📝#خاطره | زیارت شهدا
🔰 به زیارت شهدا خیلی اهتمام داشتند.
هر وقت به اصفهان میآمد، اصرار داشت که به زیارت دوستان شهیدش در #گلستان_شهدای_اصفهان و گلزار شهدای رهنان برود، حتی اگر فرصتش در اصفهان خیلی محدود بود.
🔸 با قطعه شهدای عملیات کربلای پنج که #شهید_کاظمی و #شهید_خرازی آنجا مدفون هستند، خیلی مأنوس بود.
معمولاً هم بین الطلوعین یا سحرها به زیارت میرفت. میخواست با شهدا خلوت کند.
🔹 هر وقت مشرف میشد گلستان شهدا،
با یک حضور قلبی میرفت ...
گویا شهدا را میبیند.
🔸 یک مرتبه در خواب دیده بود که با #سید_حسن_نصرالله به گلستان شهدای اصفهان مشرف شده است.
سر مزار هر شهیدی میرسند، آن شهید از قبر بر میخیزد و به سید مقاومت سلام میکند.
او هم آن شهید را به سید معرفی میکند!
بعد آن شهید در قبر میخوابد و سراغ قبر شهید بعدی میروند تا آخر گلستان شهدا ...
📷 #انتشار_برای_اولین_بار
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @shahid_mohammadrezazahedi
📷 تصویری که کمتر به صورت کامل منتشر شده ...
🌷 سه شهید سه رفیق و همسنگر در دنیا،
🌷 سه همسایه در گلستان شهدا،
🌷 و سه همنشین در آخرت
💐 #شهید_کاظمی
💐 #شهید_خرازی
💐 #شهید_زاهدی
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
☑️ به کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی در ایتا بپیوندید:
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @shahid_mohammadrezazahedi
9.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | یاران چه غریبانه ...
🌷 تصاویر کمتر دیده شده از #شهید_زاهدی، #شهید_ردانی_پور و #شهید_خرازی در دوران جنگ
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
📝 #خاطره | شجاعتی همچون مالک اشتر
🎙 راوی: رزمنده جانباز، دکتر #اصغر_منتظرالقائم
🔸 آقای زاهدی را از سال ۵۹ که زمان سازماندهی گروهی از نفرات برای آموزش و اعزام به کردستان بود، شناختم.
بعد از آن، ایشان را در منطقه دارخوین، خط شیر و روستای محمدیه از نزدیک دیدم و رابطه صمیمانهای بین ما برقرار شد. ایشان شجاعت ویژه ای داشتند و مانند یکی دیگر از دوستان، من هم میگویم که روحیه و عمل ایشان، شجاعت و دلاوری مالک اشتر را به ذهن می آورد.
◀️ مثلاً سال ۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی، ایشان فرمانده عملیات سپاه سوم بودند. در یکی از موقعیت ها، بنده و شهید حبیب اللهی و #شهید_خرازی و #شهید_زاهدی و جناب آقای #بنی_لوحی در یک جیپ بودیم. شهید زاهدی با شجاعت خودرو را هدایت میکردند. گاهی پیاده میشدند و جلوتر میرفتند و پس از اطمینان، به ما علامت میدادند که حرکت کنیم.
◀️ همچنین پس از شهادت شهید خرازی و در عملیات حلبچه، ایشان خودشان همراه نفرات اطلاعات-عملیات، به شناسایی میرفتند و پس از مشاهده منطقه و اطمینان از امن بودن آن، نسبت به اعزام سایر رزمندگان دستور میدادند...
⏪ ادامه دارد...
✍🏻 برگرفته از برنامه شبهای روشن ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ رادیو اصفهان
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمدرضا زاهدی
📝 #خاطره | 🤝 رسیدگی و حسن خلق حاج علی با رزمندگان، و زهد ایشان
🎙 راوی: رزمنده جانباز، دکتر #اصغر_منتظرالقائم
🔸 در #خط_شیر که محلی بود برای آماده سازی نیروها برای عملیات، #شهید_زاهدی از پایان آبان ۵۹ تا ۲۱ خرداد ۶۰، پس از #شهید_خرازی، فرمانده رده دوم بودند و در عین حال برخوردشان با رزمندگان، برادرانه و صمیمی بود.
شوخی و احوالپرسی و رسیدگی به رزمندگان، مشی ایشان بود. وضعیت تأمین لباس و غذای رزمندگان را با جدیت دنبال میکردند.
🔹 پس از آن، در دوره فرماندهی لشکر هم به واحدها سرکشی کرده و احوال آنها جویا میشد و درد دل آنها را میشنید و رسیدگی میکرد.
🌷 شهید زاهدی، پس از پایان جنگ، وقتی که حضرت آیتالله خامنهای، رییس جمهور وقت، برای بازدید از لشکر تشریف آوردند، از ایشان برای ۵۰۰ نفر مجوز اعزام به مشهد گرفتند ولی خودشان هرگز از این مجوز استفاده نکردند و رزمندگان را به زیارت فرستادند.
این نمونهای از زهد ایشان بود که برای خود برداشت کمی داشتند و بازده زیادی داشتند.
🌹 در جریان انتخابشان به فرماندهی لشکر، افرادی مخالف بودند ولی به دلیل رفتار و حسن خلق ایشان، این افراد بعدها به دوستان نزدیک ایشان تبدیل شدند.
⏪ ادامه دارد...
✍🏻 برگرفته از برنامه شبهای روشن ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ رادیو اصفهان
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمدرضا زاهدی
🌷 از زخم شناسنامه دارند هنوز
🌹 در مسجد خون اقامه دارند هنوز
🌷 آنان همه از تبار باران بودند
🌹 رفتند ولی ادامه دارند هنوز...
✍🏻 تصویری از #شهید_خرازی و #شهید_زاهدی در جمع رزمندگان دوران دفاع مقدس که پس از شهادت #شهید_ردانیپور و #شهید_حبیب_اللهی گرفته شده است.
💐 #شب_جمعه است و شب زیارتی حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام).
شهیدان را یاد کنیم با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 فتح الفتوح | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار علی شمشیری 📝 گفتوگوی خانم #فاطمه_افضلی با سردار #
💠 فتح الفتوح
1⃣ #قسمت_اول
پرشور، کم سن و سال و با انگیزه بالا برای اعزام به کردستان
🔸 ما در ابتدای پیروزی انقلاب، خودمان حیران بودیم که کجا مشغول کار شویم. به ویژه در انتخاب بین نهادهای انقلابی مانده بودیم. با یکی از بزرگان مشورت کردیم و ایشان به افرادی مثل ما، آقای حجازی ، #شهید_افشار و ... توصیه کردند تا وارد مجموعه سپاه و به ویژه بخش آموزش و تربیت نیرو شویم. به این ترتیب ما رسماً از فروردین ۱۳۵۸ عضو سپاه شدیم.
♨️ درگیریهای کردستان شروع شده بود و مشغول گزینش برای اعزام از بین نیروهای داوطلب بودیم. اکیپ اول از داوطلبین آموزش دیدند و با سرلشکر صفوی از فرودگاه قدیم اصفهان، به کردستان اعزام شدند. ثبت نام گروه دوم را شروع کردیم و در این گروه از ثبت نامیها، خیلی از بچه هایی که بعداً شاخص شدند، آمدند؛ مثل آقای #زاهدی.
این عزیزان برای ثبت نام و مصاحبه و تشکیل پرونده به مسجد انقلاب آمدند.
🌱 همگی بچه هایی پرشور، کم سن و سال و با انگیزه های خیلی بالا بودند. با شور و نشاط و تحرک فوقالعاده آمدند و ثبت نام شدند.
مراحل گزینششان طی شد و آموزش دیدند. آن موقع به دلیل ضرورت، طول آموزشی ۱۵ روز بود؛ اما شبانه روزی. هم آموزش عقیدتی بود، هم آموزشهای نظامی.
♻️ بعد از آموزش، این جمع ابتدا به تهران اعزام شدند. چندین روز طول کشید تا توانستیم در تهران مسلح شویم. در نهایت حدود ۱۶۴ اسلحه ژ۳ از پادگان عباس آباد گرفتیم و بچهها در پادگان ولیعصر برای اعزام به کردستان مستقر شدند.
🔺 همان روزهایی که منتظر گرفتن اسلحه بودیم، کار آموزشی اعتقادی و تبیین هم انجام شد. #شهید_خرازی، و شهید کوهرنگیها که مسئول اطلاعات شهید خرازی بود هم در کرمانشاه به گروه ما ملحق شدند. از دیگر افراد شاخص آن گروه #شهید_موحد و هم چنین آقای عسکری بودند، که اکنون در ستاد عتبات اصفهان است.
🚍 در تهران که مسلح شدیم، به کرمانشاه رفتیم. به علت این که جاده کرمانشاه به سنندج دست ضد انقلاب بود حدود پنج، شش روز در کرمانشاه ماندیم و بعد با هواپیمای C۱۳۰ به سنندج رفتیم. اتفاقاً همان روز اول هم که هواپیما در فرودگاه سنندج نشست، ضد انقلاب حمله کرد و یکی، دو تا از بچه ها در فرودگاه شهید شدند، ولی بقیه در سنندج مستقر شدند و به همراه گروه اعزامی قبلی، مراحل آزادسازی سنندج را تحت عنوان گروه ضربت آغاز کردند.
🔹 این عزیزان در سنندج بودند تا زمانی که در جنوب درگیری شروع شد و نهایتاً به جنوب رفتند و در منطقه سلمانیه دارخوین و محمدیه مستقر شدند.
⏪ ادامه دارد ...
✍🏻 برگفته از #ماهنامه_فکه
🎙 راوی: سردار علی شمشیری
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💐 بین حسین و مصطفی | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار اسماعیل صادقی 📝 گفتوگوی خانم #ریحانه_سهرابی
💐 بین حسین و مصطفی
1⃣ #قسمت_اول
«آن قدر بشاش بود که در اوج سختی ها، شهید خرازی از ایشان انرژی می گرفت»
🌷 آدمهای بزرگ و شخصیتشان مثل تکههای پازل میمانند. باید لابهلای خاطرات پیدایشان کرد و چیدشان کنار هم تا شاید بتوان شناختشان. شهید سردار زاهدی از همان آدمهای بزرگ پازلمانند بود که حالا بعد از رفتنش نشستهایم پای صحبت یاران، همرزمان و خانوادهاش و تازه داریم میفهمیم که بود.
سردار صادقی یکی از همان یاران غار و همرزمان دلیری است که میتواند یاریرسان ما در شناخت این سردار شهید باشد.
🤝🏻 همان اولین برخورد
اولین بار سردار زاهدی را در عملیات رمضان دیدم؛ سال ۱۳۶۰. من بسیجی سادهای بودم که آمده بودم برادرم را ببینم. همان برادری که فرمانده گردان بود و رفیق فرمانده تیپ امام حسین (ع)، آقای زاهدی. آن شب در مقر فرماندهی ماندم. از همان اولین برخورد، شیفته اخلاق ایشان شدم؛ صمیمی، گرم، و بینهایت بشاش. در اولین دیدار آنقدر به دلم نشست که هنوز هم در ذهنم مانده است. رابطه و سلام علیکمان از همان شب در مقر فرماندهی آغاز شد.
💔 برادرم که در عملیات محرم به شهادت رسید، من ماندم و آقای زاهدی که حالا دیگر فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) شده بود. ویژگی پررنگش این بود که خیلی با اخلاق و با نشاط بود.
حتی یک بار ایشان با خانواده به منزل ما آمدند و بچههای کوچک من هم همین حس را به ایشان داشتند.
در میان دوستانم یکی از افرادی که شخصیتش خیلی برای بچههای من جالب بود، شهید زاهدی بود. بعد از شهادتش هم مثل این بود که بچهها عمویشان را از دست داده باشند.
🌹 آنقدر بشاش بود که در اوج سختیها، #شهید_خرازی از ایشان انرژی میگرفت. البته او هم طبیعتاً مانند هر انسان دیگری ناراحت میشد؛ اما ناراحتی و سختی از اخلاق خوش ایشان که ناشی از عمق ایمانش بود، کم نمیکرد.
⏪ ادامه دارد ...
✍🏻 برگرفته از #ماهنامه_فکه
🎙 راوی: سردار اسماعیل صادقی
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💐 بین حسین و مصطفی | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار اسماعیل صادقی 3⃣ #قسمت_سوم «به جرات میتوانم
💐 بین حسین و مصطفی
3⃣ #قسمت_سوم
«به جرات میتوانم بگویم هیچ وقت در ایشان تردید ندیدم.»
💠 الگو
پدر آقای زاهدی روحانی بسیار بزرگواری بود؛ از نزدیک میشناختمشان. خیلی خود ساخته بودند. شهید هم شیفته پدرش بود و اخلاق را از پدرش گرفته بود. در زمان جنگ هم دوست صمیمی ایشان که حالت مرید و مرادی داشتند #شهید_ردانی_پور بود. شهید ردانی پور پرورش یافته حوزه علمیه و از اساتید اخلاق بود.
🌸 آقای زاهدی در تعاملاتش وقتی روایات را میخواند فقط برای حفظ کردن نبود؛ بلکه به قصد عمل کردن میخواند. آیات قرآن را هم که میخواند، عمل میکرد. به همین خاطر وقتی ما خصوصی حرف میزدیم، در دو ساعت گفت و گو حتی یک کلمه لکنت پیدا نمیکرد؛ ولی وقتی میخواست در جمع حرف بزند، به جهت آن مراقبه دائم، مکث میکرد. این اخلاق ایشان واقعا استثنا بود. من این مورد را در شخص دیگری ندیدم.
✊🏻 شجاعتی مثال زدنی
ایشان شجاعت بی نظیری داشت. شجاعتش برگرفته از ایمان راسخش بود. بنده خیلی افراد شجاعی را دیدهام که شجاعتشان برگرفته از عمق ایمان نیست، بلکه ذاتاً شجاع هستند؛ اما شجاعت ایشان بر اساس اعتقادات راسخش بود.
🔹 من حدود چهل سال ایشان را از نزدیک میشناختم. شبانه روز با هم زندگی میکردیم. خلق و خویش را میدانستم. به جرأت میتوانم بگویم هیچ وقت در ایشان تردید ندیدم. به ویژه در ناملایمات مسائل سیاسی، مسائل اقتصادی، فراز و نشیبها و ... . این مساله به خاطر ایمان قوی بود.
🔸 ایشان در تمام پیش آمدها به معنا واقعی کلمه راضی به رضای خدا بود. این رضایت همیشگی باعث میشد همه چیز را در محضر خدا ببیند. همان زمان دفاع مقدس هم همین طور بود. چه در عملیاتهایی که موفق میشدیم چه در عملیاتهایی که شکست میخوردیم، در محاصره میافتادیم و ... هرگاه او را می دیدیم آرام بود. نه این که تلاش و بازنگری نکند نه؛ بلکه ایمان داشت که خدا میبیند.
🌹 این در محضر خدا بودن در تمام مراحل زندگیاش نمود داشت. به عنوان مثال پس از شهادتش در منزلش بودیم و بر سر محل دفن ایشان اختلافی پیش آمد. بنده میدانستم آقای زاهدی قلباً دوست داشت که در کنار #شهید_خرازی دفن شود. از پسر بزرگش خواستم بگوید دقیقاً چه خاطرهای از ایشان درباره این مسأله دارد.
🌷 گفت: «این اواخر با هم به گلستان شهدا رفتیم. پدر به مکان خالی بین مزار شهید خرازی و شهید ردانی پور اشاره کرد و گفت فکر کنم این جا، بین حسین و آقا مصطفی رو برای من گذاشتند.»
ناگهان استغفرالله گفت و ادامه داد:
«حالا شهید بشیم بالاخره یه جایی خاکمون میکنن.»
یعنی در همین حد که من خودم تعیین کنم کجا خاک شوم هم نمیخواست در مشیت خدا دخالت کند. این اخلاق در او نهادینه بود.
⏪ ادامه دارد ...
✍🏻 برگرفته از #ماهنامه_فکه
🎙 راوی: سردار اسماعیل صادقی
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💐 بین حسین و مصطفی | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار اسماعیل صادقی 6⃣ #قسمت_ششم (قسمت آخر) «باورم
💐 بین حسین و مصطفی
6⃣ #قسمت_ششم (قسمت آخر)
«باورم این بود که این بار شهید میشود»
🌹 ... او هم که بی تاب شهادت بود. من احساس میکردم او هر روز دارد خودش را مهیا میکند. نوع عبادتش، نوع رفتارش، نوع زندگی کردنش طوری بود که همیشه آماده شهادت بود. منقطع بود. رفتار ایشان در این دهه آخر عمرش مثل شب عملیات بود؛ شبهای عملیات که همه وصیت مینوشتند و فقط یک کوله میبستند و آماده میشدند. یعنی هر لحظه آماده بود. نه فقط در منطقه و میدان جنگ، بلکه حتی در خانه خودش هم که بود این آمادگی را داشت.
📝 آقای اخلاصی دامادشان تعریف میکرد: زمانی بنیاد جانبازان وام میداد. ایشان گفتند وام را نمیخواهم. بنده گفتم خب وام را بگیرید و به من بدهید. قسطهایش را هم خودم می دهم. ایشان گفتند من رو بدهکار نکن. من همه کارها و حسابهام صافه! یعنی این قدر آماده بود.
💠 برکت پس از شهادت
من با وجود علاقه شدیدی که به ایشان داشتم، همیشه دعایم این بود که عاقبتش ختم به شهادت شود. آخرین باری که آمد اصفهان با هم قرار گذاشتیم. بعد از حدود دو ساعت گپ و گفت، هنگام خداحافظی که ایشان را در آغوش گرفتم، باورم این بود که این بار شهید می شود. بعد از شهادت #شهید_خرازی، شهادت شهید زاهدی خیلی برایم سنگین بود و حسم این است که خدا آن قدر به آقای زاهدی فرصت زندگی داد که با توشه پرحجمی به شهادت برسد.
🔸 آقای زاهدی در این سن با این خدمات و سوابق، شهادتش ویژه شد و حتی برکت، بعد از شهادتش هم جاری بود. بزرگترین عملیات نظامی تاریخ، عملیات «وعده صادق» شد. ان شاءالله اینها همهاش جزو مقدمات و علائم ظهور است و طبق مشیت الهی خون اینها جاری و اثرگذار است.
✍🏻 برگرفته از #ماهنامه_فکه
🎙 راوی: سردار اسماعیل صادقی
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 فرمانده در سایه | شهید محمدرضا زاهدی در بیان حجت الاسلام والمسلمین علی علیمحمدی 4️⃣ قسمت چهارم «ج
🔰 فرمانده در سایه
4️⃣ قسمت چهارم
«جای خالی شهید خرازی را فقط شهید زاهدی میتوانست پر کند»
🌷 آقای زاهدی تربیتشده دست #شهید_خرازی و #شهید_ردانی_پور
رابطه آقای زاهدی با دو شهید فرمانده خرازی و ردانیپور، رابطه مریدی و مرادی بود. تا زمانی که آقای خرازی طرح عملیاتی را توضیح میداد، امکان نداشت آقای زاهدی بین حرف ایشان سخنی بگوید؛ کاملاً مطیع امر فرمانده بود.
🔸 در مباحث معنوی و اعتقادی، مرید شهید ردانیپور بود. یعنی اینطور برایتان بگویم که اگر آقای زاهدی به این جایگاه معنویت رسید و با تمام وجود آماده شهادت شده بود، خمیرمایهاش را از همان سالهایی داشت که با شهیدان خرازی و ردانیپور مأنوس بود. بعد از آن هم سنگ بنای حسنهای که این دو شهید بزرگوار در لشکر امام حسین (ع) گذاشتند، تا پایان جنگ ادامه داشت.
🔹 شهید زاهدی وقتی سال ۶۵ فرمانده لشکر امام حسین (ع) شد، دقیقاً همان راهی را رفت که آقای خرازی میرفت و به همان شکلی عمل میکرد که شهید خرازی انجام میداد.
🔻 عملیات رمضان
در عملیات رمضان که عملیاتی در پنج مرحله سخت و طاقتفرسا بود، رشادتهای آقای زاهدی بسیار ماندگار شد. تیرماه و اوج گرما بود. اغراق نکنم، دمای هوا بالای پنجاه درجه و منطقه دشت بود. ضمن اینکه دشمن یک چیزهای مثلثیشکل درست کرده و دور اینها کانال کنده بود.
🌙 ما شبها میرفتیم در این کانالها، ولی غافل از این که اینها مثلث است و بعد برمیگشتیم سر جای خودمان. از طرفی، بعثیها هم در این کانالها پنهان شده بودند. روز که هوا روشن میشد، از همه طرف تیر میآمد، از همه طرف گلوله میزدند. بسیار عجیب بود؛ این طرح به طرح اسرائیلی مشهور بود و دشمن آموزش دیده بود که چگونه مقابله کند.
☀️ روزها امکان عملیات نبود؛ هم به دلیل شرایط نیروهای بعث، هم گرمای طاقتفرسا، باد داغ، گرمای پنجاه درجه، تشنگی عجیب و غریب، گلولههای دشمن. روزها عقبنشینی میکردیم و شبها جلو میرفتیم. حتی در ابتدا خیلی از بچهها که در عملیات بودند، از فرط تشنگی شهید شدند.
✊🏻 با همه سختیهایش، در این عملیات خود شهید زاهدی تا نزدیکی بصره رفت و حتی میگفت: «من چراغهای بصره را هم دیدم.»
🕊️ جای خالی شهید خرازی را فقط شهید زاهدی میتوانست پر کند
سال ۶۵ وقتی آقای خرازی شهید شدند، جای خالی ایشان کاملاً محسوس بود. خرازی فردی بسیار متدین، تیزهوش، صاحب فکر نظامی، تجربه نظامی و دارای اندوختههای مفصلی بود. هرکس نمیتوانست پشت این سکان بنشیند و جای ایشان را بگیرد. دو سه ماهی رایزنی بود و همسنگ ایشان کسی در لشکر پیدا نمیشد. بعد از مشورتهای فراوان، آقای زاهدی به عنوان تنها گزینهای که از هر نظر بسیار شبیه شهید خرازی بود، معرفی شد.
💠 بعد از آن تا پایان جنگ، آقای زاهدی با همان جسارت و جرأت لشکر را اداره کرد. زاهدی دستپرورده خرازی بود. از خصوصیات ایشان بیریایی، اخلاص و صفای باطن بود. همانطور که شهید خرازی از دوربین و مصاحبه و عکس فراری بود، حتی خیلی جاها بنده را میانداخت در تله و میگفت: «حاجآقا شما برید جلو و مصاحبه کنید.» دقیقاً آقای زاهدی هم همین روحیه را از آقای خرازی یاد گرفته بود.
به تعبیر آقای سید حسن نصرالله، فرمانده در سایه بود.
⏪ ادامه دارد...
✍🏻 برگرفته از #ماهنامه_فکه
🎙 راوی: حجت الاسلام علیمحمدی
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی