eitaa logo
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
2.4هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
3.4هزار ویدیو
191 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
#رماݩ_هادےدلہا قسمت #نوزدهم ✨راوےزینب✨ وقتی رسیدیم خونه خیلی حالم بد بوود😞 افتادم روی مبل صدای ن
قسمت بعد از اون بطور معجزه آسایی آروم شدم.وقتی خواب رو برای بهار گفتم بهار گفت این مصداق همون است👇 《 نزد ما زنده اند و روزی میخورند..》 چه روزی بالاتر اززیارت سید وسالار شهیدان😊❤️ _بهار؟ بهار: جانم؟ _دلم میخواد بقیه شهدای صابرین رو بشناسم دلم میخواد شهدای بیشتری رو بشناسم بهار:عالیه😊👏 یه تیم تشکیل بده شروع کن البته بعداز ✨ تو وخانواده مهمان اختصاصی ماهستید _آه😔...اولین عید بعداز 🌹چجوری میشه؟... بهار: الله اکبر! بازم شروع کردی؟😒 این برای تو یه نفر _همچین میگی واجبه انگار جنوب نرفتم.!!!😐 بهار: رفتی ولی انگار باورشون نداری باور نداری زندس و پیشته چون نمیبینی نفی میکنی زنده بودنش رو لعنت کن شیطان رو نزار همین بشه نفوذ شیطان _هیچی ندارم بگم. میشه من یه نفر رو همراه خودم بیارم؟ بهار: کی؟ _عطیه بهار: عالیه😉 اتفاقا توبرناممونم هست. ازمعراج الشهدا خارج شدم شماره عطیه رو گرفتم..📲 _الو سلام عطیه خوبی ؟ چیکلر میکنی؟ عطیه: ممنون توخوبی؟ خونم. داشتم مسائل فیزیک حل میکردم _عه! من هنوز حل نکردم واایی😱😬 عطیه: خخخ زینب حالا چیکار داشتی زنگ زدی؟ _آهان عید کجا میخواید برید؟ عطیه: مامان میگن شمال ولی من دلم یه جای میخواد. اصلا هست همچین جایی؟ _پس چمدونتو ببند دعوتت کردن😇 جایی که قدم به قدمش جای پای 🌹 ومتبرک به گوشت و خون شهداست... عطیه: زینب اینجا کجاست؟ _مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس ۲۴ اسفند میریم تا دوم فروردین. خودمم میام اجازتو از مامانت میگیرم😊 میشنوی عطیه چی میگم؟ عطیه: زینب!من چیکار کردم به دادم رسیدن😰😢؟ _تو شدی بخشیده شدی😊 شهدا هم هوات رو دارن. من برم کاری نداری؟ عطیه: مراقب خودت باش یاعلی سوار مترو شدم برای بهشت زهرا وارد که شدم دیدم حاج خانم میردوستی و عروسشون سر مزار آقا سیدهستن. مزاحم خلوتشون نشدم. به سمت قطعه 💔 رفتم ناخودآگاه سر یه مزار شهید نشستم شروع کردم به حرف زدن 《توهم مثل من 😭😔 من باورتون دارم اما یه خواهرم دلم گاه و بیگاه حضور برادر شهیدمو میگیره😭😭💔💔 زود بود من ببینم😭 بشکنه دستی که ازم گرفت😔 حتی جنازشو بهم ندادن که نازش کنم😭 مثل بقیه خواهرای شهدا صورت نازشو ببوسم😔😭 سینه نازشو لمس کنم..😭》 مداحی گذاشتم باهاش گریه کردم😭 بازنگ گوشی یهو سرمو از مزار شهیدگمنام برداشتم هواتاریک بود مامان بود _الو مادر جان کجایی؟😨 _وای مامان😱بخدا متوجه گذر زمان نشدم بهشت زهرام قطعه سرداران بی پلاک💔 _گریه نکن مادر فدات بشه 😢همونجا بمون بابات میاد دنبالت.. یه ۴۵ دقیقه طول کشید تا بابا رسید تارسید منو بغل کرد دونفری گریه کردیم😭😭😭 بابا: پدرت بمیره که شدی😭😔 -نگووو بابا نگووو😭😭 من الان بجز شما کدوم مرد و دارم حسین رو شما بزدگ کرده بودی شما عطر حسینی😍😭❤️ بابا: پس بخند تا منو مادرت بیشتر از این دق نکردیم وقتی رسیدیم خونه رفتم تو اتاقم نگاهم به تابلو حسین افتاد "إن الله یحب الصابرین" رفتم دست و صورتم رو شستم ورفتم تو پذیرایی _آقا و خانم عطایی فرد بنده شمارو دعوت میکنم بریم پیتزا🍕بخوریم مهمون من😉😇 مامان بابام تعجب کردن😳 ولی همقدم شدن باهام گفتم تا بشم پایه خونه تا مامان و بابام بیشتر پیر نشن.. ... ╭━═❆━⊰🔹🍁🔹⊱━❆═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═❆━⊰🔸🍁🔸⊱━❆═━╯