eitaa logo
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
2.4هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
193 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸ترسیم خلاقانه پرتره سردار شهید سپهبد سلیمانی توسط هنرمند جوان در برنامه عصر جدید 🔹مهران رحمانی، چهارمین اجرای قسمت هفتم از دور مقدماتی فصل دوم ••✬🌟❃✨✬✨❃🌟✬•• @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ••✬🌟❃✨✬✨❃🌟✬••
اون روز دندون درد داشت گفت که میره درمانگاه من همراهش نرفتم،گفتم برو چند دقیقه دیگه میام... چندساعت گذشت ولی ناهیدنیومد ماچون بهش اعتماد داشتیم میگفتیم شاید کاری براش پیش اومده ... تاشب خبری ازش نبود مادرم از درمانگاه هم خبر گرفت ولی گفتن کسی به اسم ناهید اینجا نیومده... چون تومحل بعضیا ناهیدو میشناختن دیده بودنش گفتن چهار نفر ناهیدو حلقه کردن وبه زور سوار مینی بوس کردنش وبردن!!! دوران جنگ بود وپدرم تو خرم شهردرحال جنگ،مادرم به تنهایی همه جارو میگشت ولی انگار ناهیدی وجودنداشته!!! پدرمم برگشت به سپاه گفتیم ... چندوقت بعد همه جا داشتن میگفتن یه دختر که موهاشوتراشیده بودن و تو روستامیگردوندنش... به جرم اینکه،این جاسوس خمینیه! وگفته بودن اگه به امام توهین کنی آزادت میکنیم ناهیدبااینکه۱۷سال بیشتر نداشت شهادت روبر دنیا ترجیح داد پیکرمطهرش بعدیازده ماه تویکی از روستاهای کردستان پیداشد باسَری تراشیده وشکسته وبدترین شکنجه! دستشوهم قطع کرده بودن ومیگفتن زنده به گورشم کردن!!! مادرش چنددفعه بیهوش شد وبه خواسته مادرشون پیکرمطهرش درگلزارشهدای تهران دفن شد ناهیدفاتحی کرجو @SHAHID_MOEZEGHOLAMI
قبل از عملیات بود... داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به هم رمز بدیم... که تکفیریا نفهمن...🤔 یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده) از فرمانده های تیپ فاطمیون😍 بلند گفت: آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم...بدونید دهنم سرویس شده😂 ••✬🌟❃✨✬✨❃🌟✬•• @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ••✬🌟❃✨✬✨❃🌟✬••
امروز روز مـیلاد🎉🌸 علمدار حسین است🎉🌸 میلاد علمدار وفادار حسیـن است 🎉🌸 گر بود علی مـحرم اسـرار مـحمـّد 🎉🌸 عباس علی محرم اسرارحسیـن است 🎉🌸 ولادت حضرت ابوالفضل مبارک🎉🌸 ••✬🌟❃✨✬✨❃🌟✬•• @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ••✬🌟❃✨✬✨❃🌟✬••
سفرآخرحسین روبه خوبی خاطرم هست من نمیدونستم هم سفریم.ماشینی که بچه هارامی آوردحرکت کردوماروبه فرودگاه رسوند.اونجاحسین رودیدم که بایه حالت هراسون داره میاد!وقتی به من رسید،پرسیدم حسین چی شده؟ چه خبره؟مگه توهم بامامیای؟ گفت نزدیک بودجابمونیم! من الان میفهمم که اون موقع چی گفت.سوریه که رسیدیم بعدزیارت شب روپیش هم بودیم الان که من دارم به اون لحظات فکر میکنم میبینم که حسین اصلاروپای خودش بندنبود.اونجابمن گفت بیاباهم عکس بگیریم.بعدازشهادت حسین نزدیکی های چهلم ایشون بودکه قرارشدبریم خونه حسین. وقتی رسیدیم اونجایه اتفاق بسیارجالبی افتادوقتی رفتیم اونجاپدرش هی اصرارمیکرد که ازاین میوه هابخورید. گفتیم حاج آقاصرف شده گفت نه این ویژه است،این سفارش خودحسینه! برای شماخیاروشلیل سفارش داده.من خونه میوه داشتم میدونستم که شماقراره بیایید صبح دیدم که خواهرحسین میگه خونه میوه داریم؟من گفتم چطورمگه؟ گفت خواب دیدم که نمازم روخوندم.دیدمدحسین اومدگفتش که آبجی خونه میوه داریم؟بریدمیوه بگیرید خیاربگیریدشلیل بگیرید.من مهمون دارم آبروی من رونبریدها! بعدتواون جلسه دوستم خطاب به مادرحسین گفت ایشون«مسئول حسین بوده»مادرحسین گفت بارآخری که حسین رفت باهم بودید؟ گفتم آره حاج خانوم چطور؟گفت یدونه عکس مال شماست! من اصلایادم نبودهمچین عکسی باحسین گرفتم. حسین ازمن کنارحرم حضرت رقیه«س»عکس گرفت واین هدیه ای بودکه حسین به من داد :فرمانده شهید🕊 باذکرصلوات🕊 @SHAHID_MOEZEGHOLAMI
ڪتاب (بیا مشهد) ⃣1⃣ 🍁 شهیدے ڪه امام زمان بهش گفت بیا مشهد شفا بگیر ✨✨✨✨✨✨✨✨ بسم الله الرحمن الرحیم «تدریس» راویان : آقایان جمادی و مهندس آرش عباسی اواخر تابستان ۱۳۶۱ به حوزه قائم چیذر درشمال تهران آمد. بعضی وقت ها که به عنوان مهمان می رفتیم حوزه، حالات عجیبی از او می دیدم. تو حوزه شب ها، هروقت که از خواب بیدار میشدم، می دیدم که بیدار نشسته و با یک شمع روشن، مشغول دعا و مناجاته... یه مدت اونجا موندیم صبح ها میدیدم که نیست. بعدازظهرها می دیدم نیست! می گفتیم: علی تو اینجا تو حوزه کلاس داری پس کجا می‌ری❓ گفت: من درس ها رو میخونم، اما ازاین درسا زیاد استفاده نمیکنم. من میرم بیرون باید معرفت به دست آورد پرسیدم: کجا❓ گفت: میرم جلسات شیخ حسین انصارین و بعد هم جلسات حاج اسماعیل دولابی. این دو نفری که من شنیدم تعریف میکرد که حاج اسماعیل عارفه و شعر می‌گه و... که بعدها ما شناختیم که آقای دولابی چه انسان بزرگی است بعضی وقت ها هم به سراغ علامه جعفری می رفت. از دیگر کارهای او این بود که یه کلاس قبول کرده بود تو تجریش می‌رفت کلاس بینش اسلامی در یکی از دبیرستان ها تدریس می کرد. یکی دوسالی در تهران مشغول تدریس شد. یک روز خودش برایم تعریف کرد : یکی از شاگردانم با وضع خوبی وارد مدرسه نمیشد. 💚💛🧡❤️🖤💜💙 همیشه آرایش میکرد آن هم در آن زمان! این وضعیت به حدی رسید که بعضی از معلمین او را به کلاس راه نمی دادند. نمی دانستم با این پسر چه برخوردی داشته باشم. خیلی فکر کردم. با یاری خدا تصمیم گرفتم با او دوست شوم❗️ به وسیله دوستی با آن دانش آموز دبیرستانی پی به این ماجرا بردم که چرا با این وضع نادرست به مدرسه می آید. این دانش آموز خیلی در قید و بند مسائل دینی نبود. درخانه با چندین خواهر زندگی میکرد وقتی وارد خانه میشد خواهران، برادرشان را آرایش میکردند❗️ مثل برداشتن ابرو، سایه و... سعی کردم از طرق مختلف او را جذب مسائل دینی کنم. همان دانش آموز بعدها چنان تغییر کرد که در نماز ها گریه های عجیبی می کرد! علی سیفی در روزهای آخر، قبل از شهادت به ماجرای آن پسری که آرایش کرده به کلاس می آمد اشاره کرد و گفت: آخر هم ماندیم و آن پسر به درجه رفیع شهادت نائل شد. علی سیفی با حال روحانی و معنوی که داشت امثال این بزرگواران را تربیت کرد که بعضی ها به شهادت رسیدند. بنده موقعی که معلم شدم با بچه های کلاس مشکل داشتم وقتی به ایشان گفتم، من را راهنمایی کردند و آن مشکل حل شد. علی گفت: آرش باید با دیدگاه پدری به بچه ها نگاه کنی، چرا که وقتی بچه نسبت به پدرش بی ادبی میکند، پدر درکمال خونسردی، با لطافت تمام با بچه برخورد میکند، ماهم باید چنین باشیم. سفارشات خیلی مهم به اخلاق در خانه دانش آموزان میکرد. همچنین سفارش به مطالعه و... منبع :: ↙️ نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی (همه ی کتاب تایپ نمیشه فقط نیمی از کتاب) ⚠️⚠️⚠️ ❗️❗️تایپ کتابها در مجازی و مطالعه ی رایگان پی دی اف کتابها با اجازه از انتشارات و مؤلف باشه❗️❗️
شهید حسین معزغلامی: این دعای عظم البلا را زیاد بخوانید.... ...•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•.... @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{♥️❀} گفتم:به ڪجا؟! گفت:صدایم ڪردند گل بودم و از شاخه جدایم ڪردند🌹 گفتم:ڪه فرشتگان چه ڪردند؟ گفت:روزے خور سفره خدایم ڪردند✨ 🕊 ┄┅─✵💝✵─┅┄ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ┄┅─✵💝✵─┅┄
انگیزه اے براے درس خواندن نداریم... چہ ڪنیم؟؟😢 راهش اینجاست😍↓
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
خب دیگه خیلی ها باید برن مدرسه و دانشگاه....🎒📚 مهم نیست که چه پایه ای باشی مهم نیست چه رشته ای باشی کدوم دانشگاه مهم اینه که تو باشی..... ببین همون اول که میری سر کلاس بگو مولای من ! من سرباز شما هستم🍂 اگه درس میخونم برای اینه که نگن بچه شیعه بی سواده...😌☺️ نگن بچه شیعه هیچی نداره...😉 کسی جرأت نکنه به وطن مون دین مون یا ناموس مون بد نگاه کنه...✌️🏻 چرا! چون من یه بچه شیعه ام💪🏻 دینم محمدے ولایتم حیدرے شورم حسینے و مکتبم مهدوے باید فقط به اونقدر درس بخونی و بگی درس میخونم تا یاورت باشم درس میخونم که یه اختراع خوب کنم👨‍🔬 یه کمکی به مسلمون ها بکنم😇 درس میخونم تا دینم رو ترویج بدم🕋 تا بتونم به فرمان رهبرم یه پزشک خانم یا آقا باشم👩🏻‍🔬👨🏻‍🔬 و یا حتی اگر بهترین شغل یعنی خونه داری رو انتخاب میکنم یه مادر باسواد باشم....☺️ مولای من! می خوام توی هر لباسی که باشم برای مسلمون های جهان برای تو مفید باشم..🔬🔭 میخوام به همه ثابت کنم من عقب مونده نیستم کلی علم دارم کلی توانایی دارم💪🏻💎 می خوام از اسلام تصور دین دانا ها رو بسازم....🔮 مولای من هدفم تویی هدفم اینه که شما باشم...💌🖇 پس کمک کن تا به هدفم برسم آخه خودتون گفتید هدفت رو خدایی کن خدا خودش هوا تو داره🍃📿🔮 پس!!!!! بدون هر تستی که درست میزنی📖✍🏻 هر سوالی که جواب میدی👨🏻‍🏫👩🏻‍🏫 هر امتحانی که نمره خوب میاری🗒 ... ....🎁 بگو خدای من! این بدن این مغز این چشم این گوش و...👂🏻👀 فدای یاری 🦋🕸 با تمام تنم جهاد میکنم....💫 .... 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin
💚| سفره هفت سین ✨ ┄┅─✵💝✵─┅┄ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ┄┅─✵💝✵─┅┄
🌹| حاج حسین یڪتا | بعضے وقت ها هیچ ڪس مثل خدا به فڪر آدم نیست... حاج آقا سعادت‌فر مےگفت: قبلا از اینڪه شما از خدا یاد ڪنید... خدا از شما یاد ڪرده، ڪه به یاد خدا افتادید...🌱 ┄┅─✵💝✵─┅┄ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ┄┅─✵💝✵─┅┄
✨ روز جمهورے اسلامے ایران مبارڪ🇮🇷 ┄┅─✵💝✵─┅┄ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ┄┅─✵💝✵─┅┄
📱 روز جمهورے اسلامے ایران مبارڪ🇮🇷 ┄┅─✵💝✵─┅┄ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ┄┅─✵💝✵─┅┄
عجب آن نیست که آمدی دلم صید تو شد عجب آنست که من عاشق صیاد شدم
33.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فلش ماب کارناوال امید | 🌺 به مناسبت میلاد حضرت سیدالشهدا(ع) 💠 کاری از ✅ سازمان هنری‌رسانه‌ای «اوج» 🎤🎵 با اجرای گروه سرود رايَةُ الزَّهراء(س) 🎶 شاعر و آهنگساز: سینا پارسیان 🎼 تنظیم: امید رهبران ♦️ تهیه شده در دفتر سرود و موسیقی سازمان صدا و سیما 🎶 🎶 💠مجموعه فرهنگی تربیتی رايَةُ الزَّهراء(س)💠 🆔 @rayat1011
♥🌱 . از طرف مَـن به جوانان بگویید: چشـم شھیدان و تبلور خونشـٰان، به شما دوخته است بِپا خیـزید و اسلام خود را دَریـابید. . 🙈🌿•➺ @Shahid_Moezegholami
17.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 فلسفه #حجاب فقط به این نیست که مردها به گناه نیفتند #موشنگرافی #حجاب #فلسفه_حجاب #پویش_حجاب_فاطمے
ڪتاب (بیا مشهد) ⃣1⃣ 🍁 شهیدے ڪه امام زمان بهش گفت بیا مشهد شفا بگیر ✨✨✨✨✨✨✨✨ بسمـ الله الرحمن الرحیمـ «در حوزه» راوی : آقای ادیب و... سال ۱۳۶۳ طلبه شدم. چون دیر رسیدم به امتحانات حوزه، دیگر پذیرش نکردند. خلاصه رفتیم مدرسه رسول اکرم و آنجا امتحان گرفتند و بالاخره ما پذیرفته شدیم. اوایل سال یه طلبه لاغر نسبتاً بلند قامت و نحیف و تکیده به نام آقای علی سیفی وارد مدرسه شد و خدمتش رسیدیم. اولین ویژگی که همه متوجه شدند این بود که ایشان صبح ها اذان می‌گفت. البته خودش قبل از نماز بیدار بود و مشغول تهجد، ولی وقتی اذان می‌گفت، به نظر ما آدما که هیچ، در و دیوار مدرسه رو هم سوی خدا می‌برد. علی آقا صدای محزونی داشت. اصلا بدن آدم به لرزه در می‌آمد. بار اول و دومی که شنیدم برایم تازگی داشت. اصلا مبهوت مانده بودم که این چکار می کنه، به قدری صدای اذان گفتن آقای سیفی دلنشین و محزون بود که همه، سحر منتظر بودند صدای اذان علی سیفی رو بشنوند. آدمی بود به شدت اخلاقی، در عین حال با نشاط و این خیلی جالب بود. یک کلمه غیبت تو کارش نبود. علیه کسی حرف نمیزد حرفی که کسی رو آزار بده نمیزد. اما در عین حال باهمه شوخی و خنده و با نشاط و مهربون بود. مثلا یادمه مریض شدم، سرما خورده بودم تا اومد دید تو حجره موندم و نرفتم سر کلاس، آمد آرام نشست بالای سر من و گفت: « بالام قربان اولوم» 🔵⚫️⚪️🔴 خلاصه با لهجه شیرین چقدر به من محبت کرد. بعد گفت:« آش میزارم برات» خیلی آدم دردمندی بود وقتی از مشکلات جامعه می‌گفت اشک می‌ریخت. یعنی به پهنای صورتش اشک می‌ریخت. یه مدتی هم کردستان بود. برای مردم کُرد خیلی دلش می‌سوخت ایشان به جای اینکه صحنه های درگیری و ابعاد نظامی را برای ما بگه اشک می‌ریخت و می‌گفت: شاهد بودم که توی اون درگیری ها مردم غیر نظامی چه آسیبی دیدند خیلی روح لطیفی داشت. خب اهل شور بود و اهل شعور بود اهل خدمت بود. واقعا ساده و بی ریا به همه خدمت می‌کرد. اصلا رو زمین بند نبود. چون جسمش هم سبک بود، تو راه رفتنش سرعت داشت. خلاصه آرام احساس می‌کرد این موندنی نیست ایامی که از جبهه می‌آمد فقط جسمش در اینجا بود گویا تمام وجودش را در جبهه جا گذاشته بود و این حال او، گاه در کلاس های درس او را لو می‌داد. کلاس تمام می‌شد اما سیفی در فکر عمیقی بسر برده بود. تمام هوش و حواسش به جبهه بود. او علیرغم مهر و محبت فراوانی که داشت، اما تمام وجودش تذکر بود. ناخواسته وقتی او را میدیدم یاد خدا در من زنده میشد. هرگاه لازم می‌دید با زبانی بسیار دلسوزانه تذکر لسانی میداد . و از آنجایی که خود عامل بود و از روی مهر و دلسوزی تذکر میداد، واقعا تاثیرگذار بود. بسیار ساده و در فقر و محرومیت زندگی میکرد الان که به ذهنم فشار می‌آورم فقط لباس کاموایی آبی کم رنگ با یک شلوار خاکی از او در ذهنم خطور می‌کند. موارد زیاد او را می‌دیدم که ناهار مدرسه را نمی‌گرفت موقع ظهر با یک قرص نان خود را سیر می‌کرد. بعدها شنیده بودم که حتی از حوزه، شهریه هم نمی‌گرفت. منبع :: ↙️ نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی (همه ی کتاب تایپ نمیشه فقط نیمی از کتاب) ⚠️⚠️⚠️ ❗️❗️تایپ کتابها در مجازی و مطالعه ی رایگان پی دی اف کتابها با اجازه از انتشارات و مؤلف باشه❗️❗️
سه صلوات هدیه کنیم به امام زمان عج وشهدا