3.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آدمها آدمند
مےآیند مےروند
قاسم سلیمانے میرود:)
قاسم سلیمانے دیگرے مےآید..
#حاجقاسم
#جان_فدا
@shahid_ketabi
میگفت:
نمیتوانم بی وضو باشم،
حتی پیش از خوردن غذا وضو میگرفت
آسایش را، با خدا بودن میدانست...
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
#نمونه_خاطره
✨
@shahid_ketabi
💢 اقامه نماز در کاخ «کرملین» روسیه!
🔶 زدیم بغل؛ وقت نماز بود. گفتم: «حاجی قبول باشه.»
گفت: «خدا قبول کنه انشاءالله.»
نگاهم کرد، گفت: «ابراهیم!»
نگاهش کردم.
ــ نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم.
ــ حاجآقا! شما همه نمازهاتون قبوله.
🔷 قصهاش فرق میکرد؛ رفته بود کاخ «کرملین». قرار داشت با «پوتین».
تا رئیسجمهور روسیه برسد، وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد، اذان و اقامهاش را گفت.
صدایش پیچید توی سالن. بعد هم ایستاد به نماز. همه نگاهش میکردند. میگفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده است.
🔶 پایان نماز، پیشانیاش را گذاشت روی مهر. به خدای خودش گفت: «خدایا این بود کرامت تو، یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه میکشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی اومدم اینجا نماز خوندم.»
📚 سلیمانی عزیز، ص 109.
به نقل از ابراهیم شهریاری، دوست و همرزم حاج قاسم
📎 #حاج_قاسم
#نمونه_خاطره
#جان_فدا
@shahid_ketabi
💌 صحبتی با نائب امام زمان (عج) و ولیامر مسلمین
🔸 رهبر عزیزم! از آن روز که اندک شناختی به جایگاه شما پیدا کردم و روز به روز این شناخت بیشتر شد، مسئولیتم هم نسبت به شما بیشتر شد. این را فهمیدم که در نظام الهی، رفتار در قبال شما همان رفتار در قبال #امام_زمان (عج) است. و این را فهمیدم که چون در دورانی که شما از طرف امام زمان (عج) مأموریت ولایت ما را داشتید علت شفاعت اهلبیت (ع) نسبت به من هستید و اگر رضایت شما نسبت به من نباشد، خدا و رسول و امام زمان (عج) هم از من ناراضی هستند.
📍 فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم حمیدرضا اسداللهی
#تلنگر
#لبیک_یا_خامنه_ای
#برای_ایران
@shahid_ketabi
3.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از حاج قاسم سرشلوغتر داشتیم؟! داریم؟!
حاج قاسم هم برای خانوادهاش وقت ویژه میگذاشت ...
گاهی ممکنه کار ما به نحوی باشه که مدت زیادی در خانه نباشیم، اما وقتی هستیم باکیفیت باشیم، وقت بگذاریم و مهرورزی کنیم ...
👈 #حاج_قاسم میگفت: «میترسم وابستگی به نوههایم نگذارد شهید شوم.»
#جان_فدا
@shahid_ketabi
مادر شهیدی که ۴۰ سال است در شبِ یلدای فراقِ فرزندش، منتظر صبحِ خبری است. یکی از شهدای گمنام در شب یلدا میهمان او شده تا مایه اُنس و دلگرمیاش باشد.
هیچ دلی تاب تحمل هُرم حرارت دلش را ندارد. 😭
میزبانی مادر شهید «رضا کارگر» از شهیدی گمنام
#فاطمیه
🌱@shahid_ketabi
میخواستم بزرگ بشم، درس بخونم، مهندس بشم، خاکمو آباد کنم، زن بگیرم، مادر و پدرم و ببرم کربلا، دخترم و بزرگ کنم، ببرمش پارک، توی راه مدرسه با هم حرف بزنیم، خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم،خوب نشد..!
باید میرفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم، دفاع کنم، رفتم که دروغ نباشه، احترام کم نشه، همدیگرو درک کنیم، ریا از بین بره، دیگه توهین نباشه، محتاج کسی نباشیم.
فرازی از وصیتنامه شهید کاظم مهدیزاده
#برای_ایران
@shahid_ketabi
🌹«ما تابع امر خداییم؛ و به همین دلیل طالب شهادتیم. و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیرخدا نمیرویم»
🔺صحیفه امام خمینی (ره) - ج ۲۱ - ص ۸۹
#جان_فدا
@shahid_ketabi
526.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰لبخند تو زیباترین معنای امنیت
#جان_فدا
@shahid_ketabi
الان برای ریختن خون شیعهعلی(ع)، وعده ویزای آمریکا میدهند!!
@shahid_ketabi
شب قبل از شهادتش با هم در حرم مولی امیرالمؤمنین(ع) نشسته بودیم؛ ازش پرسیدم: دوست داری چه جوری شهید بشی؟
گفت: منظورت چیه؟!
گفتم: یک تیر وسط پیشانی.... یا اول زخمی بشی و مثل اباعبدالله ... یک هزار و سیصد و پنجاه زخم بعد سر از تنت جدا کنند؟!
در حالی که هر دو به شدت منقلب بودیم... گفت: «دوست دارم مثل اباعبدالله(ع) بیسر بشم و مثل حضرت زهرا غریبانه دفن بشم!»
صبح روز ۲۳ مرداد ۸۳ بلندگوهای حرم اعلام کردند که تانکهای آمریکایی از سمت وادیالسلام در حال پیشروی هستند!
با دوستان ایرانی حرکت کردیم به سمت وادیالسلام؛ به داود گفتم: تو که سلاح نداری، برای چی میایی جلو؟!
جواب داد: «اگر سلاح از دست شما افتاد، من بر می دارم!»
با جمع دوستان ایرانی، خود را به وادیالسلام رساندیم؛ ولی قبل از هر اقدامی، مورد اصابت گلولهی تانک قرار گرفتیم و من در دم بیهوش شدم و زمانی که داشتند زخمهای من را پانسمان میکردند، در حرم امیرالمؤمنین(ع) به هوش آمدم؛
ابوالقاسم بالای سرم آمد؛ پرسیدم: چی شد ابوالقاسم؟
گفت: «داود شهید شده و از سرش هیچی پیدا نکردیم!» گفتم: «این چیزی بود که خودش میخواست...😭»
#نمونه_خاطره
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
@shahid_ketabi
برای شهید شدن به هر دری زده بود، امّا شهادت قسمتش نمیشد. حتی به هوای شهادت ازدواج کرده بود، ولی فایده نداشت. بعد از عملیّات کربلای ۴ حسابی رفته بود تو هم
شب عملیّات کربلای ۵ مصادف شده بود با شهادت حضرت فاطمه(س). حاجی نشسته بود توی سنگر فرماندهی. توی اون اوضاع و احوال که همه تو تبوتاب عملیّات بودند، سراغ مدّاح رو گرفت؛ راضیش کرده بود تا براش روضه بخونه، روضه حضرت زهرا(س)، مدّاح میخوند و حاجی گریه میکرد:
وقتی که باغ میسوخت صیّاد بیمروّت
مرغ شکسته پر را در آشیانه میزد
گردیده بود بود قنفذ همدست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد
همون شب بیبی شهادتش رو امضا کرد، صبح عملیّات که اومده بود برای سرکشی خط، خمپاره خورد کنارش.
فقط دو تا ساق پاش سالم موند.
#نمونه_خاطره
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#شهید_کریمی
@shahid_ketabi