eitaa logo
خاطرات و کرامات شهید عاملو
2هزار دنبال‌کننده
868 عکس
349 ویدیو
20 فایل
مؤلف: @alirezakalami صاحب ۱۲ عنوان کتاب ازخاطرات #شهدا نویسنده سه کتاب از شهید عاملو با عناوین #سه_ماه_رویایی و #رویای_بانه و #شهید_کاظم_عاملو 👈برای دسترسی سریع به #فهرست مطالب کانال، ابتدا پیام «سنجاق‌شده» را کلیک کنید، سپس به سراغ #هشتک‌ها بروید 🫡
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ اگر ما در جنگ ۳۳ روزه موفق شدیم، به کمک موشک‌های ساخته شده توسط «حاج حسن طهرانی مقدم» بود، هر زن شیعه‌ای که با امنیت در خیابان‌های لبنان قدم می‌زند مدیون حاج حسن و برکت امثال حاج حسن طهرانی مقدم است ... • «سیدحسن نصراللّٰه(حفظه اللّٰه تعالی)» @shahid_ketabi
📝 وصیت‌نامه بسیار عجیب یک شهید ! ✍سردار حاج حسین کاجی: بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه‌ی کردستان عراق بودیم که به‌ طرز غیرعادی جنازه‌ی شهیدی را پیدا کردیم، از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیت‌نامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود، در وصیت‌نامه نوشته بود: «من سیدحسن بچه‌ی تهران و از لشکر حضرت رسول(ص) هستم پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل‌بیت(ع) ارتباط دارند، اهل‌بیت(ع)، را دعوت می‌کنند. من در شب حمله یعنی فردا شب به می‌رسم و جنازه‌ام هشت سال و پنج ماه و ۲۵ روز در منطقه می‌ماند، بعد از این مدت، جنازه‌ی من پیدا می‌شود و زمانی که جنازه‌ی من پیدا می‌شود، امام خمینی(ره) در بین شما نیست، این اسراری است که ائمه(ع) به من گفتند و من به شما می‌گویم. به مردم دلداری بدهید، به آنها روحیه بدهید و بگویید که (عج) پشتوانه این انقلاب است. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت می‌کنیم، بگویید که ما را فراموش نکنند.» بعد از خواندن وصیت‌نامه درباره‌ی عملیاتی که لشکر حضرت رسول(ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم، دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ۲۵ روز از آن گذشته است! 📚 منبع : کتاب خاطرات ماندگار صفحه ۱۹۲ تا ۱۹۵ @shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹خلع سلاحِ حریف در حوزه گفتمانی و اعتبار اخلاقی، مهم‌ترین موفقیت جمهوری اسلامی در مواجهه با امپراتوری غرب است. ♦️آیا مایه ننگ نیست که سه سال قبل آمریکا، و اکنون پارلمان اروپایی، از پشت تروریست‌های منکوب شده درآیند و علیه "سپاه ضد تروریسم"، عقده‌گشایی کنند؟ 🔹نشریه نیوزویک چند سال قبل، در کنار تصویر سردار سلیمانی نوشت: "FIRST HE FOUGHT AMERICA, NOW HE,S CRUSHINF ISIS." «او نخست با آمریکا جنگید و اکنون در حال خورد کردن داعش است». @shahid_ketabi
ریز به ریز اطلاعات و گزارش‌ها را روی نقشه می‌نوشت. اتاقش که می‌رفتی، انگار تمام جبهه را دیده باشی. چند روزی بود که دو طرف به هوای عراقی بودن سمت هم می‌زدند. بین دو جبهه نیرویی نبود. باید الحاق می‌شد و نیرو‌ها با هم دست می‌دادند. حسن آمد و از روی نقشه نشان داد. خرمشهر داشت سقوط می‌کرد. جلسه‌ی فرمانده‌ها با بنی صدر بود. بچه‌های سپاه باید گزارش می‌دادند. دلم هرّی ریخت وقتی دیدم یک جوان کم سن و سال، با مو‌های تک‌و توکی تو صورت و اورکت بلندی که آستین‌اش بلند‌تر از دستش بود کاغذ‌های لوله شده را باز کرد و شروع کرد به صحبت. یکی از فرماند‌های ارتش می‌گفت: «هرکی ندونه، فکر می‌کنه از نیرو‌های دشمنه.» حتی بنی‌صدر هم گفت: «آفرین!» گزارشش جای حرف نداشت. نفس راحتی کشیدم. دیدم از بچه‌های گردان ما نیست، ولی مدام این طرف و آن طرف سرک می‌کشد و از وضع خط و بچه‌ها سراغ می‌گیرد. آخر سر کفری شدم با تندی گفتم: «اصلا تو کی هستی انقدر سین‌جیم می‌کنی؟» خیلی آرام جواب داد «نوکر شما بسیجی‌ها.» @shahid_ketabi
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺شهید حاج قاسم سلیمانی: اگر کسی دشمن را خوب نشناسد و بعضی وقت‌ها دشمن را به جای دوست و دوست را به جای دشمن بگیرد، این خطای استراتژیکی است که در مسیر ملت، انحراف ایجاد خواهد کرد. @shahid_ketabi
⭕️ برف که میاد، یادش می‌افتم. استادِ جنگ در کوهستان، چریک خراسانی در کردستان و پای کار جبهه غرب. وقتی برای آزادسازی «سد بوکان» با یک گردان ۴۰ کیلومتر مسیر را در برف رفت، چندین بار از ابتدا تا انتهای ستون را دوید که کسی جا نمونه. توی برف و یخ و مه، به دشمن آوار شد و سد آزاد شد. @shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 چه اتفاقی افتاده است؟! چیزی نیست !!! فقط جنگ بود... هوا سرد بود... ماندند ... فقط برای کشورشان... یخ زدند... و ما را شرمنده کردند! مظلومانه تکاوران تیپ نیرو مخصوص ۵۸ مالک اشتر(مازندران) که در عملیات کربلای ۱۰ در منطقه عملیاتی بانه( کورت عراق ) درحالی که مجروح بودند، بر اثرخونریزی شدید و یخ زدن به‌شهادت رسیدند. روحشان شاد و راهشان پایدار.. .🥀 @shahid_ketabi
همسرش می‌گفت توی وصیت‌نامه‌اش برایم نوشته بود: اگر بهشت نصیبم شد، منتظرت می‌مانم با هم برویم... . همین‌قدر عاشقانه ❤️ @shahid_ketabi
اگر مراقب نباشید، روزنامه‌ها با شما کاری خواهند کرد تا از کسانی که به آنها ظلم می‌شود متنفر باشید و به کسانی که به آنها ظلم می‌کنند عشق بورزید. @shahid_ketabi
نشست ترک موتورم بین راه،به یک نفربر برخوردیم که درآتش می‌سوخت.فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می‌سوزد؛من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده‌ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی‌داشتیم و از همان دو سه متری، می‌پاشیدیم روی آتش جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده،با این که داشت می‌سوخت،اصلاً ضجه و ناله نمی‌زد و همین موضوع پدر همه‌ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می‌زد: خدایا.....الان پاهام داره می‌سوزه! می‌خوام اون ور ثابت قدمم کنی خدایا! الان سینه‌ام داره می‌سوزه این سوزش به سوزش سینه‌ی حضرت زهرا(س) نمی‌رسه.... خدایا! الان دست‌هام سوخت می‌خوام تو اون دنیا دست‌هام رو طرف تو دراز کنم.. نمی‌خوام دست‌هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می‌سوزه! این سوزش برای امام زمانه برای ولایته اولین بار حضرت زهرا(س) این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی‌تونم، دارم تموم می‌کنم. خدایا! خودت شاهد باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم آن لحظه که جمجمه‌اش ترکید من دوست داشتم خاک گونی‌ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود.دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می‌کرد و می‌گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم ما فرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی‌داره بگه جواب اینا رو چی می‌دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را،پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه‌ی من و آنقدر گریه کرد که پیراهن و زیرپوشم خیس اشک شد.😭 @shahid_ketabi