حق و شهدای معظم واقع شود. و از تمامی شما عزیزان خواهشمندم فردا به کسی رای دهید که اصلح باشد و خون شهیدانمان رئیسی ها و سلیمانی ها و پورهنگ ها و پاشاپورها، علی وردی ها و عجمیان ها و.... رو پایمال نکند.... با برنامه در جهت حفظ آرمان های انقلاب و رفع مشکلات مردم گام بردارد و غربگدا نباشد... که بنشینند ببینند کدام شخصیت غربی معامله ای را امضا می کند و زندگی، درمان، اسایش، و اقتصاد و.... معطل غرب نکند..... اگر هم تصمیم ندارید که رای بدهید وصیت آن عزیز سفر کرده را به خاطر آورید که می‌گفت: امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص). برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه‌ی رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت‌الله‌الحرام و مدینه حرم رسول‌الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب می‌بیند. 📝 و حتما در این انتخابات شرکت کنید که حضور شما به شدت موثر خواهد بود. بحق مهدی فاطمه (س) عاقبت بخیر باشید عزیزان💐
13.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ| به مناسبت اربعین شهادت آیت الله سید ابراهیم رئیسی مصادف با سالروز شهادت و ۷۲ تن از یارانش @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
خواستند یوسف را بکشند. فقط یک نفر رأی به نکشتنش داد، حرف او اثر گذاشت؛ یوسف زنده ماند و عزیز مصر شد. پس رأی دادن تأثیر دارد؛ حتی یک رأی شاید همان یک رأی؛ رأی تو باشه✌️ پس به این فکر کنیم که رأی من می تونه سرنوشت مملکت رو کاملاً تغییر بده ✉️ 🗳 ارتباط ناشناس باکانال🌹👇 ✉️daigo.ir/secret/6145971794 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🔸توصیه آیت الله جاودان به مردم شریف و مؤمن ایران اسلامی برای انتخاب رئیس جمهور اصلح @javedan_ir @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃یادی کنیم از شمارش آراء صندوق های رای سال ۹۶ در سوریه 🗳 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊