🍃یک سال که برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد رفته بودیم، روز آخر که به علی زنگ زدم، صدای شلوغی میآمد. گفتم: «علی چه خبر است؟»
گفت: «هیئت داریم.»
گفتم: «تنهایی؟»
گفت: «نه! آبجی هم هست. امشب وفات حضرت ام البنین(س) است.»
🍃وقتی برگشتیم دیدم یک سفره سبز رنگ بزرگ در خانه پهن کرده و یک مشک آب و تعدادی سر بند یا اباالفضل(ع) روی آن چیده بود. یک تابلوی یا اباالفضل العباس(ع) نیز روی دیوار نصب کرده بود.
بزرگترین عید و شادی او نیمه شعبان بود. اعتقاد داشت که این شادی نباید فقط در خانه بماند و باید در خیابانها به مردم هم آن را انتقال داد.
#شهید_علی_امرایی
رفیق شفیق #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور و#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_مادر_شهید
📸 عکس دسته جمعی شهیدان امرایی، پاشاپور و پورهنگ یا جمعی از دوستان/ سمت چپ بالا شهید امرایی
سالگرد شهادت شهید امرایی🕊
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #من_شوهرش_هستم #قسمت_پانزدهم ساعت نه و ده شب. وسط ساعت حکومت نظامی یهو سر و کله پدر
📖 #بدون_تو_هرگز
#ایمان
#قسمت_شانزدهم
علی سکوت عمیقی کرد.
- هنوز در اون مورد تصمیم نگرفتیم، باید با هم در موردش صحبت کنیم. اگر به نتیجه رسیدیم شما رو هم در جریان قرار میدیم.
دیگه از شدت خشم، تمام صورت پدرم می پرید و جمله ها بریده بریده از دهانش خارج می شد.
- اون وقت تو می خوای اون دنیا جواب دین و ایمان دختر من رو پس بدی؟
تا اون لحظه، صورت علی آروم بود. حالت صورتش بدجور جدی شد.
- ایمان از سر فکر و انتخابه، مگه دختر شما قبل از اینکه بیاد توی خونه من حجاب داشت؟ من همون شب خواستگاری فهمیدم چون من طلبه ام چادر سرش کرده. ایمانی که با چوب من و شما بیاد، ایمان نیست. آدم با ایمان کسیه که در بدترین شرایط ایمانش رو مثل ذغال گداخته کف دستش نگه می داره و حفظش می کنه. ایمانی که با چوب بیاد با باد میره.
این رو گفت و از جاش بلند شد. شما هر وقت تشریف بیارید منزل ما قدمتون روی چشم ماست، عین پدر خودم براتون احترام قائلم. اما با کمال احترام من اجازه نمیدم احدی توی حریم خصوصی خانوادگی من وارد بشه.
پدرم از شدت خشم، نفس نفس می زد در حالی که می لرزید از جاش بلند شد و رفت سمت در
- می دونستم نباید دخترم رو بدم به تو، تو آخوند درباری.
در رو محکم بهم کوبید و رفت.
ادامه دارد...
----------------------------------
پ.ن: راوی داستان در این بخش اشاره کردند که در آن زمان، ما چیزی به نام مانتو یا مقنعه نداشتیم. خانم ها یا چادری بودند که پوشش زیر چادر هم براساس فرهنگ و مذهبی بودن خانواده درجه داشت. یا گروه بسیار کمی با بلوز و شلوار، یا بلوز و دامن، روسری سر می کردند. و اکثرا نیز بدون حجاب بودند. بیشتر مدارس هم، دختران محجبه را پذیرش نمی کردند. علی برای پذیرش من با حجاب در دبیرستان، خیلی اذیت شد و سختی کشید.
✍زندگی شهید #دفاع_مقدس #طلبه_شهید_سیدعلی_حسینی
به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم)
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
تولدت مبارک ریحانه جانم❤️
#شهید_ریحانه_سلطانی_نژاد
شهید ۱۳ دی ۱۴۰۲/کرمان
ولادت ۱ تیر ۱۴۰۱
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌺🍃
چشم و چراغ آل فاطمه آمد
دست گل جواد الائمه آمد
بانگ منادى آمد تبارک اللَّه
موسم شادى آمد تبارک اللَّه
🎉ولادت #امام_هادی(علیه السلام) مبارکباد
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
خودش گفت من میخوام فقط رای بیارم....
دیگه خودتون قضاوت کنید....
احتمالا خواننده ی خارج خوان خانم هم بخواد بیاد ستادش قبولش میکنه.
یاد سکانس اخراجی ها افتادم...
نقشی که آقای مظلومی بازی میکرد، اینجوری بود که سیگار میگرفت آدم میفروخت.
آدمی که هموطنش بود...
چرا؟ فقط به خاطر یه نخ سیگار...
حالا رای میخواد به هر قیمتی....
جالب نیست....
به قول قرآنی که ورد زبانت هست آقای پزشکیان..
برخی افراد هستند که بخشی از قرآن که نفعشون هست قبول دارند بخشی که نفعی براشون نداره قبول ندارند....
حجاب توی قرآن هست. بزرگوار، برادر، هم وطن...
قرآن میخونی اونم بخون. نمونه اش در سوره احزاب و نور هست....
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
در جهنم خدا یک جایی داره
که فشار و عذابش مساوی هست با
گناه ۳۶ میلیون انسان
#انتخابات
#رئیس_جمهور
#سه_دقیقه_در_قیامت
#بیت_المال
#فصل_یازدهم
#شهید_محمدعلی_رجایی
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
پ.ن: نامزدها دقت کنید الان بالای ۸۰ میلیونیم، خود دانید😄
#رئیسی_عزیز: شما در محضر خدا هستید...
@shahid_hajasghar_pashapoor