شرح غلام تُرک تو، متن کتاب هاست
یک موی او به قیمت صد جام و صد جم است...
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
♦️تصویری که بارها در میان کاربران عرب دستبهدست میشود
#خونخواهی_هنیه_عزیز
#نابودی_اسرائیل_نزدیک_است
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #خانواده #قسمت_شصتم برای چند لحظه واقعا بریدم. - خدایا، بهم رحم کن. حالا جوابش رو چ
📖 #بدون_تو_هرگز
#خیانت
#قسمت_شصت_و_یکم
روزهای اولی که درخواستش رو رد کرده بودم دلخوریش از من واضح بود. سعی می کرد رفتارش رو کنترل کنه و عادی به نظر برسه. مشخص بود تلاش می کنه باهام مواجه نشه. توی جلسات تیم جراحی هم، نگاهش از روی من می پرید و من رو خطاب قرار نمی داد اما همین باعث شد، احترام بیشتری براش قائل بشم. حقیقتا کار و زندگی شخصیش از هم جدا بود.
سه، چهار ماه به همین منوال گذشت. توی سالن استراحت پزشکان نشسته بودم که از در اومد تو، بدون مقدمه و در حالی که اصلا انتظارش رو نداشتم یهو نشست کنارم.
- پس شما چطور با هم آشنا می شید؟ اگر دو نفر با هم ارتباط نداشته باشن چطور می تونن همدیگه رو بشناسن و بفهمن به درد هم می خورن یا نه؟
همه زیرچشمی به ما نگاه می کردن، با دیدن رفتار ناگهانی دایسون شوک و تعجب توی صورت شون موج می زد. هنوز توی شوک بودم اما آرامشم رو حفظ کردم.
- دکتر دایسون واقعا این ارتباطات به خاطر شناخت پیش از ازدواجه؟ اگر اینطوره چرا آمار خیانت اینجا، اینقدر بالاست؟ یا اینکه حتی بعد از بچه دار شدن، به زندگی شون به همین سبک ادامه میدن و وقتی یه مرد بعد از سال ها زندگی از اون زن خواستگاری می کنه اون زن از خوشحالی بالا و پایین می پره و میگن این حقیقتا عشقه؟ یعنی تا قبل از اون عشق نبوده؟ یا بوده اما حقیقی نبوده؟
خیلی عادی از جا بلند شدم و وسایلم رو جمع کردم. خیلی عمیق توی فکر فرو رفته بود.
منم بی سر و صدا و خیلی آروم در حال فرار و ترک موقعیت بودم. در سالن رو باز کردم و رفتم بیرون. در حالی که با تمام وجود به خدا التماس می کردم که بحث همون جا تموم بشه توی اون فشار کاری که یهو از پشت سر، صدام کرد.
ادامه دارد...
---------------------------
✍زندگی شهید #دفاع_مقدس #طلبه_شهید_سیدعلی_حسینی
به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم)
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
رفاقتهای خاص حاجی به توابین شهر محدود نبوده و شمار کسانی که مشکلات و گرفتاریهایشان آنها را به حاجی پیوند زده، کم نیستند. در مجلس ختم حاجی افرادی که هیچکسی آنها را نمیشناخت، طوری گریه میکردند که انگار عزیزترین آدم زندگیشان را از دست دادهاند.
یکی میگفت: «خرج دوا و دکترم را داده.»
یکی میگفت: «هر ماه همین که حقوق میگرفت، با دست پر سراغ ما میآمد.»
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
منبع: رجانیوز📲
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
12.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان_حبس
😊وارد زندان دوم که شدم خیلی شلوغ بود بالای ۱۰۰ نفر... خیلی ها اومدن دورم و تعجب از اینکه این کیه اومده منم گرخیدم نمیدونستم کجا برم کجا بشینم (جا نبود از بس شلوغ بود،فشرده کنار هم)
تا اینکه مثل سریال فرار از زندان یک سیاه پوست قد بلند با رکابی سفید و شلوار لی آبی اومد نزدیکم و براش کوچه باز کردن (فهمیدم این الان لیدر بین زندانی هاست!) صورتش رو آورد نزدیک و یک لبخند ریز زد و ازم پرسید بچه کجایی؟ (تو دلم گفتم یا خدا الان یک فس کتک نزنن منو غریب گیر بیارن😅) منم گفتم: منو میگی؟...🙄
#سیدکاظم_روحبخش
@seyyed_kazem_roohbakhsh
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🍃🕯🍃🕯🍃🕯 #حرکت_کاروان_اسراء_از_کربلا_به_شام #قسمت_هجدهم ادامه سخنرانی #حضرت_زینب(س) در مجلس یزید ملع
🍃🕯🍃🕯🍃🕯
#حرکت_کاروان_اسراء_از_کربلا_به_شام
#قسمت_نوزدهم
ادامه سخنرانی #حضرت_زینب(س) در مجلس یزید ملعون
به خدا شکایت میکنم و بر او تکیه دارم، پس هر حیله که داری به کار گیر و هرچه میتوانی تـلاش کن و هر چه میخواهی کوشش کن! به خدا نمیتوانی ما را از خاطرهها محو کنی و وحی ما را بمیرانی و به نهایت ما نمیرسی و ننگ این ستم را نمیتوانی از خویش پاک کنی.
رأی تو بسیار سست و ایام دولت اندک و آن روز که منادی فریاد میزند: "لعنت خدا بر ستمکاران باد"، جمعیتات به پریشانی میگراید.
سپاس خدا را که کار پیشینیان ما را با سعادت و مغفرت پایان برد و کار آخرمان را با شهادت و رحمت و از خدا میخواهم که ثوابشان را کامل کند و بیفزاید و خودش برای ما خلفی نیکو باشد که او مهربان و رحیم است و همو برای ما کافی و بهترین وکیل است.
و بدین گونه سخنرانی حضرت زینب علیها السلام بیانگر خروج یزید از اسلام و بیاعتقادی او به دین و اثبات کفر و انجام کارهای زشت و ناپسند اوست.
در حقیقت، واقعه با عظمت کربلا، کفرِ پنهان بنیامیه را ظاهر و چهره اصلی آنها را برای مردم روشن کرد. تبلیغات بنیامیه وانمود کرده بود که بر دشمنان اسلام و بر شورشیان پیروز شدهاند و خاندان آنها را به اسارت درآوردهاند، اما حضرت زینب علیها السلام و امام زینالعابدین علیه السلام با سخنرانیهایشان «جشن» را به «عزا» تبدیل کردند و پیروزی را بر کام یزید تلخ نمودند.
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃🕯🍃🕯🍃🕯
enc_17207115276532930191406.mp3
3.21M
بره بالاتر علم حسین....💔
دوست دارم
چون تو حسینی
عزیزدلم
عزیزدلم....
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 تشرّف آیتالله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی خدمت امام زمان(علیه السلام) #قسمت_اول دیـدار یار غائب دا
💠 تشرّف آیتالله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی خدمت امام زمان(علیه السلام)
#قسمت_دوم
من به خاطر سفرهای متمادی، میدانستم که بیابانهای عربستان بیسروته و بی انتهاست. لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد. حاجیان دیگر هم سکوت کردند و با من همراهی نکردند.
اصغرآقا تصمیم خود را گرفت و گفت: به اندازه کافی آب و بنزین داریم و میتوانیم از یک راه فرعی خود را به جلوی کاروان برسانیم. او از کاروان جدا شد و در بیابان به راه افتاد و پس از طیّ مسافتی طولانی راه را گم کرد و نتوانست خود را به کاروان برساند.
کمکم شب هم فرا رسید. ما با داد و فریاد از او خواستیم که ماشین را متوقف کند تا نماز بخوانیم. وقتی از ماشین پیاده شدم؛ به آسمان نگاه کردم و دیدم که فاصله ما با هفت برادران (هفت اورنگ) زیاد شده، فهمیدم که راه زیادی را به اشتباه آمدهایم به همین خاطر به راننده گفتم: «امشب را همینجا بیتوته میکنیم و فردا صبح از همان راهی که آمدهایم، باز میگردیم.»
فردا صبح سوار شدیم تا از همان راه دیروزی برگردیم اما از آن جا که صحراهای حجاز دارای شنهای نرم است و باد آنها را پیوسته حرکت میدهد، نتوانستیم راهِ بازگشت را پیدا کنیم.
هیچ اثری از راه دیشب بر سینه صحرا نبود. از آن طرف، ماشین هم مرتّب در شنها فرو میرفت. جهتهای متعددّی را چند فرسخ، چند فرسخ پیمودیم و سرانجام ره به جایی نبردیم و دوباره شب فرا رسید.
ادامه دارد....
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊