⭕️ برف که میاد، یادش میافتم. استادِ جنگ در کوهستان، چریک خراسانی در کردستان و پای کار جبهه غرب.
وقتی برای آزادسازی «سد بوکان» با یک گردان ۴۰ کیلومتر مسیر را در برف رفت، چندین بار از ابتدا تا انتهای ستون را دوید که کسی جا نمونه. توی برف و یخ و مه، به دشمن آوار شد و سد آزاد شد.
#سپاه
#نمونه_خاطره
#شهید_محمود_کاوه
@shahid_ketabi
در قسمتی از ارتفاع، فقط یک راه برای عبور بود.
محمود کاوه را بردم همان جا، گفتم:" دیشب تیربار چی دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود، هیچ کس نتونست از این جا رد بشه".
گفت:" بریم جلوتر ببینیم چه کاری میتونیم انجام بدیم".
رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی.
محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد. آهسته گفتم:" اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط".
جور خاصی پرسید:" دیگه چه کاری باید بکنیم!".
گفتم:"چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه".
گفت:" یک کار دیگه هم باید انجام داد".
گفتم:" چه کاری؟"
با حال عجیبی جواب داد:"توسل؛ اگه توسل نکنیم، به هیچ جا نمیرسیم".
ــــــــــــــــــــــــــ
خاطرهای از #شهید_محمود_کاوه/ ساکنان ملک اعظم،ص ۸۸
#نمونه_خاطره
@shahid_ketabi