eitaa logo
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
2.4هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
3.4هزار ویدیو
191 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🌿 ڪتاب (بیا مشهد) ⃣ 🍁↩️ شهیدے ڪه امام زمان بهش گفت بیا مشهد شفا بگیر ✨✨✨✨✨✨✨✨ ←«گنج جنگ»→ از زمانی که کتاب منتشر شد ، توفیق الهی شامل حال ما گردید که با دیگر شهدای این دیار آشنا شویم. خاطرات این سرداران بی نشان ، آنچنان تأثیرگذار بود که مرزهای جغرافیایی را درنَوَردید و در آن سوی سرزمین ما ، افرادی مشتاق شهدای ما گردیدند. مقام عُظمای ولایت در یکے از بیانات خود در مورد « گنج » بودن دوران دفاع مقدس فرمودند :: «... آیا ما خواهیم توانست این گنج را استخراج کنیم یا نه❗️امام سجاد (علیه السلام ) توانست گنج آن نیمه روز عاشورا را استخراج ڪند.» 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 به دوستان خودمان عرض کردم که باید گنج آن نیمه روز عاشورا را استخراج کنیم تا گنج مورد توصیه در سخنان رهبر عزیز را ، تا حد بضاعت خودمان ڪشف نماییم. لذا فعالیت خودمان را با بچه های مسجد آغاز ڪردیم. در این زمینه کارهای خوبی انجام شد، امّا پس از یڪ دهه فعالیت مستمر در عرصه فرهنگ و ڪتابخوانے، زمانے که با خاطرات شهید مواجه شدم، ❗️ من با خاطرات شهیدی رو به رو شدم که در نوجوانے ، دنیا و تمام لذت های آن در نظرش حقیر بود. ☘☘☘☘☘☘☘☘ او آنچنان به وظیفه ی خود یعنی بندگے پروردگار همت گماشت که پرده هاے حجاب دنیایی از برابر دیدگانش ڪنار رفت❗️ او به جایی رسید که دیگر ما نمی توانیم در مورد شخصیت و جایگاهش اظهار نظر ڪنیم❗️ چرا که ما گرفتار دنیا هستیم ، ما را چه به صحبت از عالم بالا⁉️ علےِ حڪایت ما که شفایافته حضرت دوست بود ، شمع محفل خوبان شد. هر جا می رفت ، همه را آسمانے می کرد. او خودش دنیایی نبود و افراد پیرامون را هم با خود همراه می کرد. او راه های آسمانی را بهتر از مسیرهای دنیا می شناخت. مُبَلّغ بود. درس دین میخواند ، امّا پاے عمل که رسید ، با لباس غواصے با رزمندگان خط شکن همراه شد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 او قبل از اینڪه از موانع و سیم های خاردار حاشیه اروند عبور ڪند ، از موانعے که بر سر راهش گذاشته بود ، گذر ڪرد. لذا به راحتی مسافر ملڪوت شد. او رفت و در به غافله ی خوبان پیوست. و من و امثال من حسرت می خوریم که با گذشت سال ها از عمر گرانمایه ، هنوز نتوانستیم ذره ای از معرفت این بنده ی خوب خدا را ڪسب نماییم. امیدواریم که زندگےنامه و خاطرات این عبد درگاه خدا ، چراغ راهے باشد برای ما. تا بتوانیم از این عمر تکرار نشدنی و فرصت کوتاهی که در اختیار داریم، بهتر استفاده نماییم. ان شاء الله منبع :: ↙️ نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی (همه ی کتاب تایپ نمیشه فقط نیمی از کتاب) ⚠️⚠️⚠️ ❗️❗️تایپ کتابها در مجازی و مطالعه ی رایگان پی دی اف کتابها با اجازه از انتشارات و مؤلف باشه❗️❗️
قسمت2⃣👇🏿👇🏿
بسم رب الشهدا ڪتاب (بیا مشهد) ⃣ 🍁↩️ شهیدے ڪه امام زمان بهش گفت بیا مشهد شفا بگیر ✨✨✨✨✨✨✨✨ بدون مقدمه به اصل مطلب می‌روم. با چند نفر از دوستان دانشجو و طلبه یک گروهی تشکیل دادیم ، برای کارهای فرهنگی در مسجد ، پایگاه و هیئت. وظیفه‌ی برخی دوستان پیدا کردن زندگی نامه ، وصیت نامه و خاطرات کوتاه شهدا بود. این ها دنبال مطلبی درمورد شهدا از آرشیو مسجد و سپس از اینترنت بودند. دریکی از روز ها ، چشمشان به خاطراتی از شهید علی سیفی نسب در صفحات اینترنت خورد. بر حسب اتفاق ، این شهید اهل شهر ما یعنی مراغه بود. بالاخره خبر را به ما گزارش دادند. ما آشنایی مختصری از این شهید بزرگوار داشتیم ، اما چون خاطرات زیبایی از این شهید در آن مقاله وجود داشت، درجلسه تصمیم گرفته شد با چندنفر از دوستان و همرزمان شهید مصاحبه‌ای ترتیب دهیم و کتابچه‌ای تهیه کنیم. 🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿 با یکی از دوستان شهید که ایشان را از قبل می‌شناختیم شروع کردیم به مصاحبه و... نفر دوم هم به این ترتیب. خاطرات بسیار جذاب بود. نمی‌خواستیم زمان مصاحبه تمام شود. ایشان یکی از دوستان نزدیک شهید را معرفی کردند و گفتند:: خود شهید سیفی در عالم رؤیا گفته که به سراغ این شخص بروید. ما نیز خوشحال به سراغ نفر سوم که خود شهید معرفی کرده رفتیم. اما برای مصاحبه با نفر سوم به مشکل برخورد کردیم❗️ متأسفانه دوست شهید گفتند که اگر‌ شهید اذن مصاحبه ندهند حرف نمی‌زنم❗️ماهم با کمال ادب پذیرفتیم و رفتیم سراغ نفر چهارم... 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 بعد از گذشت دو هفته، دوست شهید به ما زنگ زد و گفتند که برای مصاحبه آماده‌اند. ما تعجب کردیم که چطور شد⁉️ شخصی که مصاحبه نمی‌کرد ، الان مشتاق مصاحبه شده⁉️ به سراغ ایشان رفتیم. این آقا ابتدا قضیه‌ی خوبی را که از شهید دیدند برای ما تعریف کردند. گفتند:: شهید سیفی را در خواب دیدم. به من گفت:« این بچه ها از طرف‌ من آمده‌اند. من آنها را فرستاده‌ام، تمام خاطرات را برایشان بگو و از دستت هرچه برمی‌آید برایشان انجام بده.» 🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃 بعد از شنیدن این ماجرا ، برای انجام کارهای بعدی و مصاحبه های بعدی مصمم شدیم. از خدا خواستیم توفیق دهد که کتابچه، به کتاب کاملی برای معرفی این شهید والامقام تبدیل شود. بعد از چندماه که مصاحبه‌های دوستان مراغه و اطراف را‌ گرفتیم ، متوجه شدیم که این شهید بزرگوار خاطرات زیادی در شهرهای مختلف دارد. تصمیم بر این شد که بعد از اتمام امتحانات ترم ، مصاحبه‌های خارج از استان را شروع کنیم که عبارتند از:: دزفول ، اندیمشک ، قم ، تهران و... برای هزینه سفر مشکل داشتیم. چراکه از دانشجو و طلبه جماعت ، داشتن هزینه‌ی سفر این چنینی بعید بود. یکی از بچه های گروه که مشکل جسمی داشت به ما گفت:: من یکبار سر مزار شهید رفتم و با شهید سیفی درد دل کردم.حسابی دادم و برگشتم ، چند روز بعد مشکل جسمی که داشتم به لطف خدا برطرف شد. دوست دیگری گفت:: برای مسئله ازدواج و کار مشکل داشتم ، بالاخره مصمم شدم بروم به مزار شهید سیفی و از او چاره‌ی مشکلاتم را بخواهم. 🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 این دوست در ادامه گفت:: بعد از آن توسل ، هم مشکل کار و هم ازدواجم حل شد. یکی دیگر از بچه ها سفر راهیان نور را از شهید خواسته بودند که به لطف خدا به این سفر نورانی رفته و... به پیشنهاد دوستان٬ تصمیم گرفتیم به خود شهید متوسل شویم. رفتیم سر مزار و توسلی پیدا کردیم و برگشتیم. بعداز چند روز ، یکی از دوستانی که از ماجرای شروع کار کتاب خبر داشت ، مبلغی را برای هزینه‌های ما فرستاد. ناباورانه هزینه سفر و مصاحبه و... شد. ما در تمام این ایام ، دست عنایت شهید را به چشم خود دیدیم. امیدواریم که با چاپ کتاب این شهید بزرگوار ، الگویی برای جوانان ایجاد شود ان‌شاءالله‌ 🔻🔻🔻 منبع :: ↙️ نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی (همه ی کتاب تایپ نمیشه فقط نیمی از کتاب) ⚠️⚠️⚠️ ❗️❗️تایپ کتابها در مجازی و مطالعه ی رایگان پی دی اف کتابها با اجازه از انتشارات و مؤلف باشه❗️❗️
98.12.22-inja talaiie-Mahdavi (2).mp3
10.2M
#دوباره‌_طلاییه✨ #راهیان_نور_مجازی هنوز هم فرصت برای شهید شدن باقے است...🙂❤️ روایتگرۍ جدید حجت الاسلام #مهدوی_ارفع در راهیان نور مجازی راهکاری ویژه برای همه آنهایی که آرزوی شهادت دارند...☺️🌹 "‼️ نشر حداڪثرے"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چرا باید مقدمات فرج، همراه با بلاها باشد؟ 🔻برای اینکه بلاهای قبل از ظهور کم بشود چه‌باید کرد؟ #تصویری @Panahian_ir
شهید حسین معزغلامی: این دعای عظم البلا را زیاد بخوانید.... ...•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•.... @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ ڪلبه ڪوچڪے در قلبم، سالیانےست منتظر و چشم به راه مهمانےست میهمانے ڪه با آمدنش،🍃 آرامشے عجیب را از سفر به سوغات مےآورد. ڪجایے اے مهمان ڪلبه قلب هاے ما؟!💔 ┄┅─✵💝✵─┅┄ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ┄┅─✵💝✵─┅┄
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
سلام رفقاے جاݧ ♥ خوبین ڪہ الحمدالله ؟ یه چلہ ے #صلوات , #حدیث‌‌شریف‌کساء اذکار #یاجوادالائمه‌ادرک
↑🌟••• ان شاءالله هفتگی تعداد رو اعلام میکنیم✌️🌱 حاجت داراا و کسایی که دوسدارین سهمےدر ازبین رفتن داشته باشید از چله ے ما جانمونیدا ♥•°
چله ی زیارت عاشورا
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
با صدای دلنشین اباذر حوائجی روز 9⃣2⃣ چله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سنگین ترین امتحان امت 📣 سخنران : حاج آقا عالے در حضور رهبـــر انقلاب💚 ━✨🌹✨🌸✨━ @Shahid_Moezegholami ━✨🌸✨🌹✨━
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
4_6012334201511085776.m4a
5.62M
❗️ استحبابِ دورهمے!😷••• . پزشک تواین وضعیت نیازِڪجاباشه؟ ←اینجا چرا؟😳→ . مدیریت باتدبیر ؟ یا سوء تدبیر؟🤔•• ❌دستکش،ماسک،موادضدعفونے اینجا واجب تره 😦❓یا به دست مردم برسه ؟! . 📛چــہ خــبــره ایـݧ روزا 🧐 ••• خبردارےرفیق؟ °°° 🎧•° |👤| http://eitaa.com/joinchat/3723296797C035496b51c کلاسهاےرایگاݧ استاد🔺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪتاب (بیا مشهد) ⃣ 🍁↩️ شهیدے ڪه امام زمان بهش گفت بیا مشهد شفا بگیر ✨✨✨✨✨✨✨✨ «ڪودڪی» راوی :: خواهر شهید و... یکی از مشکلات ما در مورد خاطرات دوران کودکی، فوت پدر و مادر شهید شهید سیفی بود. علی از دوران کودکی یتیم بزرگ شده بود. مادرش هم چند سال قبل از دنیا رفت. اما خواهر شهید این مشکل را تا حدودی حل کرد. ایشان گفتند:: قبل از تولد علی، مادر در خواب دیده بود که چندنفر آقا و خانم نورانی کنار حوض خانه ایستاده اند❗️ بعد به مادر گفتند:: فرزندی که از شما متولد می شود پسر است. نام او را علی بگذارید❗️ برادر طهماسبی از همرزمانش که به مراغه و دیدار مادر آمده بودند، از قول مادرش تعریف می کرد:: ↘️ من همیشه با وضو به علی شیر می دادم. یکبار در عالم رویا صدایی شنیدم❗️ به من گفتند:: این ، از آن به خوبی مواظبت کن. علی بعد از طی دوران طفولیت پا به مدرسه گذاشت و در دوران تحصیل هم دانش آموز خاصی بود که همگان را داشت. اوایل اوج گرفتن انقلاب بود که علی در مقطع ابتدایی درس می خواند. یک روز آمد خانه، مادر هم مشغول شستن لباس ها بود. علی داد زد:: مرگ برشاه... مرگ برشاه... مادر ناراحت شد، داد زد ساکت باش. الان... پدرم از اون طرف آمد و گفت:: خانم باهاش کار نداشته باش، اینا تو تاریخ هست❗️ ما تعجب کردیم. این حرف پدر یعنی چه⁉️ پدر ادامه داد:: وقتی رفته بودیم کربلا، آنجا ( از امام خمینی(ره)) شنیدم که زمانی می رسد، بچه هایی به دنیا می آیند که پشتیبان من خواهند بود و شاه از بین می رود. خواهرش می گفت:: همان دوران ابتدایی علی، در کوچه ما یکی از همسایه ها فوت کرد. او از خودش چندتا بچه قد و نیم قد به جا گذاشت. علی پول توجیبی می گرفت. اما هیچ ندیدیم برای خودش چیزی بخرد. بعد ها فهمیدیم که پول ها را می بُرد و برای آن بچه ها خرج می کرد هنوز دوره ابتدایی اش تمام نشده بود که سایه پدر را از دست داد و تحت تربیت مادری مهربان و متدین قرار گرفت. علی خیلی خوش قلب بود. با اینکه بیشتر بچه های یتیم، تشنه محبت هستند، اما او به همه محبت می کرد. وقتی نابینایی را می دید که نمی تواند از خیابان رد شود، دستش را می گرفت میبرد. علی از دوران طفولیت با مجالس عزاداری آشنا شد. در مجالس عزاداری با زبان شیرین آذری به مداحی می پرداخت و بعد ها هیئتی در شهرستان مراغه شد. آهسته آهسته پایش به باز شد البته مادرم خیلی تلاش کرد که علی با رفقای مسجدی ارتباط پیدا کند. هنوز بود که در مسجد محل قرآن درس می داد. یک روزی آمد خانه به ما گفت:: امروز واسه نهار مهمون دارم، ما هم با چند تا از همسایه ها برای بیست نفر غذا حاضر کردیم. بعد از نماز ظهر و عصر دیدم در زدند. همه جا را آماده کردیم. در را باز کردم. با تعجب دیدم علی با چندین قد و نیم قد وارد شدند❗️ به علی گفتم:: مهمون که می گفتی این بچه ها هستن❓ جواب داد: بله❗️ بزرگتر ها رو همه دعوت می کنند، ولی این بچه های کلاس قرآن را... مهمونای واقعی این بچه ها هستند. از خیلی بدش می آمد. همیشه توصیه می کرد به عدم اسراف، حتی خودش هم نه اینکه بگه، عمل هم می کرد؛ مثلا موقع وضو گرفتن شیر آب را و... مادرش می گفت:: یکبار رفته بود مسجد جامع برای نماز، موقع برگشتن دیدم پاهاش مثل لبو قرمز شده❗️ گفتم:: پسر کفشات کو❓ در جواب گفت:: دادم به صاحبش و آمدم.(داده بود به بنده خدایی که کفش ) 🔻🔻🔻 منبع :: ↙️ کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی ⚠️⚠️⚠️ ❗️❗️تایپ کتابها در مجازی و مطالعه ی رایگان پی دی اف کتابها با اجازه از انتشارات و مؤلف باشه❗️❗️
شهید حسین معزغلامی: این دعای عظم البلا را زیاد بخوانید.... ...•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•.... @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ثانیه ها را مےشمارم تا بیایے اینجا هواے بے |تُ| بودن درد دارد...💔🌿 🦋 ┄┅─✵💝✵─┅┄ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ┄┅─✵💝✵─┅┄
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
سلام رفقاے جاݧ ♥ خوبین ڪہ الحمدالله ؟ یه چلہ ے #صلوات , #حدیث‌‌شریف‌کساء اذکار #یاجوادالائمه‌ادرک
↑🌟••• ان شاءالله هفتگی تعداد رو اعلام میکنیم✌️🌱 حاجت داراا و کسایی که دوسدارین سهمےدر ازبین رفتن داشته باشید از چله ے ما جانمونیدا ♥•°
بازم هم یڪ 😍 ممنون از نظرتون🌸 آدم واقعا شارژ میشه😄✌️ ┄┅─✵💝✵─┅┄ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ┄┅─✵💝✵─┅┄