❤️🍃
گر بگردے در زمین و در زمان و عالمین
هیچ عشقے نشود والاتر از عشق حسین
بانیانِ عرش هم گویند نامش را مدام
بَہ چقدر زیباسٺ، این آهنگ و این نام حسین
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#صبحتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
#مقام_معظم_رهبری :
امروز دفاع از فلســـطین، دفـاع از حقیقت است؛
حقیقتی بسیارگستردهتر از مسئله ی فلسطین
امروز مبارزهی با رژیم صهیونیســـتی
مبـــــارزه با استکــبار است،
مبارزه با نظام سلطه است.
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌿
رفاقتهای خاص حاج محمد به توابین شهر محدود نبود و شمار کسانی که مشکلات و گرفتاریهایشان آنها را به حاجی پیوند زده، کم نیست.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم #قسمت_صد_و_چهارم دستم را به نرده #بالکن گرفتم و پیش از هر حرفی، به د
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم
#قسمت_صد_و_پنجم
گوشه اتاق پذیرایی، روی #زمین نشسته و خسته از این همه مصیبت، تکیه ام را به #دیوار داده بودم که دیگر نمیتوانستم #ادامه دهم. از دیشب که پدر بار دیگر بر سرم #آوار شده بود، اشک چشمم خشک نشده که این بار دستش خالی نبود و با #احضاریه دادگاه به سراغم آمده بود.
میگفت به عبدالله سپرده که تاریخ دادگاه را به اطلاع #مجید برساند و من چقدر ترسیدم که بلافاصله با عبدالله #تماس گرفتم تا حرفی به مجید نزند و عبدالله چقدر #سرزنشم کرد که چرا از روز اول به جای ترک #خانه و پیوستن به مجید، به دادگاه رفته و درخواست طلاق داده ام.
عبدالله نمیفهمید و شاید نمیتوانست #بفهمد که من چطور از جان و دلم #هزینه میکنم تا خانواده و همسرم را با هم داشته باشم و حتی میخواهم از این #رهگذر خدمتی هم به آخرت #مجید کرده و قلبش را به مذهب اهل تسنن #هدایت کنم و با فداکاری، همه سنگینی این بار را به #تنهایی به دوش گرفته و فقط از خدا میخواستم کمکم کند.
از شدت #گرسنگی تمام بدنم #ضعف میرفت و باز نمیتوانستم چیزی بخورم که از #دیشب نه به هوای حالت تهوع بارداری که از حجم سنگین اندوهی که گلوگیرم شده بود، نتوانسته بودم لب به چیزی بزنم.
از هیاهوی غم و #غصه_ای که به جانم حمله کرده بود، دیشب تا صبح پلک به هم نگذاشته و تنها بی صدا گریه میکردم و چه آتشی به جان مجیدم انداخته بودم که از #دیشب دیگر تلفنهایش را جواب نداده و دست آخر به یک پیام خشک و ساده نشان دادم که حوصله حرف زدن ندارم.
شاید دیگر دلم نمیخواست #صدایش را بشنوم که با خودخواهی هایش #کار را به جایی رسانده بود که در چنین مخمصه ای #گرفتار شوم. اگر #مذهب اهل سنت را پذیرفته و این همه #لجبازی نمیکرد، میتوانست دوباره به خانه بازگشته و در این لحظات #تلخ تنهایی کنارم باشد نه اینکه بخواهم در دادگاه به انتظار دیدارش بمانم و چه #احساس بدی داشتم که هنوز مجید از هیچ چیز خبر نداشت و همچنان منتظر اعلام رضایت من بود تا بیاید و با پدر صحبت کند، بلکه راهی پیش پایش بگذارد.
گمان میکردم پیش از رسیدن #موعد دادگاه میتوانم #متقاعدش کنم که به عنوان یک #مسلمان اهل سنت به خانه بازگشته و با پدر #آشتی کند، ولی حالا احضاریه دادگاه رسیده و من از این #فرصت چند روزه نتوانسته بودم هیچ استفاده ای بکنم.
حالا پدر به #خیال طلاق من به #پیشباز شادی وصال نوریه رفته و #روزشماری میکرد تا روز دادگاه، میخ جدایی من را به #قلب مجید بکوبد و خیال همه را راحت کند.
هر چند روند #جدایی شاید مدتها طول میکشید، ولی میخواست روز دادگاه آب پاکی را روی دست مجید بریزد که دیگر از #الهه_اش چشم بپوشد و من که تا امروز به این درخواست #طلاق تنها به این خاطر رضایت داده بودم که چند روزی از #فشار پدر رها شده و فرصتی برای هدایت همسرم داشته باشم، حالا مهلتم به پایان رسیده و بایستی قدم به #میدان بازی زشتی که آغاز کرده بودم، میگذاشتم.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
2.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🍃
در مکتب سلیمانی
اصغرها اکبر هستند و لایق بزرگی...
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
✨از عرش فرشته ها اگر می آیند
✨به جشنِ دلِ پیامبر می آیند
✨زهراست عروس و شاه داماد علی
✨این دو چقدر به یکدگر می آیند!
✍علی اکبر لطیفیان
💐 گرامی باد سالگرد #ازدواج #حضرت_زهرا (س) و #حضرت_علی (ع)
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
💔🍃
صورتم سرخ شد از روضه ے گودال شما
آنزمانے ڪه محاسن تو به خون شانه زدی
هرڪس از راه رسید از بدنت چیزے برد
السلام اے ڪه به گودال ڪرم خانه زدی
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🔹توی فرودگاه دیدمش گفتم : مهدی جان چه خبر؟ الآن کجا مشغولی؟
بهم گفت: من و رو فرستادن توی یه پادگان و شدم مسئول تربیت بدنی فاطمیون صبح تا شب تو پادگان هستیم و کارم فقط بخور و بخوابه!
👌بهش گفتم : ولی ما خیلی کارمون بهتره و عملیاتی تر هستیم و کاش نمی رفتی اونجا میومدی پیش ما.
‼️سرش رو انداخت پایین و چیزی نگفت. بعد شهادتش فهمیدم مسئول اطلاعات عملیات لشکر فاطمیون بوده و اون روز برای این که ریا نشه بهم گفت : که فلان جا کار می کنه و کارش بخور و بخوابه.
🌷مهدی خیلی مخلص بود. محرم با هم توی هیئت بودیم. از دور زیر نظرش داشتم. توی سینه زنی مثل شمع در مصیبت اهل بیت می سوخت و اشک می ر یخت. انقدر به #امام_رضا علاقه داشت که آخر سر هم شب شهادت امام رضا (ع) کربلائی شد.
#شهید_مهدی_موحدنیا
#روایت_همرزم_شهید
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
17.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 راهکار زندگی شیرین از زبان مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)
💕به مناسبت ایام #ازدواج حضرت زهرا (س) و امیرالمومنین (ع)
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊